امام جواد(ع): همین اندازه برای خائن بودن کافیست که شخص، مورد اعتماد خائنین باشد. (روضه بهار ج2 ص364)
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
سلام علیکم
مناظره شما با دکتر احمدی نژاد را دیدم. مناظرهای که در طول سالهای سال مانند آن را ندیده بودیم و طرفداران دو طرف احساس پیروزی کردند! اما آیا هدف پیروزی در مناظره بود؟ گفتم طرفداران، اما شما چطور؟ شما هم احساس پیروزی و سربلندی میکنید؟
خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدی های دیگران را اظهار کند مگر آنکس که مورد ستم واقع شده باشد.خداوند شنوای داناست. (سوره نساء آیه 148)
شما بارها اعلام نمودهاید که از حمایت همگان نسبت به شما استقبال مینمایید، اما حمایت چه کسانی؟ آیا حمایت خائنین از شما باعث موالات و سربلندی شماست؟ شاید من را مورد سرزنش قرار دهید که «توهین و فحاشی کار...» اما فقط یک جمله میگویم، آیا حیف و میل کردن بیتالمال، غارت اموال عمومی، بذل و بخششهای فامیلی و ایجاد نهادها و بنیادهای شخصی توسط بعضی از افراد معلومالحال، برای ریاست مادامالعمر کار شایستهای است؟
بله، اگر هر کسی در مقابل این قدرتمندان و ثروتمندان بیاستد، سرنوشتش برای همه روشن است...
جناب آقای میرحسین، آیا این خطبه از نهجالبلاغه را خواندهاید:
-به خدا سوگند! بیتالمال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز میگردانم، گر چه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کسی که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سختتر است. (نهج البلاغه، خطبه 15، ترجمه محمد دشتی، ص47)
امیرالمومنین علی(ع) روز دوم خلافتشان (سال 35هجری) این سخنرانی را ایراد فرمودند، سخنانی که اشاره مستقیم به غارت بیتالمال توسط عثمان و بخشش آن به خویشاوندانش داشت... نمیخواهم مقایسه کنم با سخنان دکتر احمدی نژاد (که این دو در یک مقام و جایگاه نیستند):
-ظاهراً من وارد «محدوده ممنوعه قدرت» شدهام. عدهای عرصه مدیریتهای کلان کشور را در انحصار خودشان و همحزبیها و خانواده و عوامل خودشان میدانند؛ احساس میکنند با آمدن من یک سلسله از بهرهبرداریهای اختصاصی محدود میشود. (دکتر احمدی نژاد 1384)
اما هر دو سخنرانی یک نتیجه مشترک داشت:
اتحاد مخالفان و زورگویان در براندازی جریان حق و عدالت!
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ به نظر شما قرارداد سعدآباد در سال 82 باعث عزتمندی ایران شد؟! این قرارداد پس از بررسی در شورای عالی امنیت ملی بسته شد! پس به نظر شما کاملاً قانونی و مورد تایید رهبری بود؟! اینجا نیز به یک نکته بیشتر اشاره نمیکنم:
آیا داستان خیانت سرداران سپاه امام حسن(ع) را در تاریخ خواندهاید؟ چه خونها که به دل امام حسن(ع) نکردند؟ آیا هیچ میدانید چرا امام حسن(ع) صلح را پذیرفت؟! وقتی که رهبر یک جامعهی اسلامی برای حفظ نظام و اسلام مجبور به پذیرفتن ناخواستهها و ناملایمات شود، آیا با تمام میل قلبی آن کار را کرده است؟
شما صریحاً اعلام کردید که رهبری در این 4 سال چندین بار از خودشان خرج کردند تا اشتباهات رئیسجمهوری را تذکر دهند! چند بار! آیا تذکر دادن درست بود یا سکوت؟
شما در حادثه 18 تیر کجا بودید؟ شما صحبتهای مقام معظم رهبری در مورد آقای معین را که صریحاً از ایشان نام میبرند شنیدهاید؟ شما... میتونید تعداد تذکرهای مستقیم و غیر مستقیم هر دو دولت را بشماریم...
جناب آقای مهندس موسوی؛ نظر شما در مورد اسرائیل چیست؟ آیا این جمله از شما نیست:
-حمایت از آرمان فلسطین فعلاً در دستور کارم نیست!
این جمله چه ارتباطی با این جملهی اوباما دارد؟
-ما موظف به تامین امنیت اسرائیل هستیم.
چه خوب و سنجیده فرمودند حضرت علی(ع):
-آنها در کفر خود متحد و شما در ایمان و حق خود متفرق هستید!
آیا عدم مخالفت با دشمن چیزی جز تایید اوست؟
مسئله دیگر مسئله عزیز شدن مردگان و رفتگان است. مسئلهای که برای ما یک داستان تکراری و همیشگی در تاریخ بوده است. تا زمانی که فردی در میان ما است، از او یاد نمیکنیم و گاهی به پرو پای او میپیچیم و گاه به سفارشات او هم عمل نمیکنیم و گاه در بحرانیترین شرایط استعفا میدهیم و صحنه را ترک میکنیم...
اکنون چه کسانی پیرو خط امام هستند؟! آیا پیرو خط امام بودن شعاری نیست که فقط در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری گفتمان غالب کاندیداها گردد؟! چند نفر از طرفداران شما ولایت فقیه را قبول دارند؟ طرفداران نگوییم... چند نفر از اعضای اصلی ستاد شما؟! همایش موج سوم را که دیگر همه به یاد داریم... در سومین همایش وقتی کلیپ ارتحال حضرت امام پخش شد و خبر رحلت آن بزرگوار توسط گوینده خبر خوانده شد، حاضرین در حضور شما و آقای خاتمی چه کردند و شما چه عکسالعملی داشتید؟! اصولگرا معرفی شدن شما چطور؟ آیا در اولین فیلم تبلیغاتیتان واقعی بود؟ یا همان طور که گفتم تبلیغاتی؟
جناب مهندس موسوی؛ نه فقط شما بلکه دیگر کاندیدای جریان اصلاحات نیز در عوامفریبی دیگران پیشقدم شدهاید! باز هم شما کمتر در صحبتهای خود از شعارهای سوخته 12 سال پیش آقای خاتمی سخن به میان میآورید؟ اما سخنم بیشتر با آقای کروبی است، حاج آقا شما دیگر چرا؟ شما که شعار «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد» را تکرار میکنید، تا به حال از خود پرسیدهاید این دانشجویان چرا زندانی شدهاند؟ شما دم از یار امام بودن و ادامه گفتمان امام و انقلاب میزنید و در عمل از مخالفان سرسخت ولایت فقیه و جریان انقلاب حمایت میکنید؟ بدسابقهترین افراد از نظر استفاده از بیتالمال را در شعارهای انتخاباتی خود تیتر میکنید و دم از قانونگرایی و قانونگریزی دیگران میزنید؟ شما که به زور و بدون مجوز در بعضی از دانشگاهها سخنرانی میکنید، فردا هم اگر خدای نکرده رای بیاورید باز هم مجری صحیح قانون هستید؟ از همه بدتر و شرمآورتر برای من به عنوان یک ایرانی مسلمان، شما خائنین به اسلام و توهینکنندگان به پیامبر عظیمالشان اسلام را در جرگهی حامیان خود میآورید و باز هم دم از اسلام میزنید؟ (تیتر روزنامه اعتماد ملی: سروش: رای من کروبی) چه بگویم از کاسههای داغتر از آش و ....
جناب آقای میرحسین؛ خطاب من به شما بود، اما وقتی سخنان نابجای دوستان و همحزبیهای شما را میشنوم خونم به جوش میآید... وقتی که طرفداران شما با آن حجاب افتضاح خود عکس امام در دستشان میگیرند شرمم میآید که واقعا چرا؟ چرا باید برای یک انتخابات عکس امام را در دست گرفت و در دل و قلب و زبان و پوشش به امام ناسزا گفت و او را ابزاری برای فریب دیگر مردم قرار داد؟ آقای آغاجری طرفدار کیست؟ شما یا آقای کروبی؟ فرقی ندارد! یکی از شماهاست، سخنان او را تایید میکنید یا رد:
در دولت خاتمی یک پایه از ولابت فقیه را منهدم کردیم، اگر موسوی انتخاب شود همه پایههای آن را فرو خواهیم ریخت.
شما از طرفداری همه استقبال میکنید اما با چه قید و بندهایی؟
اگر شما به رئیسجمهوری اشکالتراشی میکنید که ایشان بدون داشتن علم درست و حسابی! از فروپاشی اسرائیل و آمریکا و ... در آیندهای نزدیک خبر میدهند، امروز من از یک فروپاشی دیگر نام میبرم: گفتمان اصلاحات.
امروز شما اصلاحطلبان دو راه بیشتر ندارید: یا اینکه خود را از این باتلاق نجات دهید و یا اینکه بمانید تا کمکم شما را در میان خود هضم کند... بماند که از نظر من، شما و دیگر دوستانتان قبل از غرق شدن در این باتلاق با عملکرد ناصحیح خودتان، خودکشی میکنید
بعد نوشت۱ مطالب مرتبط
دستبندهای شفابخش۱
دستبندهای شفابخش2