جای خالی یک پدر در «یکی میخواد باهات حرف بزنه»
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» دومین تجربهی منوچهر هادی در مقام کارگردانی یک فیلم سینمایی است. اولین فیلم سینمایی او «قرنطینه» و سومین فیلم، «دنیای پر امید» (که امسال در جشنواره فیلم فجر اکران خواهد شد) از دیگر کارهای وی میباشد. سریال پر مخاطب «خداحافظ بچه» نیز که یکی از کارهای تلویزیونی ایشان میباشد، در ماه رمضان امسال از شبکه سوم سیما پخش شد.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» داستان پرکشش و جذابی دارد که به تاکید کارگردان در صورتی که به دیالوگهای آن در زمان دیدن فیلم توجه نشود، پیام نهایی و داستان بخوبی برای بیننده روشن نخواهد شد.
منوچهر هادی دستیار اول کارگردان و برنامهریز «چهارشنبه سوری» نیز بوده است و با توجه به نوع داستان و محتوای فیلم در حال اکرانش که در ادامه به آن میپردازیم، بعضیها وی را متهم به کپیبرداری از اصغر فرهادی و فیلم «دربارهی الی» او میکنند. اما آیا وجود این مسئله در آثار آقای هادی صحت دارد؟ آیا در صورت صحت این موضوع، اشکالی متوجه آقای هادی است؟ در ادامهی این یادداشت به این مسائل نیز خواهیم پرداخت.
مروری کوتاه بر داستان فیلم
زنی 17 سال قبل ـ با اینکه حامله است ـ به خاطر شکی که به شوهرش دارد از وی جدا میشود. دختر او پس از 17 سال با مواخذه مادرش از اینکه چرا دلیل جدایی از پدرش را در این چند سال نگفته است سعی میکند واسطهی ازدواج مادرش با دکتری دندانپزشک شود. در طول داستان رابطهی عاطفی ایجاد شده بین دختر و دکتر دندانپزشک پرده از یک خلاء بزرگ عاطفی برای این دختر برمیدارد. هر چند تا اینجای داستان با یک مقدمهی کسل کننده و تکراری مواجه هستیم، داستان با صحنهی بسیار تأثیرگذار تصادف دختر و مرگ مغزی او وارد فاز جدیدی میگردد. در ادامهی داستان، زن که مجبور به اهدای اعضای بدن دخترش میگردد، برای گرفتن رضایت پدر وی به دنبال او میگردد. یعنی مردی که 17 سال از او هیچ خبری ندارد. داستان با کشمکشهای مختلف برای پیدا کردن پدر و گرفتن رضایت اهدای اعضا، روایتکنندهی بخششها و ایثارهای شخصیتهای مختلف خود میباشد.
سیاه، سفید یا خاکستری؟
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» نکات مثبت بسیار زیادی دارد که داستان قوی و پرکشش آن که تا انتها به اصطلاح خودش را لو نمیدهد، یکی از مزیتهای فیلم است. در ابتدا به علت طلاق زن و شوهر با بازی آناهیتا نعمتی و شهاب حسینی بپردازیم.
زن برای دخترش، علت جدایی از شوهرش را فهمیدن حس علاقهی او به زنی دیگر بیان میکند اما در مقابل شوهرش برای پدر و مادر خود علت جدایی را خیانت زن بیان کرده است. همین تعریف دوگانهی داستان سبب میشود پدرشوهر و مادرشوهر وی که از خانوادهای متوسط و مذهبی هستند، با حسی سرشار از نفرت با عروس خود برخورد کنند. اما مسئله آنجایی شفاف میشود که داستان از زبان فرد دیگری بیان میشود و او به زن گوشزد میکند که با وجود آنکه از رابطه عاطفی شوهرش در گذشته خبر داشته، اما خودش داوطلبانه حاضر به ازدواج با او شده است و پس از مدتی هم به همان رابطهی گذشته مشکوک شده است.
داستان فیلم روایتکنندهی جامعهای است که تمام افراد آن یک روزی اشتباهی کردهاند و یا دروغی گفتهاند اما به جای آنکه سر بزنگاه عذرخواهی و اشتباه خود را جبران کنند، به اشتباهات بعدی دامن زدهاند. فیلم به خوبی از پس بیان این مسئله برمیآید و پیام خود را منتقل میکند. پیامی که به هیچ وجه ما را درگیر خیانت نمیکند چون اول آنکه اصلاً خیانتی مطرح نبوده است و دوم، بیان داستان از زبان زن و سپس مرد است. بد نیست برای تکمیل این بحث، در اینجا به داستان طلاقی که چند ماه پیش با آن برخورد کردم نیز اشاره کنم.
زن و مرد جوانی که تقریباً زندگی مرفهی داشتند و تازه ازدواج کرده بودند، طبقهای از خانهی یکی از اقوام ما را اجاره کردند. هنوز 3-4 ماهی از ازدواج آنها نگذشته بود که متوجه اختلافات بسیاری بین آنها شدیم و کار آنها به دادگاه و قرار طلاق و... هم کشید. ماجرا از این قرار بود که زن به واسطهی همکاران خانمی که در شرکت شوهرش کار میکردند، به وی مشکوک میشود؛ جدا از اینکه آیا این مسئلهی رابطهی پنهانی صحت داشته است یا نه، شکایت وی از شوهرش که با پلمپکردن خانهی اجارهای و ضبط ماهوارهی! آنها همراه شد بر اختلافات بهوجود آمده دامن زد. نکتهی قابل توجه آنجا بود که تلاشهای مرد برای راضی کردن همسرش به جایی نرسید اما چند ماه بعد که مصادف با اتمام مدت قرارداد اجارهی خانهی خالی آنها شده بود، ورق برگشت و زن که تلاش میکرد با راضیکردن شوهرش دوباره به سر خانه و زندگیشان برگردد، مأیوسانه به زندگی از هم پاشیدهی خود مینگریست. براستی حق با چه کسی بود؟ چه کسی باید چه کسی را میبخشید؟ آیا اصلاً باید میبخشید؟
به ادامهی بررسی فیلم برگردیم. نکتهی دیگر در «یکی میخواد باهات حرف بزنه» اصرار دختر بر ازدواج مجدد مادرش میباشد. البته با وجود آنکه اشکالاتی بر رابطهی صمیمانهی دختر و دکتر دندانپزشک وجود دارد و جایی نیز دیالوگی با مضمون «شوهر مامانم بشو» بیان میشود، این اصرارها و زندگی بیروح آنها ـ که بازی سرد آناهیتا نعمتی در نقش مادر بر این سردی و بیروحی نیز افزوده است ـ بیان کنندهی یک زندگی نادرست تکوالدینی دارد که فشارهای عجیبی بر فرزند وارد کرده است. به بخشی از این فشارها در مواجهه با جامعه (همکلاسیهای مدرسه) و در خانه نیز اشارهی کوتاهی میشود. این مسئله در ابتدای داستان با بازی دختر با بره که نشان از همان زندگی بیروح و ساکت موجود دارد، و در انتهای فیلم با برگشت بره به گلهی گوسفندان که پس از مرگ دختر و فروش ویلای شمال اتفاق افتاده است به زبان دیگری بیان میشود.
فیلم به غیر از بیان ماجرای گذشتها و ایثارهای انسانی، بلندپروازیهای دنیوی پدر را که باعث به زندان رفتن او شده است نیز نقد میکند. البته سنگدلی و پولپرستی مژگان (زنی که شهاب حسینی قبلاً به او علاقه داشته است) که در اینجا کاراکتر او بیشتر تیپ است تا شخصیت و در حال حاضر لجاجت و انتقام او هم نقدی بر این نوع زندگیها میباشد.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» مثل همهی فیلمهای دیگر، خالی از اشکال نیست. مثلاً بازی سرد آناهیتا نعمتی در نقش مادر که باید در زمان تصادف و سپس مرگ دخترش، منتقلکنندهی احساسات مادرانه به بیننده باشد، اصلاً قابل قبول نیست. همین مسئله را در سرعت روایت داستان در قبول اهدای اعضای بدن دختر توسط مادر نیز شاهدیم. در صورتی که «اهدای عضو» که خیلیها پیام اصلی فیلم را همان میدانند، هنوز برای خیلی از مردم مسئلهای حل نشدنی و غیرقابل باور است.
نکتهی دیگری که بد نیست در اینجا به آن اشارهای بشود وجود یک خانوادهی کامل برای همهی کاراکترهای موجود در فیلم به غیر از شخصیت اصلی است و تلاشی که شخصیت اصلی برای آزاد کردن شوهر سابقش از زندان و نجات زندگی او و همسرش یعنی نجات یک خانواده انجام میدهد. خانوادهای که هر لحظه منتظر تولد نوزادی است و به یک پدر نیاز دارد.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» پیام پر رنگی دارد؛ اینکه اگر اشتباهات خودمان را بپذیریم شاید از خیلی از کدورتها و جداییها جلوگیری کنیم و شاید باید بپذیریم که همهی ما اشتباهاتی داریم که گاهی با لجاجت این اشتباهات و زشتیها را مخفی میکنیم. در انتهای فیلم حتی دکتر دندانپزشک نیز با اعترافی که میکند از این بیان کارگردان مصون نیست. حال به این سوال خودتان پاسخ بدهید: آیا ظهور فیلمهای اجتماعی اینچنینی، تکثیر «دربارهی الی» و «جدایی نادر از سیمین» است؟ وجود فیلمهای اجتماعی و نقدهای اجتماعی نعمت بسیار ارزشمندی برای سینمای ماست.
دست کارگردانش درد نکند. و ایضاً دست شما