کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۸
شهریور

حسن، پسر آقاتقی دل تو دلش نبود. بدجور دل‌آشوبه گرفته بود. دست خودش هم نبود. بس که دوست و فامیل و آشنا کنکور کنکور کرده بودند و این بنده خدا را ترسانده بودند. نه اینکه خدای نکرده درسش بد باشد، نه! اتفاقاً حسابی هم درس‌ها را خوانده بود و تست زده بود. ولی چه‌کار می‌شود کرد؟! مادرش هر روز با اسم کنکور این بدبخت را از خواب می‌پراند که چه! که نکند مثلاً دردانه‌اش جای دانشگاه شریف، دانشگاه تهران یا امیرکبیر قبول بشود! مادر است دیگر؛ هزار آرزوی کوچک و بزرگ دارد.

حسن خیلی آرام کتاب را بست و با خودش گفت:

ـ این دو سه روز باقی مونده را هم تحمل کنم، بالاخره تموم میشه... خسته شدم به خدا... یعنی می‌خوام یک هفته بخوابم، یک هفته که حالا نه...


  • سید مهدی موسوی
۰۶
شهریور

این چند روز بدجور گرفتار هستم. از قول نوشتن به این مجله و اون مجله و اون سایت و بدقولی کردن و ننوشتن دیگه واقعا کلافه ام. آقا یکی به داد ما برسه... هیچ کار مثبتی نمیکنیم انگار، سرمقاله مجله داستان آقای بدری را که خوندم دیدم یه بخشیش انگار مربوط به خودم میشه! شدم یه آدم دغدغه مندِ هیچ کار انجام نده!

 

از همین تریبون از همه اونایی که ازم ناراحت شدن و بدقولی کردم معذرت میخوام... این شعر هم هدیه به اونها...

 

هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟

یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیــدی؟

 

آیــا تـو هـم  هر پــرده ای را تا گشودی

از چــار چــوب پـنـجـــره دیـــــوار دیــدی؟

 

اصـلا بـبـیـنـم تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟

از زیـــر امــــواج آســـمـان را تــار دیدی؟

 

نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟

از «آتـنـا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟

 

در پـشـت دیـوار ِحیاطی شعـر خوانـدی؟

دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟

 

آیا تو هم با چشم ِ بـاز و خیس ِ از اشک

خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟

 

رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟

بیـمار بـودی مثل ِمن ؟ ، بیمار دیــدی؟؟

 

حقـا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل  تـو

او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی؟؟

 

 کاظم بهمنی

  • سید مهدی موسوی