رمان انقلاب حلقه ی مفقوده ی ادبیات انقلاب اسلامی
غفلت از زوایای دراماتیک یک انقلاب
«داستان» به مانند تمام هنرهای موجود، امری سفارشپذیر و مصنوعی نیست. در واقع نویسنده آن چیزی را میتواند بنویسد که تجربه کرده باشد. این تجربه یا شخصاً به دست آمده است یا نویسنده با مشاهدهی تجربهی دیگران، به درکی صحیح و کامل از یک موقعیت، شخصیت، اتفاق و... رسیده است. در غیر اینصورت داستان نهایی چیزی جز سر هم کردن کلمات نخواهد بود.
با بررسی وضعیت «داستان» پس از انقلاب اسلامی سال 57 ایران ما به یک حلقهی مفقوده در حوزهی ادبیات با موضوع «انقلاب اسلامی» میرسیم. ما در حوزهی جنگ، شاهد صدها عنوان کتاب منتشره یا در حال انتشار هستیم اما خود «انقلاب اسلامی سال 57» بسیار به ندرت دستمایهی نگارش یک رمان یا داستان قرار گرفته است.
به نظر اولین رمانی که درباره انقلاب اسلامی نوشته شده، «زنده باد مرگ» ناصر ایرانی است که البته بیشتر یک رمان با دید روشنفکری میباشد. قبل از این کتاب، محمود گلابدرهای «لحظههای انقلاب» را که فضای خاطرهگونه دارد نوشته است که به همین دلیل آن را یک رمان نمیتوان به حساب آورد. از دیگر داستانهای با موضوع انقلاب میتوان به: «خداحافظ برادر» محمدرضا سرشار، «سیاه چمن» امیرحسین فردی، «حوض سلطون» محسن مخملباف و «اسیر زمان» اسماعیل فصیح اشاره کرد.
به ادعای پاراگراف بالا برگردیم. آیا نویسندههای ایرانی اقبال چندانی به موضوع «انقلاب اسلامی» ندارند؟ آیا عادلانه است که بخواهیم علت اصلی این اتفاق را خود نویسندهها بدانیم؟ در این یادداشت کوتاه قصد داریم تا به پارهای از دلایل موجود در این باره بپردازیم.
فاصلهی کوتاه بین پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 57 و شروع جنگ تحمیلی در شهریور 59 را میتوان اولین دلیل ممکن برای مغفول ماندن موضوع «انقلاب اسلامی ایران» در فضای داستانی به حساب آورد. به بیان روشنتر، وقوع جنگ اولا فضای جامعه را تحت تاثیر خودش قرار داد و خواه ناخواه خود انقلاب را به حاشیه برد و ثانیا اندک نویسندههای انقلابی آن دوره را به سمت نگارش داستانها و رمانهایی با موضوع جنگ سوق داد. زیرا خود همین داستانها به عنوان ابزاری برای تشویق جامعه برای حضور در جبههها به کار برده میشد.
دومین و اصلیترین دلیل ممکن نیروی انسانی میباشد که این حوزه به دو بخش نویسندهها و مسئولان قابل تقسیم است. واقعیت آن است که قبل از انقلاب، داستاننویس انقلابی یا به ندرت وجود داشته و یا در حد و اندازهی نویسندههای مطرح آن دوره نبوده است. نویسندههای متعهد به انقلاب اسلامی، همه محصول خود انقلاب هستند و در فضای پس از انقلاب رشد کردهاند.
به دلیل اول بازگردیم. وقوع جنگ تحمیلی، نویسندههای تازهکار را به سمت نوشتن کتابهایی با موضوع جنگ هدایت کرد. اما در مقابل نویسندههای به اصطلاح روشنفکر که گوشهنشینی را انتخاب کرده و از جنگ نیز فاصله گرفته بودند، نه به موضوع انقلاب اسلامی پرداختند و نه به موضوع جنگ. البته نگاه برخی از این نویسندهها به انقلاب نیز، نگاهی مأیوسانه و ناامیدانه بود.
نویسندههای قدیمی و نویسندههای جدید رشد کرده در فضای جنگ نیز در سالهای کنونی دیگر آن انگیزه و توانایی خلق یک شاهکار ادبی و رمان قدرتمند را نداشتهاند. از آن طرف نویسندههای نسل جدید که فضای دورهی قبل از انقلاب را تجربه نکردهاند، برای نوشتن در موضوع انقلاب نیاز به مطالعه و پژوهش بسیار عمیقی دارند که عموما با دستاویز موضوعات دم دستی و بسیار ساده، از ورود به این حوزه طفره میروند.
جا دارد به این نکته نیز اشاره کنیم که خود موضوع «رمان» به خاطر وجود عنصر تخیل، هم از طرف برخی از مذهبیون رد میشد و هم در حال حاضر مخالفان جدی خودش را دارد. همین نگاه باعث شد که اولا فضای نوشتهها به سمت نگارش خاطرات برود و ثانیا این خاطرات معطوف به فضای حال (جنگ و پس از جنگ) گردد.
نکتهی مهم آن است که اتفاقات زندگی، خاطرات ما، خاطرات دوستانمان و آن چیزی که میبینیم، به خودی خود قادر به ساختن یک داستان کامل نیستند. به عبارتی دیگر به بهانهی واقعگرایی نمیتوان یک «خاطره» را یک «داستان» بنامیم. پس آن چیزی که در وضعیت فعلی از کتابهای با موضوع جنگ به دست ما میرسد، در زمرهی «داستان» و «رمان» به معنای صحیح آن قرار نمیگیرند.
گفتیم مسئولین نیز در عدم اقبال نویسندهها به موضوع «انقلاب اسلامی» دخیل هستند. ما میتوانیم حضور مسئولین را در دو حوزهی تشویقی و تنبیهی مورد بررسی قرار دهیم. در حوزهی تنبیهی که میتوانیم آن را به بازدارندگی نیز تشبیه کنیم، وجود خط قرمزهای مختلف برای نزدیک شدن به حوادث قبل از انقلاب اسلامی، اصلیترین مانع برای نوشتن در این موضوعات است. به عبارت دیگر حد و مرز پرداختن به سوژههایی چون حضور گروهکهای مختلف که در برهههایی از زمان به کمک نیروهای انقلاب آمدهاند، خطاهای موجود در مبارزات نیروهای انقلابی، وجوه مثبت در کاراکترهای منفی و... به خوبی تبیین نشده است.
در حوزهی تشویق نیز آنچه که اکنون به طرز گستردهای فضای ادبیات ما را گرفته، حمایت از داستانها و خاطرات جنگ است. به عبارت دیگر تبلیغات بسیار گسترده از کتابهای خاطرات جنگ هم فروش این کتابها را بسیار بالا برده است و هم تعداد عناوین کتابهای جدید را با روندی رو به رشد مواجه کرده است.
اگر بخواهیم با توجه به نکات بالا در یک جمعبندی راهکارهای گسترش داستان با موضوع «انقلاب اسلامی سال 57» را بررسی کنیم، میتوانیم به موارد ذیل اشاره کنیم:
1) ایجاد یک مطالبهی جدی از سوی مخاطبان و مسئولین با کمک ابزارهایی چون تشویق، ایجاد پرسش و شبهه، انتشار خاطرات قبل از انقلاب و...
2) آموزش نویسندههای جوان
3) قراردادن منابع مطالعاتی اعم از اسناد ساواک، کتابها، خاطرات و... در اختیار نویسندهها و پژوهشگران.
این مطلب در دیگر رسانه ها: