صحبتهای محمود احمدی نژاد در جمع اساتید بسیجی و بیانیه چهار تشکل دانشجویی، گواهی روشن بر ولایت پذیری رئیس جمهوری مکتبی ایران بود. اگر کمی مهربانانهتر به این مسئله بنگریم و این سخنرانی را دیر هنگام ندانیم کمی بیشتر به انتخابی که کردهایم امیدوار میشویم. در پست قبلی تمام تاکیدی که داشتم بر خودرایی آقای احمدینژاد بود نه عدم ولایت پذیری ایشان. توهینها و افتراها به دولت آنقدر زیادند که اگر آقای رئیسجمهور بخواهند به همه آنها پاسخ بدهند و هر روز سخنرانی تازهای درباره آن انجام دهند، دیگر زمانی برای بقیه کارها نخواهد ماند. هر چند این سخنرانی در موقعیتی که هجمه انتقادها چه از سوی مخالفان ایشان و چه از سوی طرفداران فضای رسانهای کشور را فراگرفته است، جنبش دانشجویی هنوز بر خواسته و مطالبه خویش که همان شایستهسالاری در انتخاب کابینه و اعضای دولت است پافشاری میکند. این حق آقای احمدینژاد است که بخواهند زیردستان خود را طوری قرار دهند که بهترین و بالاترین کارایی و کارآمدی را برای ایشان و آینده ایران به ارمغان بیاورد و بتوانند براحتی با آنان کار کنند؛ اما عدم توجه به نظر دیگران در این انتخابها و در مواردی انگشتشمار، استفاده از افرادی معلومالحال و ناشایست، در پستهای مهم دولتی و مملکتی زبان انتقادهای موافق و مخالف را باز خواهد کرد. پس مقتضی است به جهت مصلحت اندیشی هم که شده است، آقای مشایی و آقای کردان را برای همیشه کنار بگذارند.
***
به جهت محدودیت زمانی که در نوشتن دارم، به احتمال زیاد فقط جمعهها بتوانم مطلب بنویسم، آن هم کوتاه. اما به نظرات شما حتما پاسخ خواهم داد. منتظر نظرات سازنده شما دوستان هستم. خیلی دوست داشتم تا فارغ از دغدغههای شغلی و تحصیلی مطالب بیشتری مینوشتم اما فعلا با یک شعر دیگر از قیصر امینپور، این پست را به پایان میرسانم:
نام گمشده
دلم را ورق میزنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکندهی این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من...
- منِ شعرهایم که من هست و من نیست-
به دنبال نامی که تو...
-توی آشنا- ناشناس تمام غزلها-
به دنبال نامی که او...
به دنبال اویی که کو؟