کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنرمندان» ثبت شده است

۰۴
دی

غفلت از زوایای دراماتیک یک انقلاب

«داستان» به مانند تمام هنرهای موجود، امری سفارش‌پذیر و مصنوعی نیست. در واقع نویسنده آن چیزی را می‌تواند بنویسد که تجربه کرده باشد. این تجربه یا شخصاً به دست آمده است یا نویسنده با مشاهده‌ی تجربه‌ی دیگران، به درکی صحیح و کامل از یک موقعیت، شخصیت، اتفاق و... رسیده است. در غیر اینصورت داستان نهایی چیزی جز سر هم کردن کلمات نخواهد بود. 

با بررسی وضعیت «داستان» پس از انقلاب اسلامی سال 57 ایران ما به یک حلقه‌ی مفقوده در حوزه‌ی ادبیات با موضوع «انقلاب اسلامی» می‌رسیم. ما در حوزه‌ی جنگ، شاهد صدها عنوان کتاب منتشره یا در حال انتشار هستیم اما خود «انقلاب اسلامی سال 57» بسیار به ندرت دستمایه‌ی نگارش یک رمان یا داستان قرار گرفته است. 

به نظر اولین رمانی که درباره انقلاب اسلامی نوشته شده، «زنده باد مرگ» ناصر ایرانی است که البته بیشتر یک رمان با دید روشنفکری می‌باشد. قبل از این کتاب، محمود گلابدره‌ای «لحظه‌های انقلاب» را که فضای خاطره‌گونه دارد نوشته است که به همین دلیل آن را یک رمان نمی‌توان به حساب آورد. از دیگر داستان‌های با موضوع انقلاب می‌توان به: «خداحافظ برادر» محمدرضا سرشار، «سیاه چمن» امیرحسین فردی، «حوض سلطون» محسن مخملباف و «اسیر زمان» اسماعیل فصیح اشاره کرد. 

به ادعای پاراگراف بالا برگردیم. آیا نویسنده‌های ایرانی اقبال چندانی به موضوع «انقلاب اسلامی» ندارند؟ آیا عادلانه است که بخواهیم علت اصلی این اتفاق را خود نویسنده‌ها بدانیم؟ در این یادداشت کوتاه قصد داریم تا به پاره‌ای از دلایل موجود در این باره بپردازیم. 

  • سید مهدی موسوی
۱۹
بهمن

متنی که در ادامه می‌خوانید، بخش پایانی گزارشی 71 صفحه‌ای‌ست که سال گذشته در خصوص جشنواره سی و یکم فیلم فجر نوشته بودم. شاید با دیدن عنوان متن انتظار داشته باشید بحثی در این خصوص بخوانید ولی هدف از این چند پاراگراف فقط بیان یک دغدغه در خصوص اهمیت محتوا در نگاه بعضی از افراد است. با اینکه امسال به دلیل مشغله‌های بسیار نتوانستم فیلم‌های جشنواره را ببینم اما گزارش‌ها و نقدهایی که از دوستان می‌شنوم چندان امیدوارکننده نیست؛ هرچند معتقدم براساس اختلاف سلیقه‌ها نمی‌توان صد در صد به نقد دوستان اکتفا کرد.

در بین فیلم‌های جشنواره سال گذشته، «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» اولین ساخته‌ی نرگس آبیار در بخش نگاه نو جشنواره به نمایش درآمد که فیلم متوسط و شاید بتوان گفت ضعیفی بود و امسال «شیار 143» فیلمی است که همه‌ی نگاه‌ها را به خودش جلب کرده است و «مریلا زارعی» به احتمال بسیار یکی از کاندیداهای جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن خواهد بود. برای خانم آبیار آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم سال آینده با اثری به نسبت قوی‌تر از فیلم اخیرشان در جشنواره شرکت کنند.


در ادامه متن سال گذشته بنده را بخوانید:

پاسخ به سوال فوق [تکنیک مهم‌تر است یا محتوا؟] هرچند به نظر ساده می‌آید، اما یکی از کلیدی‌ترین سوالات مطرح در حوزه‌ی فرهنگ است. چه آنکه نمونه‌های بسیار زیادی وجود دارند که یا بسیار تکنیکی و فاقد محتوای مشخص و قابل استفاده هستند و یا آنکه با محتوای بسیار خوب و بدون تکنیک می‌باشند.

جشنواره سی و یکم فیلم فجر با تمام حواشی خود به پایان رسید و باید منتظر اکران عمومی فیلم‌ها و فروش آنها باشیم. قبل از جشنواره، مسئولین سینمایی تاکید بسیاری داشتند که امسال سال معرفی کارگردانان جدید به سینمای ایران است. امروز می‌توانیم به راحتی 12 فیلم از 16 فیلم بخش نگاه نو را فیلم‌هایی با نگاه مثبت به زندگی و امیدوارکننده بدانیم اما به‌راستی چند درصد از این فیلم‌ها واقعاً فیلم سینمایی هستند؟! آیا این مسئله اهمیتی هم برای ما دارد؟ آیا ما ملزم به ساخت فیلم انقلابی و دینی هستیم و به مخاطب کاری نداریم؟

پاسخ به این سوالات بخش بزرگی از شبهات ذهنی ما را برطرف خواهد کرد. اجازه دهید سوال خود را جور دیگری مطرح کنیم. آیا تقدیر از فیلمی مثل «گام‌های شیدایی» در دومین دوره‌ی جایزه‌ی سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی کار صحیحی بود؟ اثری که به جرأت می‌توان گفت یک میلیارد بودجه‌ی اختصاص یافته به فیلم را با فیلمنامه‌ای ضعیف و کارگردانی‌ای بدتر از آن نابود کرده بود. یا ما نباید فیلمی با محتوای دینی چون پیاده‌روی زائران اربعین حسینی و مسلمان شدن یک سرباز آمریکایی بسازیم یا وقتی چنین سوژه‌ای را کار می‌کنیم فیلم خوب و بدون نقصی بسازیم.

جشنواره‌ی سی و یکم چند فیلم با محتوای صحیح دینی و انقلابی داشت که تعدادی از آنها استانداردهای سینمایی را رعایت کرده بودند. با این حال استمرار این نگاه مثبت در کنار تقویت تکنیک و رسیدن به فرم صحیح سینمایی، نوید آینده درخشانی را برای سینمای ایران می‌دهد. سینمای ایران با برجسته‌کردن نقاط ضعف و دست گذاشتن بر زشتی‌های آن پیشرفت نخواهد کرد (کاری که 34 سال انجام شده ولی تغییری در وضع سینما به‌وجود نیامده است) بلکه مشاهده و تقویت نقاط مثبت و به حاشیه‌راندن نکات منفی است که سینما را به گفتمان انقلاب اسلامی نزدیک می‌کند.


  • سید مهدی موسوی
۲۳
شهریور

انصراف سازندگان «فرشتگان قصاب» از اکران سینمایی فیلم‌شان از چند منظر قابل بررسی است. اولین مسئله عدم تمایل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اکران عمومی این فیلم در سینماست که محمد قهرمانی در مصاحبه‌ای به این موضوع اشاره می‌کند. در واقع می‌توان گفت «عدم تمایل» مودبانه‌ترین واژه برای بیان ترس یا وادادگی مسئولان مرتبط با حوزه اکران است.

به یاد بیاورید فیلمی مثل «شکارچی شنبه» را که چند سال پشت صف اکران ماند و بعد با آن اوضاع افتضاح و مظلومانه اکران شد و پس از مدت کوتاهی تعداد سینماهای اکران‌کننده‌ی آن به دو الی سه مورد کاهش یافت. نگارنده این یادداشت به هیچ وجه قصد ندارد که مسئولین فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به ترس از اکران یک اثر سینمایی متهم کند؛ چون اولا «فرشتگان قصاب» در سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر هم که قبل از این دولت برگزار شد، با بغض مسئولان جشنواره نسبت به این فیلم در بخش خارج از مسابقه اکران شد و دوما مثال ذکر شده (شکارچی شنبه) در همان دولت احمدی‌نژاد با کم‌لطفی مسئولان و سرمایه‌گذار ناتوانی چون موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی مدت‌ها منتظر اکران عمومی ماند.

سانسور یا تحریم

در کنار این دو فیلم، «عروس افغان» ساخته‌ی ابوالقاسم طالبی را هم بگذارید که چندین سال مجوز اکران نگرفت و سرانجام همانند «فرشتگان قصاب» از شبکه‌ی یک سیما پخش شد. البته با این تفاوت که سازندگان «فرشتگان قصاب» از ترس بیات شدن فیلم آن را سریع‌تر به صدا و سیما فروختند.

آیا عدم اعطای مجوز اکران به این فیلم‌ها را هم می‌توان تحریم نامید؟ آیا سازندگان این فیلم‌ها هم بیانیه اعتراضی دادند و به خاطر این عدم مجوز با هر رسانه‌ای مصاحبه کردند؟ راستی در این دولت قرار است چه اتفاقی بیافتد؟ قرار است هر فیلمی که ساخته می‌شود اکران عمومی شود؟ طبیعتا جواب «خیر» خواهد بود.

  • سید مهدی موسوی
۰۱
تیر

نامادری

1) پنجمین قناری را که بیرون می‌آورد می‌پرسم: «مرغ مینا هم دارید؟»؛ بدون اینکه سرش را برگرداند می‌گوید: «کار من نیست». دوباره به قناری‌هایش خیره می‌شوم. دستش را که داخل قفس می‌برد، قناری‌ها تقلایی نمی‌کنند؛ نمی‌دانم به دست‌هایش عادت کرده‌اند یا فکر فرار را از یاد برده‌اند. سر از کارش در نمی‌آورم. هر دو قفس هم‌اندازه هستند. یکی یکی قناری‌ها را از این قفس به آن قفس می‌برد. دهمین قناری داخل قفس جدید چرخی می‌زند و روی میله‌ی بالایی می‌نشیند.

معلم‌های ابتدایی‌مان می‌گفتند بهار که می‌شود درختان شکوفه می‌زنند و گل‌ها باز می‌شوند، پرندگان از تخم بیرون می‌آیند و... اما معلم‌ها هیچ وقت به ما نگفتند «مرغ مینا»ها کی از تخم بیرون می‌آیند. اگر گفته بودند، اینجا وسط اردی‌بهشت بی مرغ مینا نمانده بودم. آن هم پرنده‌ای که از اصول کتاب‌های دوران مدرسه‌مان تخطی کرده است.

مامان می‌پرسد: «حالا چرا مرغ مینا؟» کمی فکر می‌کنم و یاد حرف‌های دوستم می‌افتم. ملتمسانه می‌گویم: «خیلی دوست دارم حرف‌زدن یادش بدم». چند روزی می‌گذرد، بابا پیش‌دستی می‌کند و با دو جوجه مرغ به خانه می‌آید؛ فرصت خوبی است تا ببینم از عهده بزرگ کردن مرغ مینا برمی‌آیم؟! چند هفته‌ای است که عاشق حرف‌نزدن جوجه‌ها شده‌ام. جوجه‌هایی که غم و شادی‌شان را در یک کلمه خلاصه می‌کنند: «جیک...جیک...جیک». برخلاف روزهای اول، حالا از بزرگ‌شدن و خورده‌شدن جوجه‌ها می‌ترسم.

2) گفتم «داخل شهر یک گالری هماهنگ می‌کنیم و شما اونجا نمایشگاه بزنید». گفت: «نه. اینجوری دانشجوها به نمایشگاه نمی‌آیند». اصلاً تقصیر خودش بود که آن اتفاقات افتاد. گالری به این خوبی را ول کرد و آمد داخل مسجد دانشگاه، نمایشگاه خطاطی زد. آن هم با آن تابلوهای گران قیمتی که چندین سال برایش زحمت کشیده بود. تقصیر خودش بود که شب‌ها به اتاق بچه‌ها می‌رفت و در مهمانی‌های کوچکشان شرکت می‌کرد. تقصیر خودش بود که روزها در مسجد دانشگاه منبر می‌رفت و کلاس اخلاق می‌گذاشت. من از کجا باید می‌دانستم این‌قدر تابلوهایش را دوست دارد؟! اصلاً مشکل از بادهای اردی‌بهشت ماه سمنان هست که یک روز وزید و وزید و دو تا از تابلوها را شکست. من نادان هم با بی‌حوصلگی گفتم: «عیبی ندارد. شیشه‌اش را عوض کنیم درست می‌شود...». عمق ناراحتی چشم‌هایش را وقتی فهمیدم که مادری، فرزند مجروحش را در آغوش گرفته بود و...

3) برای گرفتن مجوز کتاب جدیدش چندین بار به ارشاد رفته بود اما نتوانسته بود نظر آنها را عوض کند. می‌گفت: «نمی‌فهمند که من این همه سال برای این انقلاب زحمت کشیده‌ام. اگر هم نقدی نوشته‌ام همه از سر دلسوزی بوده... به خدا همه‌ی نقدهایم منصفانه بود.» گفتم: «دیگه سلیقه‌ها فرق می‌کنه آقا رضا، به دل نگیر. اینها یا سواد درست و حسابی ندارن یا می‌ترسن فردا کسی بهشون گیر بده». آهی کشید و گفت: «مدیران سه‌لتی و عاشقان صندلی...». چندی بعد یک فصل از کتابش را حذف کرد و آن را به چاپ رساند.

اوایل نمی‌فهمیدم چرا برخی از نویسندگان این‌قدر در مقابل ایراداتی که ارشاد به اثرشان می‌گیرد، مقاومت می‌کنند و گاهی خودشان نسخه PDF رایگان کتاب را منتشر می‌کنند. اما حالا بهتر می‌فهمم که اگر کسی «مادر» نشده باشد، نمی‌تواند عواطف مادرانه را درک کند.

  • سید مهدی موسوی
۰۲
ارديبهشت

«قیصر امین‌پور» را 8 آبان 86 شناختم؛ همان‌طور که «عمران صلاحی» را در 11 مهر 85 یا این اواخر، «خلیل عمرانی» را در آذر 91. این «شناختن» با آن شناختنی که مثلاً اسم قیصر را در کتاب‌ها و مجلات کودکی دیده باشم یا شعرش را از زبان مجریان تلویزیون شنیده باشم، از زمین تا آسمان فرق می‌کند.

اصلاً برای «من» یا «تو»ی خواننده چه فرقی می‌کند اگر بدانیم 2 اردیبهشت ماه سالروز تولد قیصر بوده است یا اینکه این شاعر دردمند در گتوند خوزستان به دنیا آمده یا زن و فرزندانش چه کسانی هستند؟! و این آخری البته فقط به درد مجلات زرد می‌خورد و بس...

برای «من» باید مهم باشد اینکه بدانم چرا قیصر «دامپزشکی» دانشگاه تهران را بعد از یک سال رها کرد و به سراغ «علوم اجتماعی»ای رفت که آن را هم نیمه‌کاره بوسید و به کناری گذاشت و چرا اصلاً دکترای ادبیات گرفت؟! آن هم با پایان‌نامه‌ای چون «سنت و نوآوری در شعر معاصر».

امین‌پور خودش در مورد این پایان‌نامه می‌گوید: «دشواری کار آنجا بود که چون من به نسلی آرمان‌گرا تعلق دارم و کار ادبی و خلاق را برای خود انجام می‌دهم، شعری که دلم می‌خواهد می‌نویسم و هیچ کس هم در آن دخالت ندارد، فکر کردم در کار تحقیقی هم می‌شود، این‌گونه بود؛ اما چنین نبود.» او ادامه می‌دهد: «به هر حال من، آدمی دوزیست بودم. هم در مطبوعات هستم و هم در دانشگاه. دانشگاه از من توقعی داشت و لابد انتظار داشت از چشم‌انداز سنت، نوآوری را بررسی کنم و دوستان مطبوعات بر عکس. بین این دو دیدگاه سرگردان بودن مشکل کار من بود و موقعی این مسأله حل شد که تصمیم گرفتم یک چشم سوم برگزینم و به قول گادامر یک جور فاصله‌گرایی».

برای «من» باید مهم باشد اینکه بدانم «گتوند» منطقه‌ای در محدوده‌ی دزفول است و آیا «جنگ»ی که ما در دل شعرهای جوانی‌اش می‌بینیم به خاطر احساس علاقه به محل زندگی کودکی و نوجوانی‌اش (از سال 1338 تا 1357) بوده است؟ یا اینکه «درد»ها، «عاشقانه»ها و دغدغه‌های یک شاعر بسیار فراتر از آن چیزی است که ما به ظاهر می‌بینیم؟

برای شاعری که می‌گوید: «درد نام دیگر من است» باید شعرهایش، کتاب‌هایش و یادداشت‌هایش را خواند تا فهمید که واقعاً «درد» چیست؟ حالا بماند که دردی بزرگ پس از یک سانحه، همراه دائمی او شد. «درد»ی که هر از گاهی او را روانه بیمارستان می‌کرد و دوستان را در التهاب و ترس میانداخت که مبادا...

در برگریزِ درد، لگدکوب میشوی

سروی، ولی تکیدهتر از چوب میشوی

با گیسوان سربی و آن چهرهی صبور،

داری شبیه حضرت ایوب میشوی

قانونِ عشق سوختن است و به قدرِ درد،

محبوبِ آستانهی محبوب میشوی

مانند آفتاب دلم سخت روشن است

من خواب دیدهام... به خدا خوب میشوی!

قیصر را باید در شعرهایش پیدا کرد، همان‌طور که آوینی را باید از کتاب‌ها و مستندهایش شناخت و در این شناختن‌ها، گاه چه جملاتی به کمک ما می‌آیند. مثل جملاتی که رهبر عزیزمان پس از شنیدن خبر درگذشت ایشان فرمودند: «با اندوه و دریغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانه‌ انقلاب، دکتر قیصر امین‌پور را دریافت کردم. از دست دادن او برای اینجانب و برای همه‌ اصحاب شعر و ادب، خسارت بار است. او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله‌های این هنر بزرگ پیش می‌رفت.»

قیصر امین‌پور کتابی دارد با نام «بی‌بال پریدن» که تلفیقی جذاب از شعر و نثر است. اولین متن این کتاب با همین نام در سال 1368 نوشته شده است. بگذارید امروز و در سالروز تولد قیصر شعر ایران که خودش می‌گوید: «دیدم که نام کوچکم دیگر/ چندان بزرگ و هیبت‌آور نیست» این متن را با هم مرور کنیم:

  • سید مهدی موسوی
۰۵
فروردين

سال حاشیه‌ها، بیانیه‌ها و تجمع‌ها

آخر سال که می‌شود اکثر روزنامه‌ها و مجلات، ویژه‌نامه‌ای را برای سال جدید آماده می‌کنند که حاوی گزارش‌هایی از اتفاقات مهم آن سال است. گاهی در کنار مرور این اتفاقات تلخ و شیرین، بنا به سلیقه و نظر خودشان مثلاً بهترین بازیگر سال، بهترین کارگردان سال و... را هم معرفی می‌کنند.

حالا چند روزی است که سردبیر «خبرنامه دانشجویان ایران» نیز از من خواسته است تا گزارشی از وضعیت سینما در سال 91 بنویسم. سالی که آنقدر حاشیه برای این سینمای نحیف به‌وجود آمده است که من هنوز هم فکر می‌کنم «قلاده‌های طلا»، «گشت ارشاد» و «خصوصی»، دو ـ سه سال پیش اکران شده‌اند! براستی آنچه که ما را از این سینما دور کرده چه بوده است؟


در بررسی وضعیت سینما در یک بازه‌ی زمانی خاص باید موارد ذیل را مدنظر داشته باشیم:

ـ وضعیت اکران: ترکیب و نوبت اکران، تعداد سینماهای اختصاص داده‌شده به فیلم‌ها، فروش فیلم‌ها و حواشی اکران.

ـ وضعیت ساخت و تولید: صدور مجوز، تولید فیلم‌های با مجوز، تولید فیلم‌های زیرزمینی، ژانر و موضوعات مورد علاقه‌ی سینماگران در آن بازه‌ی زمانی و حواشی تولید.

ـ سیاست‌گذاری‌ها و بودجه‌های کلان و نهادهای مسئول: سازمان سینمایی و نهادهای دولتی (مثل فارابی، موسسه رسانه‌های تصویری و...)، اصناف، اتحادیه‌ها، خانه‌ی سینما و...

ـ جشنواره فیلم فجر: فیلم‌های راه‌یافته به بخش مسابقه، جوایز اهداشده، فیلم‌های برتر و حواشی جشنواره.

ـ جشنواره‌ها و همایش‌های دیگر: جشنواره فیلم کودک، جشنواره فیلم‌های کوتاه، 100 و مستند، جشنواره عمار، جایزه سینمایی ققنوس و...

 

بیان تمام موارد بالا نه تنها در یک یادداشت کوتاه نمی‌گنجد، بلکه مرور برخی از آیتم‌ها شاید برای مخاطب عام کسل‌کننده هم باشد؛ لذا تنها به شرح مهم‌ترین وقایع سینمایی سال 91 می‌پردازیم.

  • سید مهدی موسوی
۲۸
فروردين

صحبت‌های ابوالقاسم طالبی در برنامه‌ی هفت 25 فروردین 91، نکاتی بس عجیب و قابل تامل برای همه‌ی مردم داشت. صحبت‌هایی در باب انتخابات سال 88، ساکتین فتنه، نقش رهبری در خنثی کردن فتنه، داستان قلاده‌های طلا و... اما آنچه که نگارنده را برآن داشت که مطلبی در این موضوع بنویسد نکاتی است که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد:

1) ساخت فیلم درجه یکی چون قلاده‌های طلا که معیارهایی چون ساختار حرفه‌ای، جهت‌گیری ارزشی و انقلابی و برخورداری از مخاطب را دارد، جواب بسیار خوب و محکمی به آن دسته از افراد است که به‌طور کل خواستار برچیده‌شدن و حذف سینما هستند و به خیال واهی و ابلهانه خویش تنها راه ممکن در اصلاح سینمای فعلی را کار سلبی می‌دانند. این افراد که متاسفانه کم هم نیستند با اندک خواندن این آثار قابل قبول در عرصه انقلاب اسلامی، نه تنها وظیفه خویش را در حوزه توزیع و مصرف محصولات فرهنگی فراموش کرده‌اند بلکه هیچ گاه تصور نمی‌کنند که کسی از بین خودشان بتواند کار تولیدی هم انجام دهد.

2) صحبت‌هایی صریح ابوالقاسم طالبی از ارزش‌ها و اعتقادات خودش و دفاع از ولایت و رهبری، مخاطب خاص و ویژه‌ای هم داشت. سوال من اینجاست که چرا برخی از افراد معتقد به ارزش‌های انقلاب اسلامی، در محیط‌هایی مثلا! هنری قدرت دفاع و صحبت از اعتقادات خودشان را ندارند؟! چند نفر مثل طالبی در جمع سینماگران حرف از انقلاب و بسیجی بودن خودشان می‌زنند؟ تعارف نکنیم، افراد بسیاری را دیده‌ام که متاسفانه خجالت می‌کشند که از گفتمان خودشان صحبت کنند. آیا انقلاب اسلامی و مفاهیم دینی و ارزشی پاسخگوی همه‌ی نیازهای ما نیستند؟

3) مشکلات بسیاری برای ساختن این نوع فیلم‌ها وجود دارد که طالبی به بخشی از آنها در برنامه‌ی هفت اشاره کرد. اما این همه‌ی ماجرا نبود. طالبی تقریباً در تمام کارهای سینمایی خودش دچار یک بی‌مهری از طرف عده‌ای قلیل اما با نفوذ شده بود. چه در فیلم‌هایی مثل «عروس افغان»، «جنگ کودکانه» و «آقای رئیس جمهور» و چه در فیلم «دست‌های خالی» که با نامردی تمام در جشنواره فجر سال 85 مورد بی‌لطفی هیات داوران قرار گرفت. اما آیا طالبی دست از اهداف خودش برداشت؟ آیا به سراغ فیلم‌های سخیف و به اصطلاح بساز و بفروش رفت؟

4) طالبی موضع‌گیری‌های عادلانه و عاقلانه دیگری هم دارد. مثل مخالفت با شیوه‌ی حذف فیلم‌هایی چون «گشت ارشاد» و «خصوصی» یا جو به راه افتاده در فاسد نشان دادن کل سینما. یا حتی موضع‌گیری نسبت به فیلم «جدایی نادر از سیمین». اما طیفی از افرادی که الان حامی فیلم قلاده‌های طلا شده‌اند، این موضع‌گیری‌ها را برنمی‌تابند و گاهاً با ذکر تیترهایی چون «واکنش عجیب کارگردان قلاده‌های طلا به "فساد در سینما" : برویم از چین بازیگر بیاوریم؟!» به تخریب طالبی می‌پردازند. کاری که با خیلی از کارگردانان دیگر مثل حاتمی‌کیا انجام دادند که نمی‌خواهم بیشتر از این در مورد آن توضیح دهم...

بعدنوشت:

بازتاب در رسانه ها:

1) به شجاعت، جرات و... "طالبی" باید احسنت گفت ـ خبرنامه دانشجویان ایران

2) به شجاعت و جرأت "طالبی" باید احسنت گفت ـ خبرگزاری فارس

3) شجاعت و جرأتی که باید به آن "احسنت" گفت ـ عصر امروز

4) به شجاعت، جرات و... "طالبی" باید احسنت گفت ـ افسران

5) به شجاعت و جرأت "طالبی" باید احسنت گفت ـ دانشجویان حامی قلاده های طلا



  • سید مهدی موسوی
۲۳
بهمن

پس از کش و قوس‌های فراوان بر سر «قلاده‌های طلا» آخرین ساخته‌ی ابوالقاسم طالبی، بالاخره این فیلم در جشنواره فجر امسال اکران شد و لقب سیاسی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از آن خود کرد. داستان فیلم با نقشه‌ی ناکام ترور سید محمد خاتمی سه ماه قبل از انتخابات سال 88 آغاز می‌شود و پس از نشان دادن مناظرات انتخاباتی، تبلیغات انتخاباتی طرفداران کاندیداها و انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور، به حوادث پس از انتخابات 88 می‌پردازد.

آنچه که این فیلم را از تمام فیلم‌های مرتبط با موضوع انتخابات متمایز می‌کند، نگاه واقع‌بینانه‌ی آن به حوادث انتخابات، بدون طرفداری از جناج و گروهی خاص است. به‌طوری که ما اشتباهات همه‌ی افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها را شاهد خواهیم بود. هم پلیس خیانتکار می‌بینیم، هم اطلاعاتی خائن، هم طرفداران عاقل، هم طرفداران نادان و احساساتی و...

قلاده‌های طلا با نشان دادن نقش کشورهای بیگانه در حوادث پس از انتخابات و وجود نگاه‌های تند و رفتارهای غیر عقلانی برخی از عناصر داخلی، با نگاهی موشکافانه به بررسی اتفاقات تلخ سال 88 می‌پردازد. ریتم فیلم بسیار عالی ـ برخلاف بسیاری از فیلم‌های ایرانی ـ و داستان آن همراه با کششی فوق‌العاده، تماشاگر را میخ‌کوب صندلی‌های سینما خواهد کرد. با اینکه از آغاز فیلم متوجه حضور یک فرد خائن در وزارت اطلاعات می‌شویم، اما قادر به تشخیص این فرد در بین کاراکترهای موجود نمی‌شویم و این یکی از تعلیق‌های موجود در فیلم است که تماشاگر را تا آخر با خود همراه خواهد کرد.

  • سید مهدی موسوی
۱۸
بهمن

اشاره:

تمام کارشناسان و تحلیل‌گران بر این نکته اذعان دارند که بر اثر جنگ نظامی با کشوری که پایه‌های حکومت آن براساس مذهب و دین استوار است، تمامی مردم حتی با اختلافات سیاسی و فرهنگی در مقابل جبهه‌ی ظلم بسیج خواهند شد. حضور اکثر اعضای این جامعه در برهه‌های مختلف زمانی در گردهمایی‌های مذهبی و سیاسی ـ که وفاداری خود را به دین و به کشور خود به اثبات می‌رسانند ـ بخشی از دلایل این مدعاست. این مسئله به خوبی و به روشنی در 8 سال جنگ تحمیلی برای دشمن به اثبات رسیده است.

اما دشمن برای مواجه نشدن با این مسئله چه راهبردی را در پیش می‌گیرد؟ بازخوانی ترورهای صورت گرفته از اول انقلاب تا زمان حال، پاسخی به این پرسش خواهد بود.


بازتاب مطلب در رسانه ها:

خبرنامه دانشجویان ایران/ آیا کسی هنرمندان را ترور خواهد کرد؟

روزنامه کیهان ـ 29 بهمن 90 صفحه دانشگاه/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

پایگاه خبری تحلیلی صراط/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

مبین/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

پایگاه بسیج شهید بهشتی وزارت صنعت.../ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

از هر دری سخنی/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

مرصاد/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست


  • سید مهدی موسوی
۲۹
مهر

ظهور هر دولتی معمولا با شعاری که در خور شرایط روز همان جامعه است، توامان می‌شود. سال 84 سالی بود که دکتر احمدی‌نژاد با شعار عدالت‌خواهی و دولت عدالت‌محور رقیبان خود در انتخابات را کنار زد و به ریاست‌جمهوری رسید. با نگاهی اجمالی به سال‌های دولت اصلاحات و تولیدات فرهنگی آن زمان و مقایسه آن با دولت عدالت‌محور متاسفانه با واقعیتی تلخ مواجه می‌شویم.

تولیدات 8 سال دولت اصلاحات پر از مفاهیمی چون آزادی بیان، آزادی مطبوعات، نقد مفاهیم دینی و گاهاً تخریب برخی از ارزش‌های دینی بود؛ آیا آنچه که ما پس از انتخابات سال 84 می‌بینیم مملو از مفاهیم عدالت‌خواهانه است؟ چند فیلم با مفهوم عدالت در این 5 سال ساخته شده است؟ با نگاهی به اولویت‌های موضوعی سیاست‌های سینمایی وزارت ارشاد نیز ما کلید‌واژه‌ای به نام عدالت را نمی‌بینیم. در مورد اینکه در تعریف عدالت می‌توان ساعت‌ها صحبت کرد شکی نیست و شاید همان موضوعات کلی را در سیاست‌های سینمایی سال 89 بتوان در مفهوم عدالت گنجاند اما بکار بردن این واژه در تعریف موضوع یک فیلم شاید به حل مسئله کمبود فیلم عدالت‌خواهانه کمک کند.

تابستان امسال، ابوالقاسم طالبی در پاسخ به سوالی در مورد فیلم با موضوع عدالت این‌چنین پاسخ داد: «ژانری به نام عدالت در سینما نداریم ولی ژانری وجود دارد که در آن قهرمان‌ها می‌آیند و حق خود را می‌گیرند و عدالت را اجرا می‌کنند؛ مثل قیصر پیش از انقلاب و آژانس شیشه‌ای پس از انقلاب، اما اگر به مفهوم کلی عدالت نگاه کنیم با اجازه شما می‌گویم که «به کجا چنین شتابان» چنین رویکردی را در مفهوم هم دنبال می‌کرد».

البته اگر با نگاه منصفانه‌تری به مسئله نگاه کنیم، کارگردانان دیگری هم داریم که با مفهوم عدالت فیلم‌های خوبی ساخته‌اند. یکی از این کارگردانان مسعود دهنمکی است. ولی در مصاحبه‌ای می‌گوید: «در کارهای بنده از جمله فقر و فحشا، کدام پیروزی کدام استقلال، دارا و ندار تقریباً روتین گفتمان حاکم بحث مستضعفین جامعه و مطالبه ی عدالت است». کارگردان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در ادامه می‌گوید: «این حوزه، حوزه ی پر خطری است و برای عدالت نوشتن، سرودن و فیلم ساختن حواشی و هزینه های زیادی دارد و هر کسی تاب پرداختن این هزینه ها را ندارد».

امام خمینی(ره) در مورد هنر می‌فرمایند: «هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است... هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‌دغدغه کوله‌بار مسوولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌اند».

اما مقام معظم رهبری مد ظله‌العالی در مورد هنر دینی می‌فرمایند: «هنر دینی، هنری است که بتواند مجسم کننده و ارائه دهنده آرمان‌های دین اسلام که البته برترین آرمان‌های ادیان الهی است باشد. این آرمان‌ها همان چیزهایی است که سعادت انسان، حقوق معنوی انسان، اعتلای انسان، تقوا و پرهیزگاری انسان و عدالت جامعه انسانی را تأمین می‌کند.»

رهبر معظم انقلاب در جایی دیگر می‌فرمایند: «هنر دینی‌ به‌هیچ‌وجه‌ به‌ معنای‌ قشری‌گری‌ و تظاهر ریاکارانه‌ی‌ دینی‌ نیست‌ و این‌ هنر لزوماً با واژگان‌ دینی‌ به‌ وجود نمی‌آید. ای‌ بسا هنری‌ صددرصد دینی‌ باشد، اما در آن‌ از واژگان‌ عرفی‌ و غیردینی‌ استفاده‌ شده‌ باشد... هنر دینی‌ عدالت‌ را در جامعه‌ به‌ صورت‌ یک‌ ارزش‌ معرفی‌ می‌کند؛ ولو شما هیچ‌ اسمی‌ از دین‌ و هیچ‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ و هیچ‌ حدیثی‌ در باب‌ عدالت‌ در خلال‌ هنرتان‌ نیاورید».

جان‌ رالز (1921 ـ 2002 م‌) را به‌ خاطر نظریه‌ی مشهورش‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد در بردارنده‌ی‌ همه‌ی‌ جنبه‌های‌ مثبت‌ نظریه‌های‌ پیشین‌ است‌ «فیلسوف‌ عدالت» نامیده‌اند؛ فیلسوفی‌ که‌ در بستر اندیشه‌ی‌ غربی‌ و بویژه‌ لیبرال‌ دموکراسی‌، عدالت‌ را به‌ مفهومی‌ قابل‌ دسترس‌، تبدیل‌ کرد تا همگان‌، آن‌ را دریابند و مطالبه‌ کنند و در پی‌ تحقّق‌ آن‌ برآیند.

وی‌ عدالت‌ را «برابری‌ هر چه‌ بیشتر در توزیع‌ هر آنچه‌ برای‌ انسان‌ها مطلوب‌ یا ضروری‌ است» می‌داند و معتقد است‌ که‌ تنها تغییرات‌ یا سیاست‌هایی‌ عادلانه‌ هستند که‌ به‌ بهبود وضع‌ فقرا بیانجامند، حتی‌ اگر رفاه‌ ثروتمندان‌ یا رفاه‌ کلّی‌ جامعه‌ را کاهش‌ دهند.

شاید با این توصیفات بتوان فیلم‌های بیشتری را در مفاهیم عدالت‌خواهانه گنجاند اما با مقایسه مفاهیمی که در فیلم‌های سال‌های اخیر ساخته شده‌اند با مفهوم عدالت متاسفانه تعداد انگشت‌شماری از آثار سینمایی و یا حتی تلویزیونی را می‌توانیم نام ببریم.


  • سید مهدی موسوی