کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است

۰۴
دی

غفلت از زوایای دراماتیک یک انقلاب

«داستان» به مانند تمام هنرهای موجود، امری سفارش‌پذیر و مصنوعی نیست. در واقع نویسنده آن چیزی را می‌تواند بنویسد که تجربه کرده باشد. این تجربه یا شخصاً به دست آمده است یا نویسنده با مشاهده‌ی تجربه‌ی دیگران، به درکی صحیح و کامل از یک موقعیت، شخصیت، اتفاق و... رسیده است. در غیر اینصورت داستان نهایی چیزی جز سر هم کردن کلمات نخواهد بود. 

با بررسی وضعیت «داستان» پس از انقلاب اسلامی سال 57 ایران ما به یک حلقه‌ی مفقوده در حوزه‌ی ادبیات با موضوع «انقلاب اسلامی» می‌رسیم. ما در حوزه‌ی جنگ، شاهد صدها عنوان کتاب منتشره یا در حال انتشار هستیم اما خود «انقلاب اسلامی سال 57» بسیار به ندرت دستمایه‌ی نگارش یک رمان یا داستان قرار گرفته است. 

به نظر اولین رمانی که درباره انقلاب اسلامی نوشته شده، «زنده باد مرگ» ناصر ایرانی است که البته بیشتر یک رمان با دید روشنفکری می‌باشد. قبل از این کتاب، محمود گلابدره‌ای «لحظه‌های انقلاب» را که فضای خاطره‌گونه دارد نوشته است که به همین دلیل آن را یک رمان نمی‌توان به حساب آورد. از دیگر داستان‌های با موضوع انقلاب می‌توان به: «خداحافظ برادر» محمدرضا سرشار، «سیاه چمن» امیرحسین فردی، «حوض سلطون» محسن مخملباف و «اسیر زمان» اسماعیل فصیح اشاره کرد. 

به ادعای پاراگراف بالا برگردیم. آیا نویسنده‌های ایرانی اقبال چندانی به موضوع «انقلاب اسلامی» ندارند؟ آیا عادلانه است که بخواهیم علت اصلی این اتفاق را خود نویسنده‌ها بدانیم؟ در این یادداشت کوتاه قصد داریم تا به پاره‌ای از دلایل موجود در این باره بپردازیم. 

  • سید مهدی موسوی
۰۵
آبان

بررسی جایگاه مسجد در انتقال حس آرامش به انسان

نیاز به آرامش و استراحت یکی از ویژگی‌های اصلی همه‌ی موجودات زنده است و در این میان انسان‌ها به واسطه‌ی درک و احساسات عاطفی خاص خودشان، در مواجهه با عوامل مخل این آرامش واکنش‌های خاصی نشان می‌دهند. بشر امروز در مواجهه با حجم انبوهی از اطلاعات و اصواتی که روزانه دریافت می‌کند، دچار نوعی سردرگمی و آشفتگی می‌شود و به طور طبیعی به سمت مکانی که عاری از این عوامل مزاحم باشند گرایش بیشتری پیدا می‌کند. اما آیا هر مکانی قادر است این حس آرامش را به انسان منتقل کند؟

دکتر فلاحت می‌گوید: «حس مکان، به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آنها از محیط خود است که شخص را در ارتباطی درونی با محیط قرار می‌دهد. به طوری که فهم و احساسات فرد با زمینه معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه می‌شود. این حس عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد خاص می‌شود. حس مکان علاوه بر اینکه باعث احساس راحتی از یک محیط می‌شود، از مفاهیم فرهنگی مورد نظر مردم، روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه در یک مکان مشخص حمایت کرده و باعث یادآوری تجارب گذشته و دست‌یابی به هویت برای افراد می‌شود.» (محمدصادق فلاحت، «مفهوم حس مکان و عوامل شکل دهنده آن»، هنرهای زیبا، شماره 2، صفحه 57)

فرض کنید یک دانشجوی فارغ التحصیل پس از مدتی به دانشگاهی ـ حتی غیر از دانشگاه خودش ـ مراجعه کند، حسی که از این مکان به فرد منتقل می‌شود، حاصل ارتباط درونی انسان، تصورات ذهنی او و ویژگی‌های محیطی است. به عبارتی این مفهوم از یک سو ریشه در تجربه‌های ذهنی همچون خاطره، سنت، تاریخ، فرهنگ، اجتماع و غیره دارد و از سوی دیگر متأثر از زمینه‌های عینی و بیرونی در محیط مانند طرح، منظره، بو و صدا است که نشان می‌دهد حس مکان مفهومی پیچیده از احساسات انسان نسبت به محیط است و در اثر انطباق و استفاده انسان از مکان به وجود می‌آید، به این معنا که حس مکان امری از پیش تعیین شده نبوده بلکه از تعامل انسان با مکان زندگی روزمره ایجاد می‌شود. 

تا اینجا دانستیم حسی که از یک مکان به انسان منتقل می‌شود به عوامل مختلفی بستگی دارد و بنابراین انتظار اینکه افراد مختلف در مواجهه با یک مکان، یک حس مشترکِ ثابت داشته باشند، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. شاید بتوان گفت همه‌ی انسان‌های روی زمین در طبیعت حس آرامش و لطافت دارند اما میزان این واکنش طبیعی نسبت به طبیعت در همه‌ی آنها متفاوت است. به نظر شما آیا سازه‌های ساخت بشر نیز می‌توانند این حس آرامش را به انسان منتقل کنند؟

  • سید مهدی موسوی
۱۹
بهمن

متنی که در ادامه می‌خوانید، بخش پایانی گزارشی 71 صفحه‌ای‌ست که سال گذشته در خصوص جشنواره سی و یکم فیلم فجر نوشته بودم. شاید با دیدن عنوان متن انتظار داشته باشید بحثی در این خصوص بخوانید ولی هدف از این چند پاراگراف فقط بیان یک دغدغه در خصوص اهمیت محتوا در نگاه بعضی از افراد است. با اینکه امسال به دلیل مشغله‌های بسیار نتوانستم فیلم‌های جشنواره را ببینم اما گزارش‌ها و نقدهایی که از دوستان می‌شنوم چندان امیدوارکننده نیست؛ هرچند معتقدم براساس اختلاف سلیقه‌ها نمی‌توان صد در صد به نقد دوستان اکتفا کرد.

در بین فیلم‌های جشنواره سال گذشته، «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» اولین ساخته‌ی نرگس آبیار در بخش نگاه نو جشنواره به نمایش درآمد که فیلم متوسط و شاید بتوان گفت ضعیفی بود و امسال «شیار 143» فیلمی است که همه‌ی نگاه‌ها را به خودش جلب کرده است و «مریلا زارعی» به احتمال بسیار یکی از کاندیداهای جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن خواهد بود. برای خانم آبیار آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم سال آینده با اثری به نسبت قوی‌تر از فیلم اخیرشان در جشنواره شرکت کنند.


در ادامه متن سال گذشته بنده را بخوانید:

پاسخ به سوال فوق [تکنیک مهم‌تر است یا محتوا؟] هرچند به نظر ساده می‌آید، اما یکی از کلیدی‌ترین سوالات مطرح در حوزه‌ی فرهنگ است. چه آنکه نمونه‌های بسیار زیادی وجود دارند که یا بسیار تکنیکی و فاقد محتوای مشخص و قابل استفاده هستند و یا آنکه با محتوای بسیار خوب و بدون تکنیک می‌باشند.

جشنواره سی و یکم فیلم فجر با تمام حواشی خود به پایان رسید و باید منتظر اکران عمومی فیلم‌ها و فروش آنها باشیم. قبل از جشنواره، مسئولین سینمایی تاکید بسیاری داشتند که امسال سال معرفی کارگردانان جدید به سینمای ایران است. امروز می‌توانیم به راحتی 12 فیلم از 16 فیلم بخش نگاه نو را فیلم‌هایی با نگاه مثبت به زندگی و امیدوارکننده بدانیم اما به‌راستی چند درصد از این فیلم‌ها واقعاً فیلم سینمایی هستند؟! آیا این مسئله اهمیتی هم برای ما دارد؟ آیا ما ملزم به ساخت فیلم انقلابی و دینی هستیم و به مخاطب کاری نداریم؟

پاسخ به این سوالات بخش بزرگی از شبهات ذهنی ما را برطرف خواهد کرد. اجازه دهید سوال خود را جور دیگری مطرح کنیم. آیا تقدیر از فیلمی مثل «گام‌های شیدایی» در دومین دوره‌ی جایزه‌ی سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی کار صحیحی بود؟ اثری که به جرأت می‌توان گفت یک میلیارد بودجه‌ی اختصاص یافته به فیلم را با فیلمنامه‌ای ضعیف و کارگردانی‌ای بدتر از آن نابود کرده بود. یا ما نباید فیلمی با محتوای دینی چون پیاده‌روی زائران اربعین حسینی و مسلمان شدن یک سرباز آمریکایی بسازیم یا وقتی چنین سوژه‌ای را کار می‌کنیم فیلم خوب و بدون نقصی بسازیم.

جشنواره‌ی سی و یکم چند فیلم با محتوای صحیح دینی و انقلابی داشت که تعدادی از آنها استانداردهای سینمایی را رعایت کرده بودند. با این حال استمرار این نگاه مثبت در کنار تقویت تکنیک و رسیدن به فرم صحیح سینمایی، نوید آینده درخشانی را برای سینمای ایران می‌دهد. سینمای ایران با برجسته‌کردن نقاط ضعف و دست گذاشتن بر زشتی‌های آن پیشرفت نخواهد کرد (کاری که 34 سال انجام شده ولی تغییری در وضع سینما به‌وجود نیامده است) بلکه مشاهده و تقویت نقاط مثبت و به حاشیه‌راندن نکات منفی است که سینما را به گفتمان انقلاب اسلامی نزدیک می‌کند.


  • سید مهدی موسوی
۲۳
شهریور

انصراف سازندگان «فرشتگان قصاب» از اکران سینمایی فیلم‌شان از چند منظر قابل بررسی است. اولین مسئله عدم تمایل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اکران عمومی این فیلم در سینماست که محمد قهرمانی در مصاحبه‌ای به این موضوع اشاره می‌کند. در واقع می‌توان گفت «عدم تمایل» مودبانه‌ترین واژه برای بیان ترس یا وادادگی مسئولان مرتبط با حوزه اکران است.

به یاد بیاورید فیلمی مثل «شکارچی شنبه» را که چند سال پشت صف اکران ماند و بعد با آن اوضاع افتضاح و مظلومانه اکران شد و پس از مدت کوتاهی تعداد سینماهای اکران‌کننده‌ی آن به دو الی سه مورد کاهش یافت. نگارنده این یادداشت به هیچ وجه قصد ندارد که مسئولین فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به ترس از اکران یک اثر سینمایی متهم کند؛ چون اولا «فرشتگان قصاب» در سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر هم که قبل از این دولت برگزار شد، با بغض مسئولان جشنواره نسبت به این فیلم در بخش خارج از مسابقه اکران شد و دوما مثال ذکر شده (شکارچی شنبه) در همان دولت احمدی‌نژاد با کم‌لطفی مسئولان و سرمایه‌گذار ناتوانی چون موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی مدت‌ها منتظر اکران عمومی ماند.

سانسور یا تحریم

در کنار این دو فیلم، «عروس افغان» ساخته‌ی ابوالقاسم طالبی را هم بگذارید که چندین سال مجوز اکران نگرفت و سرانجام همانند «فرشتگان قصاب» از شبکه‌ی یک سیما پخش شد. البته با این تفاوت که سازندگان «فرشتگان قصاب» از ترس بیات شدن فیلم آن را سریع‌تر به صدا و سیما فروختند.

آیا عدم اعطای مجوز اکران به این فیلم‌ها را هم می‌توان تحریم نامید؟ آیا سازندگان این فیلم‌ها هم بیانیه اعتراضی دادند و به خاطر این عدم مجوز با هر رسانه‌ای مصاحبه کردند؟ راستی در این دولت قرار است چه اتفاقی بیافتد؟ قرار است هر فیلمی که ساخته می‌شود اکران عمومی شود؟ طبیعتا جواب «خیر» خواهد بود.

  • سید مهدی موسوی
۰۵
فروردين

سال حاشیه‌ها، بیانیه‌ها و تجمع‌ها

آخر سال که می‌شود اکثر روزنامه‌ها و مجلات، ویژه‌نامه‌ای را برای سال جدید آماده می‌کنند که حاوی گزارش‌هایی از اتفاقات مهم آن سال است. گاهی در کنار مرور این اتفاقات تلخ و شیرین، بنا به سلیقه و نظر خودشان مثلاً بهترین بازیگر سال، بهترین کارگردان سال و... را هم معرفی می‌کنند.

حالا چند روزی است که سردبیر «خبرنامه دانشجویان ایران» نیز از من خواسته است تا گزارشی از وضعیت سینما در سال 91 بنویسم. سالی که آنقدر حاشیه برای این سینمای نحیف به‌وجود آمده است که من هنوز هم فکر می‌کنم «قلاده‌های طلا»، «گشت ارشاد» و «خصوصی»، دو ـ سه سال پیش اکران شده‌اند! براستی آنچه که ما را از این سینما دور کرده چه بوده است؟


در بررسی وضعیت سینما در یک بازه‌ی زمانی خاص باید موارد ذیل را مدنظر داشته باشیم:

ـ وضعیت اکران: ترکیب و نوبت اکران، تعداد سینماهای اختصاص داده‌شده به فیلم‌ها، فروش فیلم‌ها و حواشی اکران.

ـ وضعیت ساخت و تولید: صدور مجوز، تولید فیلم‌های با مجوز، تولید فیلم‌های زیرزمینی، ژانر و موضوعات مورد علاقه‌ی سینماگران در آن بازه‌ی زمانی و حواشی تولید.

ـ سیاست‌گذاری‌ها و بودجه‌های کلان و نهادهای مسئول: سازمان سینمایی و نهادهای دولتی (مثل فارابی، موسسه رسانه‌های تصویری و...)، اصناف، اتحادیه‌ها، خانه‌ی سینما و...

ـ جشنواره فیلم فجر: فیلم‌های راه‌یافته به بخش مسابقه، جوایز اهداشده، فیلم‌های برتر و حواشی جشنواره.

ـ جشنواره‌ها و همایش‌های دیگر: جشنواره فیلم کودک، جشنواره فیلم‌های کوتاه، 100 و مستند، جشنواره عمار، جایزه سینمایی ققنوس و...

 

بیان تمام موارد بالا نه تنها در یک یادداشت کوتاه نمی‌گنجد، بلکه مرور برخی از آیتم‌ها شاید برای مخاطب عام کسل‌کننده هم باشد؛ لذا تنها به شرح مهم‌ترین وقایع سینمایی سال 91 می‌پردازیم.

  • سید مهدی موسوی
۰۱
اسفند

خبر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل:

 اختتامیه بخش تجلی اراده ملی سی‌ویکمین جشنواره فیلم فجر با حضور حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سینماگران و مسئولان سینمایی کشور در تالار ایوان شمس برگزار شد و بیشترین جایزه ها از آن فیلم تنهای تنهای تنها ساخته احسان عبدی‌پور شد.

 اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور جایزه خود را به فیلم تنهای تنهای تنها ساخته احسان عبدی پور اهدا کرد.

 رضایتی دبیر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل پس از اهدای جایزه خود به احسان عبدی‌پور گفت: فیلم تنهای تنهای تنها روایت ‌گر ایرانی است که دغدغه‌های ملت آن 34 سال مظلومانه در سینمای ایران سانسور شد و این فیلم از گفتن آن‌ها خجالت نکشید و جا داشت که این فیلم در بخش بین‌الملل هم مورد توجه قرار می گرفت.

متن بیانیه هیئت داوران اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل به شرح زیر است:

 انقلاب اسلامی ایران یگانه منادی اسلام ناب محمدی در زمانه‌ی حکومت نفس اماره است. سی و چهار سال پیش امام امت بنای انقلابی را نهاد که بن‌مایه‌ی اصلی آن دگرگونی فرهنگی و تحولات انفسی آحاد امت بود. تداوم این حرکت مبارک منوط به پافشاری بر نقاط قوت و مزیت‌های این حرکت مبارک می‌باشد؛ امری که رهبر فرزانه انقلاب در تمام مدت زعامت خویش بر این مهم تاکید داشته‌اند. دغدغه‌هایی از جنس فرهنگ که خواب را از چشمان مبارک ایشان ربوده است.

بیشک عرصه‌ی سینما یکی از مقولات تاثیرگذار در فضای خطیر فرهنگی است. امری که مدیریت آن علاوه بر جهت‌دهی افکار عمومی و الگوسازی زندگی مبتنی بر دین در داخل کشور می‌تواند موجبات صدور انقلاب اسلامی ایران را فراهم سازد و دل دلبستگان به اسلام ناب محمدی را در سراسر گیتی شاد نماید که گزاره دوم؛ امروز و در زمانه‌ی بیداری ملت‌های مسلمان از اهم موضوعات نظام اسلامی است.

 جشنواره فیلم فجر نمایان‌گر عملکرد یکساله سینمای کشور به مخاطبین است که گاهی مجالی برای خودنمایی و خودستایی جریان‌هایی بوده که کمترین قرابت را با گفتمان انقلاب پیر خمین داشته است و بر کسی پوشیده نیست که اصل قرابت گفتمانی علت‌العلل شکل‌گیری جشنواره‌ای بوده که مزین به نام فجر گردیده است. اما بعد از عبور از دهه اول تولد این جشنواره، خروج قطار سینمای ایران از ریل انقلاب باعث دلسردی شیفتگان گفتمان انقلاب شده بود.

 به یاری حضرت رب، جشنواره سی و یکم امتداد همان رویشی بوده که در جشنواره‌ی سی‌ام شاهد آن بوده‌ایم؛ حرمت حریم خانواده، جاری بودن روابط انسانی، گریز از تهرانیزه شدن، دارا بودن روح امید و نشاط و پر رنگ بودن نقش توکل از شاخصه‌هایی بوده‌اند که در غالب آثار جشن سینمایی امسال مشهود بوده‌اند؛ که می‌تواند این نهال را قوت بخشد.

 جنبش دانشجویی به عنوان دیدبان فرهنگی جامعه، با قضاوت‌های سیاسی و اظهار نظرهای قبیله‌ای در پدیده‌های فرهنگی از جمله عرصه مهم سینما و یا اینکه طومار یک فیلم را به دلیل انتقادی کوچک بپیچیم، مخالف است. اینکه تنها کسانی که در تشکیلات سینما صاحب عده و عده می‌باشند امکان بروز داشته باشند و کسانی که با وجود شایستگی‌های فنی و محتوایی از شارلاتانیزم تبلیغاتی و رانت‌های قبیله‌ای بی‌بهره‌اند، کنار گذاشته شوند، شایسته‌ی نظام اسلامی نمی‌باشد.

 متاسفانه طی سال های گذشته شاهد آن بودیم که سینمای کشور دچار پدیده ی سانسور درونی شده بود. به این معنا که در طی بیست سال حتی یک فیلم در رابطه با انقلاب اسلامی ساخته نشد، شهیدان جبهه ی علمی انقلاب مغفول ماندند و هزار و یک غفلت دیگر! اما نکته ی محل تأمل اعتراض و پرچم داری عده ای نسبت به پدیده ی سانسور است که خود عامل این سانسوریسم شدند. در همین راستا اتحادیه‌ی انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل با توجه به مضامین عمیق اسلامی ـ ایرانی، جایگاه خانواده و نظام آموزشی، وجهه‌ی بین‌المللی فیلم و ابعاد انقلابی، فیلم «تنهای تنهای تنها» را به عنوان فیلم منتخب خود معرفی می کند.

 به هر سو جشنواره‌ی سی و یکم آغاز مسیری طولانی برای رسیدن به سینمای ملی ایران اسلامی است که باید تمام همّ و توجه مسئولین به حفظ و پرورش این فضا ـ که با میدان دادن به فیلمسازان جوان امکان پذیر است ـ معطوف باشد.

 محمدامین مهدی‌نژاد، سید مهدی موسوی، علی کرد و عطیه توسلی

25/11/1391

 

  • سید مهدی موسوی
۲۶
بهمن

توضیح: این مطلب روز گذشته در سایت دیدبان منتشر شد.

اشاره:

در بحث جریان‌شناسی سینما همواره با دو مقوله «سیاست‌گذاران» و «سینماگران» روبرو هستیم. "مخاطبان و تماشاگران سینما" گرچه جزو اصلی چرخه صنعت سینمایی می‌باشند اما تأثیر آنها بر این صنعت، غیر مستقیم و بر اساس میزان فروش محاسبه می‌شود. لذا تأثیرگذاری مستقیم و عاملیت با دو مقوله فوق‌الذکر یعنی "سیاستگذاران و سینماگران" است. با مروری بر تاریخ 34 ساله‌ی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، می‌توانیم به راحتی تأثیر سیاست‌های کلان دولت‌ها در حوزه سینما را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم.

گرایش فیلم‌سازان به موضوعی خاص در جامعه متأثر از پارامترهای بسیاری است که یکی از آنها سرمایه‌گذاری‌های دولتی و فیلم‌های سفارشی است. تجربه نشان داده است که محصول نهایی یک پروژه سینمایی لزوماً در چارچوب سیاست‌های سرمایه‌گذار نیست. به عنوان مثال می‌توانیم فیلم‌های توقیف‌شده‌ی برخی از مراکز دولتی از جمله حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، شهرداری و نیروی انتظامی را مثال بزنیم.

در نگاه جزیی‌تر می‌توانیم تأثیر سیاست‌های دست‌اندرکاران جشنواره بر سینما را نیز مثال بزنیم. این مسئله از آنجا قابل اثبات است که انتخاب‌های جشنواره فیلم فجر و عدم پذیرش فیلم‌هایی که با سیاست‌های جشنواره هم‌خوانی ندارد، تأثیر مستقیمی بر مطرح شدن یا طرد شدن فیلم‌ها در نگاه عمومی جامعه داشته است. همین اعتراض سینماگرانی که فیلم آنها به جشنواره راه نیافته است، یا در بخش مسابقه مورد بی‌مهری هیات داوران قرار گرفته است، نشانی از اهمیت برگزاری جشنواره دارد.

در این یادداشت کوتاه سعی داریم با مروری بر فیلم‌های سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، این جشنواره را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. بدیهی است تحلیل پیش رو به هیچ عنوان نمی‌تواند به عنوان بررسی عملکرد یک ساله‌ی سینمای ایران تلقی شود. زیرا همان‌طور که پیش‌تر به آن اشاره کردم، مسئولین هر جشنواره‌ای تلاش می‌کنند حتی‌الامکان از اکران فیلم‌های مسئله‌دار و ایجاد جو رسانه‌ای منفی بعد از آن جلوگیری کنند.

نگارنده با مشاهده‌ی تمام فیلم‌های بخش «نگاه نو»، «سودای سیمرغ» و «خارج از مسابقه» سعی دارد تا نگاه «سیاست‌گذاران» و «سینماگران» این دوره جشنواره را تحلیل و بررسی نماید.

  • سید مهدی موسوی
۰۶
دی

«یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» دومین تجربه‌ی منوچهر هادی در مقام کارگردانی یک فیلم سینمایی است. اولین فیلم سینمایی او «قرنطینه» و سومین فیلم، «دنیای پر امید» (که امسال در جشنواره فیلم فجر اکران خواهد شد) از دیگر کارهای وی می‌باشد. سریال پر مخاطب «خداحافظ بچه» نیز که یکی از کارهای تلویزیونی ایشان می‌باشد، در ماه رمضان امسال از شبکه سوم سیما پخش شد.

«یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» داستان پرکشش و جذابی دارد که به تاکید کارگردان در صورتی که به دیالوگ‌های آن در زمان دیدن فیلم توجه نشود، پیام نهایی و داستان بخوبی برای بیننده روشن نخواهد شد.

منوچهر هادی دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز «چهارشنبه سوری» نیز بوده است و با توجه به نوع داستان و محتوای فیلم در حال اکرانش که در ادامه به آن می‌پردازیم، بعضی‌ها وی را متهم به کپی‌برداری از اصغر فرهادی و فیلم «درباره‌ی الی» او می‌کنند. اما آیا وجود این مسئله در آثار آقای هادی صحت دارد؟ آیا در صورت صحت این موضوع، اشکالی متوجه آقای هادی است؟ در ادامه‌ی این یادداشت به این مسائل نیز خواهیم پرداخت.

 


  • سید مهدی موسوی
۰۴
دی

میزگردی با عنوان «تحلیل اکران فیلم‌های پاییزی» در برنامه‌ی هفت جمعه 1 دی ماه، با حضور مسعود فراستی و امیر قادری برگزار شد که در این یادداشت، بررسی و تحلیلی بر صحبت‌های مطرح شده در آن خواهیم داشت.

بحث اصلی این میزگرد که اختصاص به جایگاه مخاطب در سینمای ایران داشت وارد بحث خصوصی‌سازی و ممیزی در سینما شد. به نظر نگارنده این جمله‌ی مسعود فراستی که «ما نمی‌توانیم بگوییم فیلمی می‌سازیم که ارزش‌ها را مطرح می‌کند اما مخاطب ندارد. چون ما داریم سلیقه خودمان را به جای سلیقه مخاطب تحمیل می‌کنیم» یکی از مهم‌ترین نکات کلیدی در این صحبت‌ها بود. این مسئله از دو منظر قابل بررسی است:

اول آنکه ما سینماگرانی داریم که با دغدغه‌های دینی و اعتقادی فیلم‌های با محتوای بسیار خوب و بدون فرم سینمایی می‌سازند و نفروختن فیلم را به عدم حمایت موسسات و مراکز فرهنگی! ربط می‌دهند. چرا که همان کسانی که بودجه‌ی هنگفتی برای تولید یک فیلم پرداخت می‌کنند، متأسفانه گاهی انگیزه‌ای برای تبلیغات و فروش همان فیلم ندارند و خود سینماگر نیز با اعتقاد به اینکه «ما باید از جاذبه‌ی کاذب سینما عبور کرده و به فرم سینمایی خودمان برسیم»، بدون در نظر گرفتن جایگاه مخاطب در همین سینما، فیلم تولید می‌کنند. البته این مسئله جاذبه نیاز به بررسی در یادداشتی دیگر دارد که بعداً به آن خواهیم پرداخت.


  • سید مهدی موسوی
۰۳
آبان

دختر دانشجویی شهرستانی که از قضا علاقه‌ی بسیاری به ثروت و داشتن ماشین مدل بالا و... دارد، با دیدن مردی ثروتمند ـ که هم‌سن پدرش می‌باشد ـ و پیشنهاد کاری در تهران ـ بدون آنکه بداند ـ درگیر پرونده‌ای جنایی می‌شود و این مسئله داستان مجموعه‌ای تلویزیونی را می‌سازد با نام «تکیه بر باد».

تکیه بر باد به کارگردانی محمود عظیمی و تهیه‌کنندگی حمیدرضا مهدوی مدتی بود که از شبکه تهران بر روی آنتن می‌رفت. این مجموعه تلویزیونی را عباس نعمتی، طلا معتضدی و محمدمحمود سلطانی نوشته بودند و بازیگرانی از جمله فرامرز قریبیان، مهدی فخیم‌زاده، افسانه پاکرو، شهرام عبدلی، اشکان خطیبی، بهزاد خداویسی، شراره دولت‌آبادی، گلاره عباسی، نگین معتضدی و محمد مهدوی در آن ایفای نقش می‌کردند.

داستان این سریال از آنجا شروع می‌شود که قاضی و دادستانی مدت‌هاست که بر روی پرونده‌ای با چند مرگ مشکوک تحقیق می‌کنند و در بررسی‌های اولیه، آنها علت این مرگ و میرها را گوشت‌های آلوده می‌دانند. دختر دادستان که نقش اصلی این داستان را بر عهده دارد، دانشجوی سال آخر حقوق در تهران است. او در خلال یکی از سفرهای خود از شیراز به تهران، با مردی آشنا می‌شود که سرنخ اصلی این پرونده جنایی است. مردی که در انتهای داستان مشخص می‌شود با نقشه‌ای از قبل طراحی شده به سراغ این خانواده آمده است.

دست اندرکاران این مجموعه تلویزیونی با این پیام که حس پول‌پرستی و خیال‌های خام جوانی ناپسند است، سعی می‌کنند داستانی را روایت کنند که نتیجه آن پشیمانی و سرافکندگی برای این جوان است؛ اما به نظر در بیان این هدف چندان موفق عمل نمی‌کنند.

جدا از اینکه در این داستان بیننده دانای کل است و از ابتدا تا انتهای داستان را می‌تواند پیش‌بینی کند (البته این موضوع فی‌نفسه بد نیست)، موضوعی که نویسندگان انتخاب کرده‌اند در اثرگذاری پیام نهایی ناتوان است.

اول اینکه می‌توان ادعا کرد که وقوع این اتفاق برای یک جوان تقریباً ناممکن است، پس نشان دادن این فرجام ناگوار در اینجا دلیلی نمی‌شود که انسان به‌خاطر پول و ثروت عاشق کسی نشود. دوم؛ در مقابل این داستان، مجموعه‌های تلویزیونی و متأسفانه فیلم‌های سینمایی بسیاری وجود دارند که اصلاً پیشنهاد می‌کنند که به‌خاطر پول و ثروت عاشق کسی بشوید، پس این موضوع نمی‌تواند پیام نهایی را به‌درستی منتقل کند. البته جذابیت سریال باعث می‌شود که بیان این پیام و پیام‌های دیگری که در ادامه به آن اشاره می‌شود، به هیچ عنوان مخاطب را دلزده نکند و به اصطلاح داستان شعارزده و تکراری جلوه نکند.

اما به راستی دور از انصاف است که بخواهیم نقاط قوت بسیاری را که این مجموعه تلویزیونی داشت، نادیده بگیریم.

نکته‌ی اول در بازی بسیار خوب بازیگران است که از بازیگران توانایی چون مهدی فخیم‌زاده و فرامرز قریبیان یا دیگر بازیگران دور از انتظار نبود. حتی بازی خانم افسانه پاکرو در نقش عاطفه ـ برخلاف آنکه عده‌ای از بینندگان آن را غیر واقعی می‌دانستند ـ بسیار خوب از آب درآمده بود.

عاطفه با دیدن مخالفت‌های خانوده و خصوصاً برادر بزرگ‌ترش (البته در واقعیت پسر عمویش) و پس از آنکه متوجه می‌شود که سال‌هاست پدر واقعی‌اش را از دست داده و با خانواده عمویش زندگی می‌کند، به‌طور جدی در موضع مخالفت صریح با دیگران قرار می‌گیرد و از هر کسی که احساس می‌کند مخالف ازدواج او با مرد مورد علاقه‌اش است، دوری می‌کند.

این مخالفت‌ها که در جامعه‌ی امروزی ما حتی به فرار از خانه نیز منجر می‌شود، دور از انتظار و غیر واقعی نیست. چه آنکه هر کس در سن جوانی باشد یا جوانی را درک کرده باشد، شهوت مال و ثروت دنیوی چیزی نیست که گریبان او را نگرفته باشد و چه خوش سعادت که کسی از این حس پول‌پرستی مبرا باشد. پس به نظر نیازی نیست که بیش از این از واقعی بودن رفتارهای عاطفه صحبت کنیم.

داستان این مجموعه تلویزیونی نیز بسیار خوب و جذاب انتخاب شده بود و پر بیننده بودن سریال، از نظرسنجی‌های ماه‌های اخیر نیز قابل اثبات بود. منتهی به غیر از آن اشکالی که در بالا در مورد آن صحبت کردیم، مشکل دیگری نیز در این مجموعه وجود داشت.

پایان‌بندی و نتیجه‌گیری مسئله‌ای بود که شدیداً در دام کلیشه افتاده بود و چه خوب بود که نویسندگان این مجموعه با کمی خلاقیت داستان را جور دیگری به اتمام می‌رساندند. زیرا با اینکه انتهای این سریال تقریباً قابل حدس بود، با یک پایان‌بندی صحیح می‌شد بیننده را غافل‌گیر کرد و برخلاف قسمت‌های میانی، قسمت آخر را با این سرعت به اتمام نرساند.

تکیه بر باد به غیر از پیامی که در بالا به آن اشاره شد، پیام دیگری هم داشت که به نظر نگارنده، این کلیشه‌ای شدن پایان داستان به خاطر انتقال مفهوم این پیام هم بوده است. «فرصت بازگشت و توبه» پیامی بود که نویسندگان سعی داشتند در دو قسمت پایانی به آن اشاره کنند. فرصتی که برای هر انسانی در هر لحظه از زندگی‌اش وجود دارد منتهی اغلب انسان‌ها فرصتی برای استفاده از این «فرصت» پیدا نمی‌کنند.

تکیه بر باد با استفاده از چند داستان فرعی دیگر مثل داستان زندگی خواهر عاطفه و یا برادرش جذابیت ویژه‌ای به داستان می‌بخشد و بیننده با نوع دیگری از همین حس جاه‌طلبی و عاقبت تلخ آن روبرو می‌گردد. نکته‌ی مهمی که خوب است علاقمندان به داستان‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی به آن توجه کنند آن است که استفاده از این پیرنگ‌های فرعی در کنار پیرنگ اصلی در داستان به هیچ عنوان برای سرپوش گذاشتن بر ضعف‌های داستان اصلی نیست. زیرا اول آنکه پیرنگ اصلی با قوت خود پیش می‌رود و دوم؛ پیرنگ‌های فرعی بر جذابیت موجود، می‌افزایند و سوم؛ برای یک مجموعه 30 قسمتی، چندین داستان فرعی در اندازه‌ی داستان اصلی مورد نیاز است.

از بحث داستان که خارج شویم برخی از اشکلات جزئی نیز قابل بیان است. مثلاً طراحی لباس بازیگران با اینکه ما با یک مجموعه تقریباً طولانی طرف بودیم، ثابت و خسته‌کننده بود. به طور مثال حتی مدل روسری عاطفه، لباس‌های دادستان، خانواده و... ثابت و تا انتها بی‌تغییر بود.

اما در مقابل فیلم‌برداری خوب و متناسب با شرایط مختلف داستان بود. حال که صحبت از فیلم‌برداری شد، بد نیست در اینجا اشاره‌ی مختصری هم به فیلم‌برداری مجموعه تلویزیونی «دیوار» داشته باشیم.

سیروس مقدم که تاکنون مجموعه‌های تلویزیونی بسیاری را کارگردانی کرده است همچنان درگیر یک نوع فیلم‌برداری خاص در کارهای اخیرش می‌باشد. دوربینی که مشخص نیست از پشت شمشادها یا از روی سقف یا زیر میز دنبال چه چیزی می‌گردد و قرار است در یک سکانس ساده چه مفهوم خارق‌العاده‌ای را به بیننده منتقل کند! اما در مقابل تکیه بر باد فیلم‌برداری خوب و قابل قبولی دارد.

نکته‌ی پایانی در مورد این مجموعه‌ی تلویزیونی اشاره به صحبت‌های مقام معظم رهبری در سفر اخیرشان به خراسان شمالی دارد. در بحث سبک زندگی که خوشبختانه هنرمندانی برای ساخت مجموعه‌های تلویزیونی یا فیلم سینمایی اعلام آمادگی کردند یک مسئله نباید مورد غفلت قرار گیرد. تکیه بر باد اشاره به گرایش به یک سبک زندگی جدید بر مبنای مادیات و تجملات داشت. چیزی که به خوبی در اختلاف زندگی اولیه عاطفه و زندگی با شوهرش نشان داده شده بود.

پس کار در حوزه سبک زندگی چیز عجیب و غریبی نیست و ای کاش نتیجه و خروجی این تلاش دلسوزانه هنرمندان، کارهای کلیشه‌ای و شعاری در نیاید.



  • سید مهدی موسوی