کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

ای داد بر من

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۳۷ ق.ظ

نمی تونم باور کنم...


خود را به خلوتی رساند خورشید

از داغ، دلش را بتکاند خورشید

گفتیم غروب کرده اما انگار

رفته‏ست نماز شب بخواند خورشید

ـ میلاد عرفانپور


دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک‏چک، چک‏چک، چه‏کار با پنجره داشت؟!

ـ قیصر امین‏پور


لمس معجزه خدا

دست‏های تو بود

که مدت‏هاست

گلوی مرا می‏فشارد

وقتی

شعر خاک را زمزمه می‏کنی

ـ سید مهدی موسوی


گفت هفتاد مرتبه حمد شفا بخوانید، خواندم... اما... چرا سوره توحید بر زبانم می آمد؟!

انا لله و انا الیه راجعون

معین رئیسی

  • سید مهدی موسوی
  • Google

شعر

دردهای کهنه

دلتنگی‏ها

نظرات  (۴۹)

نظرات خصوصی پس از مطالعه توسط مدیر وبلاگ، حذف می شوند

  چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
    گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
=================================
ضمن عرض تسلیت
 به یاد آنان که بودند، راه می رفتند، می خندیدند... به یاد آنان که خاطره داشتند
رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات
  • سید مهدی موسوی
  • چرا کسی تکذیب نمیکند رفتنت را... من و یک داستان نیمه تمام که خط آخر چشمانت را باز میکردی...
  • سید مهدی موسوی
  • خودمو الکی مشغول میکنم به کار... الکی لبخند میزنم... الکی جواب تلفن میدم... الکی مبایلم را چک میکنم... الکی دیوانه می شوم
    چرا کسی تکذیب نمیکند رفتنت را...

    کاش واقعا اینجور می شد...
    ای کاش...
    باورش ممکن نیست!

  • سید مهدی موسوی
  • روز پزشک... روز پزشک... روز پزشک...
    چرا هیچ پزشکی نتونست تو رو برگردونه؟....
    ))))))))))))))))))))):
    روح شون شاد ..
  • سید مهدی موسوی
  • دیگر به شنیدن آواز گنجشک های پشت پنجره نیازی ندارم...
    خدا صبر بده...
    خدایش بیامرزد...
    باورش واقعا سخته...
    خدا صبر بده...

    :( :(:(
  • مهدیه مهدوی
  • بسم الله....

    گاهی نه هیچ به زبان می آید نه هیچ به نگاه....
    حتا همان ک افتاده به دلت هم خطا می شود.
    راست است که خدا آدم های خوب را زود می برد پیش خودش...
    راستِ راست است... این را خیلی وقت است که فهمیده ام...
    آقا اجازه؟!
    یکم زود نبود؟
    گفتن گلچین روزگار ... اما حیف نبود؟؟!
    ما و فراق؟؟!! آقا اجازه اون مرد بود ما که نبودیم ... بما رحم میکردید.... به مادر...

    تلخ است...
    من بارها کد زدم . سر سی پی آر بیماران مختلف بودم....همون احیای بیماری که ایست قلبی کرده!...
    یا برگشته یا رفته....
    اما ای احیا دار و نگه دار مرام علی ، رفتنت را چگونه باور کنیم؟!
    چرا کسی تکذیب نمیکند....
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام

    یک دنیا بهت نصیبمان شد

    خدا صبر بدهد

    واقعا متاسف شدم  تسلیت تسلیت
    خداوند به خونوادشون صبر بده
    دوستان عزیزم سلام ببخشید دیر میام .خیلی دیر . براتون مطالب قشنگ میذارم ولی دلتنگ آرامشم درگیر تشویش 


    وقتی میخاهی به جایگاهی برسی . حواست به زیر وایت باشد چه چیزهایی راله میکنی.

    پیش از آن که با خبر شوی

    لحظه ی عزیمت تو ناگزیر

    آی....

    ای دریغ و  حسرت همیشگی

    ناگهان چقدر زود دیر میشود!!!

    .

    .

    .دنیای عجیبیه ...

    باورش واقعا" سخته ...

     

  • انجمنی از شیراز
  • سلام
    بسیار تاسف انگیز بود برای تماام اعضای اتحادیه خصوصا برای شما بعنوان دوستان نزدیکش
    انشالله با صالحان و نیکان در جوار حضرت زهرا محشور شوند...
    یاعلی
    هان
    بر سر این دوراهه
    از روی نیاز
    چیزی نگذاری که نمی‌آیی باز
    نبودنت عذاب بود... عذاب بود...
    دلم میخواد باور کنی

    ـ آهنگی از رضا صادقی
    چرا به کوی محبت نمی‌بری مارا؟
    چرا به گوشه ی چشمی نمی‌خری مارا؟
    خدا کند به دلت مهر این غلام افتد
    به رنگ سرخ "شـــهادت" در آوری ما را
    این زندگی مکثی ست ما بین دو تا سجده...
    خوشبحالش رفت سجده ی دوم....
    می کشی مرا حسین... می کشی مرا حسین...
    رسم وفا نبود، بری منو نبری... بری منو نبری...
  • سید مهدی موسوی
  • من پریشانم که راه خانه را گم کرده ام
    من پری... یا نه، پس از تو شانه را گم کرده ام
    می گذاری دام پشت دام و من در این قفس
    آن قدر ماندم که طعم دانه را گم کرده ام
    شمعم اما در خودم خاموش از بس بوده ام
    اشتیاق صحبتِ پروانه را گم کرده ام
    آشنا با هیچ کس جز تو نبودم، ناگزیر
    رفته ام هر جا، دلی بیگانه را گم کرده ام
    عاقلی کو، تا بترساند مرا از عشق تو؟
    من شمار این همه دیوانه را گم کرده ام
    من پری هرگز نخواهم شد ولی بر شانه ام
    های های گریه ای مردانه را گم کرده ام
    ـ +Mojgan Abbaslou ـ از سیب ها بپرس
    رحمت الله علیه...
    سلام
    ببخشید این اقا رو نمیشناسم
    ؟؟؟؟؟؟؟؟
    میش معرفیشون کنین
    خدا رحمتشون کنه
    پاسخ:
    سلام
    یک دوست...

    دیشب باران قرار با پنجره داشت

    روبوسی آبدار با پنجره داشت

    یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

    چک‏چک، چک‏چک، چه‏کار با پنجره داشت؟!


    گویا حرف رفتن بود...

    سلام
    تسلیت میگم آقای موسوی. 

  • صبور باش صبور
  • وقتی غم بی پایان تو را دوره می کند... چه باید کرد چه باید کرد؟
  • سید مهدی موسوی
  • تو را از دست دادم، آی آدم های بعد از تو!
    چه کوچک می نماید پیش تو غم های بعد از تو

    ـ مژگان عباسلو
  • سمانه مهشید
  • سلام
    من هم وقتی شنیدم خیلی متاثر شدم. یکهو میبینی همه چیز تموم میشه... همه چیزهایی که ما بهش دلمون را خوش کردیم..
    چرا؟ توی این دنیا هی چ چیزی باقی نمیمونه...
    سلام. توی مراسم ترحیم دانشگاه تربیت مدرس نبودید؟
    ندیدمتون...
    پاسخ:
    سلام
    خیر.
    سلام... واقعا سخته که باور کنیم آقای رئیسی رفت... دیشب اولین شب جمعه ای بود که دیگه در میان نبود...
    با مطلب (یگانه دانشگاه علوم انسانی به روزم)
    من دنبال یک سایت رسمی از سید مهدی موسوی ام لطفا راهنمایی کنید
    پاسخ:
    ؟؟؟
    هـرکه مــی خــواهـی بـــاش

    ایـن عادت مـشترک انسـانهــاســت

    تـــو نیــز ، روزی , ســاعـتی , لـحظــه ای

    احــساس خـواهـی کـرد کـــه

    هیــچکـس دوسـتت ندارد
  • سید مهدی موسوی
  • آخرین پیامک معین به من که توی گوشیم برای همیشه ذخیره اش کردم:
    قدر بشناسید مستان آخرین پیمانه را
    ساقی امشب میکند تعطیل میخانه را
    گو به مهمانان که مهمانی به پایانش رسید
    خورده یا ناخورده باید ترک کرد این خانه را
  • سید مهدی موسوی
  • پر شِکوه تر از سارهای بر درخت است
    پیراهن تنها که روی بند رخت است
    پیراهنی که پیش از این سر می نهاده ست
    بر شانه پیراهنت، حالا چه سخت است
    تنها بماند مثل من: دربند، بی تو...
    تو که خیالت از من و این عشق، تخت است!
    پیراهنم میداند از من بهتر این را:
    بر باد رفتن، قسمت هر تیره بخت است
    از غصه حلق آویز شاید کرده خود را
    پیراهنی دیدی اگر بر بند رخت است...

    ـ مژگان عباسلو ـ از سیب ها بپرس
    میشه بیشتر معرفی شون کنید؟؟؟!!!
    پاسخ:
    یکی از بهترین دوستانمون که اواخر مرداد ماه تصادف کردند و دوم شهریور به رحمت خدا رفتند. دانشجوی دانشگاه شاهد. 23 ساله. 
    نمیدونم چرا به معین رئیسی حسودیم شد...
    سلام
    نمی خواهید وبلاگتان را آپدیت کنید؟
    خسته شدیم از این پست غمناک... چقدر غم؟!!!!!!
    بسه دیگه
    دومین شب جمعه بعد از معین... 
    ))))):
    بسم الله الرحمن الرحیم
    الحمدلله رب العالمین
    الرحمن الرحیم
    ....
    بسم الله الرحمن الرحیم
    قل هو الله احد
    ....
    )))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))):
    از علامت تعجب می ترسم...
     انگار کسی می‏خواهد با تحکم چیزی را به آدم حالی کند. اما علامت سوال را دوست دارم. گاهی می‏شود توی قوس داخلی‏اش چمباتمه زد و به دور دست‏ها خیره شد؛ حتی وقتی که هیچ جوابی منتظرت نیست


    پاسخ:
    ...
  • ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • سلام ضمن عرض تسلیت تز خداوند متعال طلب مغفرت و آمرزش دارم

    روحش شاد
    ای داد بر من...
    توی تنهایی هایمان هم یاد معین می افتیم...
    خدایا...
    پاسخ:
    ...
    رفتنش داغی بر دلمان نشاند همچون همان جمله که می گوید: غارت زده کسی نیست که اموالش را از او دزدیده اند، غارت زده منم که با دست خودم...
    پاسخ:
    ... داغ برادر...
    دلم براش خیلی تنگ شده...
    ........................................................................
    پاسخ:
    .......................................

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی