کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۵۱ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

۰۹
مرداد

صحبت‌های محمود احمدی نژاد در جمع اساتید بسیجی و بیانیه چهار تشکل دانشجویی، گواهی روشن بر ولایت پذیری رئیس جمهوری مکتبی ایران بود. اگر کمی مهربانانه‌تر به این مسئله بنگریم و این سخنرانی را دیر هنگام ندانیم کمی بیشتر به انتخابی که کرده‌ایم امیدوار می‌شویم. در پست قبلی تمام تاکیدی که داشتم بر خودرایی آقای احمدی‌نژاد بود نه عدم ولایت پذیری ایشان. توهین‌ها و افتراها به دولت آنقدر زیادند که اگر آقای رئیس‌جمهور بخواهند به همه آن‌ها پاسخ بدهند و هر روز سخنرانی تازه‌ای درباره آن انجام دهند، دیگر زمانی برای بقیه کارها نخواهد ماند. هر چند این سخنرانی در موقعیتی که هجمه انتقادها چه از سوی مخالفان ایشان و چه از سوی طرفداران فضای رسانه‌ای کشور را فراگرفته است، جنبش دانشجویی هنوز بر خواسته و مطالبه خویش که همان شایسته‌سالاری در انتخاب کابینه و اعضای دولت است پافشاری می‌کند. این حق آقای احمدی‌نژاد است که بخواهند زیردستان خود را طوری قرار دهند که بهترین و بالاترین کارایی و کارآمدی را برای ایشان و آینده ایران به ارمغان بیاورد و بتوانند براحتی با آنان کار کنند؛ اما عدم توجه به نظر دیگران در این انتخاب‌ها و در مواردی انگشت‌شمار، استفاده از افرادی معلوم‌الحال و ناشایست، در پست‌های مهم دولتی و مملکتی زبان انتقادهای موافق و مخالف را باز خواهد کرد. پس مقتضی است به جهت مصلحت اندیشی هم که شده است، آقای مشایی و آقای کردان را برای همیشه کنار بگذارند.

***

به جهت محدودیت زمانی که در نوشتن دارم، به احتمال زیاد فقط جمعه‌ها بتوانم مطلب بنویسم، آن هم کوتاه. اما به نظرات شما حتما پاسخ خواهم داد. منتظر نظرات سازنده شما دوستان هستم. خیلی دوست داشتم تا فارغ از دغدغه‌های شغلی و تحصیلی مطالب بیشتری می‌نوشتم اما فعلا با یک شعر دیگر از قیصر امین‌پور، این پست را به پایان می‌رسانم:

 

نام گمشده

دلم را ورق می‌زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده‌ی این کتاب قدیمی

به دنبال نامی که من...

- منِ شعرهایم  که من هست و من نیست-

به دنبال نامی که تو...

-توی آشنا- ناشناس تمام غزل‌ها-

به دنبال نامی که او...

به دنبال اویی که کو؟

  • سید مهدی موسوی
۰۲
مرداد

امروز همین‌طوری یاد 4 سال پیش افتادم، مرحله اول انتخابات بود، عجب استرسی بود... خودمون را به در و دیوار می‌زدیم و بحث می‌کردیم که آقا، احمدی‌نژاد فلان است، بهمان است و... بعد از رای دادن خدا را شکر کردیم که: خدا را شکر انتخابات تمام شد، ان شاء الله که دور اول تمام است؛ هر چند مطمئن بودیم که به دور دوم می‌کشد. وقتی اعلام کردند که انتخابات به دور دوم کشیده است، با کمال ناباوری بهم نگاه کردیم که: نه!!! یک هفته دیگه هم!!! اما رای آوردن احمدی‌نژاد ارزشش را داشت که کنکور را فدای آن کنیم. (خدا را شکر که همان سال دانشگاه قبول شدم). 4 سال مثل آب خوردن گذشت، با حواشی عجیب و غریب و توهین‌هایی که به شخص احمدی‌نژاد، به رهبری(به طور مستقیم و غیر مستقیم) و به دیگر افراد جامعه می‌شد...

این 4 سال را نمی‌خواهم تشریح کنم که اصلا حوصله آن را ندارم. اما بگذارید از زمستان87 بگویم، 5-6 ماه مانده به انتخابات فضای سیاسی کشور به سمت و سوی بحث‌های انتخاباتی پیش می‌رود و ما نیز باز هم تجربه سال 84. گذشت و گذشت تا خرداد ماه رسید. من اصولا علاقه‌ای به نوشتن مطالب سیاسی ندارم، خصوصا در وبلاگی که آن را به فرهنگی اجتماعی نام‌گذاری کرده‌ام. اما وقتی دیدم موج سبزپوشی دیگر یک اتفاق سیاسی نیست و به دیگر پارامترهای یک جامعه سالم ضربه می‌زند، قلم برداشتم، ببخشید کی‌برد برداشته و شروع به نوشتن کردم، خودکم‌بینی و تنبلی مهم‌ترین عوامل عقب‌ماندگی ایران در گذشته، دستبندهای شفابخشدستبندهای شفابخشخودکشی در باتلاق و ... هر چند خیلی از دوستان آن ها را نخواندند!!!

الان از این نوشتن‌ها پشیمان نیستم که مطمئن هستم کسی بجز احمدی‌نژاد از بین این 4 نفر نباید انتخاب می‌شد، ایشان خیرالرجال بودند. بعد از انتخابات و درگیری‌ها و ... با خودم گفتم که دیگر سیاسی نمی‌نویسم و به سراغ مطالب قبلی خودم می‌روم که الان هم کار خودم را می‌کنم و مطالب مورد علاقه خودم را می‌نویسم اما...

آقای احمدی‌نژاد، کمی یواش‌تر!!! پیاده شوید با هم برویم! چرا صدای انتقادها را نمی‌شنوید؟ آقای مشایی فردی ولایی هستند؟ شما چطور؟! ما را مایوس از این انتخابی که کرده‌ایم نکنید!

من حوصله نوشتن سیاسی نداشته و ندارم اما به اینجای آدم می‌رسد!!! فرمایشات مقام معظم رهبری را مد نظر خود داشته باشید، الان وظیفه نخبگان بسیار سنگین است، مبادا حرفی بزنیم و آشوبی بپا کنیم که در این صورت خائن به نظام هستیم!

سخنی هم با خوانندگان این وبلاگ:

ممنون از نظراتی که می‌دهید و درخواست‌هایی که برای نوشتن دوباره می‌کنید که بعضی از آن‌ها را به دلیل شخصی بودن نمی‌توانم تایید کنم، (پس گله‌ای از تاییدی بودن آن‌ها نکنید) ان شاء الله دوباره برمی‌گردم و می‌نویسم، فقط اینکه این وبلاگ پس از طوفان است، بالاخره باید خرابی‌های طوفان‌ها را درست کرد یا نه! کمی زمان می‌برد اما همه می‌توانند خرابی‌ها را درست کنند؛ (هر چند بعضی از خرابی‌ها هیچ وقت قابل تعمیر و درست شدن نیستند، مثل دل که اگر بشکند هر چسبی را برای چسباندن آن نمی‌توان استفاده کرد... شاید هم برای همیشه همان طور شکسته بماند، ای کاش...)

شعر این هفته را تقدیم می‌کنم به همه...

 

همزاد عاشقان جهان(3)

... اما

اعجاز ما همین است:

ما عشق را به مدرسه بردیم

در امتداد راهرویی کوتاه

در آن کتابخانه‌ی کوچک

تا باز این کتاب قدیمی را

که از کتابخانه امانت گرفته‌ایم

- یعنی همین کتاب اشارات را-

                            با هم یکی دو لحظه بخوانیم

*

ما بی‌صدا مطالعه می‌کردیم

اما کتاب را که ورق می‌زدیم

تنها

گاهی به هم نگاهی...

ناگاه

انگشتهای «هیس!»

ما را

از هر طرف نشانه گرفتند

انگار

غوغای چشم‌های من و تو

                            سکوت را

در آن کتابخانه رعایت نکرده بود!

(قیصر امین‌پور- دستور زبان عشق)

  • سید مهدی موسوی
۲۶
خرداد

بازخوانی فرمایشات حضرت امام خمینی (ره(

خبرگزاری فارس: می‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می‌کنی قانون را قبول نداری!قانون تو را قبول ندارد نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ، ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی‌توانی قبول نداشته باشی. مردم رای دادند به اینها ، مردم 16 میلیون تقریبا یا یک قدری بیشتر رای دادند به قانون اساسی.

به گزارش خبرگزاری فارس گزیده‌ای از فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) درباره تمکین مسئولان ، احزاب و گروه‌ها به قانون و فصل‌الخطاب بودن قانون اساسی و شورای نگهبان به شرح ذیل است:

* من باز به همه این آقایانی که می‌خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمی‌دانم نامه سرگشاده بفرستند و ازاین مزخرفات، به همه اینها اعلام می‌کنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون ، برگردید به قرآن کریم ،‌ بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جای خود باشند و چنانچه این‌طور نباشد،‌ مسئله طور دیگر خواهد شد. (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)

*نمی‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می‌کنی قانون را قبول نداری!قانون تو را قبول ندارد نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ، ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی‌توانی قبول نداشته باشی. مردم رای دادن به اینها ، مردم 16 میلیون تقریبا یا یک قدری بیشتر رای دادن به قانون اساسی. مردم که به قانون اساسی رای دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ هر کس از هرجا صبح بلند می‌شود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم ،‌ من قانون اساسی را قبول ندارم ،‌من مجلس را قبول ندارم ، من رئیس‌جمهور را قبول ندارم ، من دولت را قبول ندارم. نه ! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ،‌ ولو برخلاف رای شما باشد. باید بپذیرید، برای این‌که میزان اکثریت است ؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست ، میزان است که همه باید بپذیریم.  )صحیفه امام جلد 14 صفحه 378(

* اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابان‌ها برضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند،‌ این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته‌ام قدم به قدم پیش می‌رود،‌ این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل می‌شود انسان،‌این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل می‌کند. اگر قانون در یک کشوری عمل نشود ، کسانی که می‌خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده‌اند یا به صورت آزادی و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعای این را می‌کنند که ما طرفدار قوانین هستیم ، این‌ها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون برخلاف رای من هم بود من خاضع‌ ام ، اگر بر وفاق هم بود من خاضع‌ام ،دیگر دعوایی پیش نمی‌آید؛ هیاهو پیش نمی‌آید.  (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)


*
قانون معنایش این است که{ همه} چیزها {را} به حسب قانون اسلامی ، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است ، همه را ،‌وظیفه‌اشان را قانون معین کرده‌. بعد از این که قانون وظیفه را معین کرد ، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند ، این همان وظیفه ای است که برای ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده،‌ ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است،‌لکن خودشان ملتفت نیستند.  (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)

لینک مطلب در سایت فارس

  • سید مهدی موسوی
۱۵
خرداد

امام جواد(ع): همین اندازه برای خائن بودن کافیست که شخص، مورد اعتماد خائنین باشد. (روضه بهار ج2 ص364)

جناب آقای مهندس میرحسین موسوی

سلام علیکم

مناظره شما با دکتر احمدی نژاد را دیدم. مناظره‌ای که در طول سال‌های سال مانند آن را ندیده بودیم و طرفداران دو طرف احساس پیروزی کردند! اما آیا هدف پیروزی در مناظره بود؟ گفتم طرفداران، اما شما چطور؟ شما هم احساس پیروزی و سربلندی می‌کنید؟

خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدی های دیگران را اظهار کند مگر آنکس که مورد ستم واقع شده باشد.خداوند شنوای داناست. (سوره نساء آیه 148)

در حاشیه برگزاری مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) در 14 خرداد

شما بارها اعلام نموده‌اید که از حمایت همگان نسبت به شما استقبال می‌نمایید، اما حمایت چه کسانی؟ آیا حمایت خائنین از شما باعث موالات و سربلندی شماست؟ شاید من را مورد سرزنش قرار دهید که «توهین و فحاشی کار...» اما فقط یک جمله می‌گویم، آیا حیف و میل کردن بیت‌المال، غارت اموال عمومی، بذل و بخشش‌های فامیلی و ایجاد نهادها و بنیادهای شخصی توسط بعضی از افراد معلوم‌الحال، برای ریاست مادام‌العمر کار شایسته‌ای است؟

بله، اگر هر کسی در مقابل این قدرتمندان و ثروتمندان بیاستد، سرنوشتش برای همه روشن است...

جناب آقای میرحسین، آیا این خطبه از نهج‌البلاغه را خوانده‌اید:

-به خدا سوگند! بیت‌المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می‌گردانم، گر چه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کسی که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت‌تر است. (نهج البلاغه، خطبه 15، ترجمه محمد دشتی، ص47)

امیرالمومنین علی(ع) روز دوم خلافتشان (سال 35هجری) این سخنرانی را ایراد فرمودند، سخنانی که اشاره مستقیم به غارت بیت‌المال توسط عثمان و بخشش آن به خویشاوندانش داشت... نمی‌خواهم مقایسه کنم با سخنان دکتر احمدی نژاد (که این دو در یک مقام و جایگاه نیستند):

-ظاهراً من وارد «محدوده ممنوعه قدرت» شده‌ام. عده‌ای عرصه مدیریت‌های کلان کشور را در انحصار خودشان و هم‌حزبی‌ها و خانواده و عوامل خودشان می‌دانند؛ احساس می‌کنند با آمدن من یک سلسله از بهره‌برداری‌های اختصاصی محدود می‌شود. (دکتر احمدی نژاد 1384)

اما هر دو سخنرانی یک نتیجه مشترک داشت:

اتحاد مخالفان و زورگویان در براندازی جریان حق و عدالت!

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ به نظر شما قرارداد سعدآباد در سال 82 باعث عزتمندی ایران شد؟! این قرارداد پس از بررسی در شورای عالی امنیت ملی بسته شد! پس به نظر شما کاملاً قانونی و مورد تایید رهبری بود؟! اینجا نیز به یک نکته بیشتر اشاره نمی‌کنم:

آیا داستان خیانت سرداران سپاه امام حسن(ع) را در تاریخ خوانده‌اید؟ چه خون‌ها که به دل امام حسن‌(ع) نکردند؟ آیا هیچ می‌دانید چرا امام حسن(ع) صلح را پذیرفت؟! وقتی که رهبر یک جامعه‌ی اسلامی برای حفظ نظام و اسلام مجبور به پذیرفتن ناخواسته‌ها و ناملایمات شود، آیا با تمام میل قلبی آن کار را کرده است؟

شما صریحاً اعلام کردید که رهبری در این 4 سال چندین بار از خودشان خرج کردند تا اشتباهات رئیس‌جمهوری را تذکر دهند! چند بار! آیا تذکر دادن درست بود یا سکوت؟

شما در حادثه 18 تیر کجا بودید؟ شما صحبت‌های مقام معظم رهبری در مورد آقای معین را که صریحاً از ایشان نام می‌برند شنیده‌اید؟ شما... می‌تونید تعداد تذکرهای مستقیم و غیر مستقیم هر دو دولت را بشماریم...

جناب آقای مهندس موسوی؛ نظر شما در مورد اسرائیل چیست؟ آیا این جمله از شما نیست:

-حمایت از آرمان فلسطین فعلاً در دستور کارم نیست!

این جمله چه ارتباطی با این جمله‌ی اوباما دارد؟

-ما موظف به تامین امنیت اسرائیل هستیم.

چه خوب و سنجیده فرمودند حضرت علی(ع):

-آن‌ها در کفر خود متحد و شما در ایمان و حق خود متفرق هستید!

آیا عدم مخالفت با دشمن چیزی جز تایید اوست؟

مسئله دیگر مسئله عزیز شدن مردگان و رفتگان است. مسئله‌ای که برای ما یک داستان تکراری و همیشگی در تاریخ بوده است. تا زمانی که فردی در میان ما است، از او یاد نمی‌کنیم و گاهی به پرو پای او می‌پیچیم و گاه به سفارشات او هم عمل نمی‌کنیم و گاه در بحرانی‌ترین شرایط استعفا می‌دهیم و صحنه را ترک می‌کنیم...

اکنون چه کسانی پیرو خط امام هستند؟! آیا پیرو خط امام بودن شعاری نیست که فقط در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری گفتمان غالب کاندیداها گردد؟! چند نفر از طرفداران شما ولایت فقیه را قبول دارند؟ طرفداران نگوییم... چند نفر از اعضای اصلی ستاد شما؟! همایش موج سوم را که دیگر همه به یاد داریم... در سومین همایش وقتی کلیپ ارتحال حضرت امام پخش شد و خبر رحلت آن بزرگوار توسط گوینده خبر خوانده شد، حاضرین در حضور شما و آقای خاتمی چه کردند و شما چه عکس‌العملی داشتید؟! اصول‌گرا معرفی شدن شما چطور؟ آیا در اولین فیلم تبلیغاتی‌تان واقعی بود؟ یا همان طور که گفتم تبلیغاتی؟

جناب مهندس موسوی؛ نه فقط شما بلکه دیگر کاندیدای جریان اصلاحات نیز در عوامفریبی دیگران پیش‌قدم شده‌اید! باز هم شما کمتر در صحبت‌های خود از شعارهای سوخته 12 سال پیش آقای خاتمی سخن به میان می‌آورید؟ اما سخنم بیشتر با آقای کروبی است، حاج آقا شما دیگر چرا؟ شما که شعار «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد» را تکرار می‌کنید، تا به حال از خود پرسیده‌اید این دانشجویان چرا زندانی شده‌اند؟ شما دم از یار امام بودن و ادامه گفتمان امام و انقلاب می‌زنید و در عمل از مخالفان سرسخت ولایت‌ فقیه و جریان انقلاب حمایت می‌کنید؟ بدسابقه‌ترین افراد از نظر استفاده از بیت‌المال را در شعارهای انتخاباتی خود تیتر می‌کنید و دم از قانون‌گرایی و قانون‌گریزی دیگران می‌زنید؟ شما که به زور و بدون مجوز در بعضی از دانشگاه‌ها سخنرانی می‌کنید، فردا هم اگر خدای نکرده رای بیاورید باز هم مجری صحیح قانون هستید؟ از همه بدتر و شرم‌آورتر برای من به عنوان یک ایرانی مسلمان، شما خائنین به اسلام و توهین‌کنندگان به پیامبر عظیم‌الشان اسلام را در جرگه‌ی حامیان خود می‌آورید و باز هم دم از اسلام می‌زنید؟ (تیتر روزنامه اعتماد ملی: سروش: رای من کروبی) چه بگویم از کاسه‌های داغ‌تر از آش و ....

جناب آقای میرحسین؛ خطاب من به شما بود، اما وقتی سخنان نابجای دوستان و هم‌حزبی‌های شما را می‌شنوم خونم به جوش می‌آید... وقتی که طرفداران شما با آن حجاب افتضاح خود عکس امام در دستشان می‌گیرند شرمم می‌آید که واقعا چرا؟ چرا باید برای یک انتخابات عکس امام را در دست گرفت و در دل و قلب و زبان و پوشش به امام ناسزا گفت و او را ابزاری برای فریب دیگر مردم قرار داد؟ آقای آغاجری طرفدار کیست؟ شما یا آقای کروبی؟ فرقی ندارد! یکی از شماهاست، سخنان او را تایید می‌کنید یا رد:

در دولت خاتمی یک پایه از ولابت فقیه را منهدم کردیم، اگر موسوی انتخاب شود همه پایه‌های آن را فرو خواهیم ریخت.

شما از طرفداری همه استقبال می‌کنید اما با چه قید و بندهایی؟

اگر شما به رئیس‌جمهوری اشکال‌تراشی می‌کنید که ایشان بدون داشتن علم درست و حسابی! از فروپاشی اسرائیل و آمریکا و ... در آینده‌ای نزدیک خبر می‌دهند، امروز من از یک فروپاشی دیگر نام می‌برم: گفتمان اصلاحات.

امروز شما اصلاح‌طلبان دو راه بیشتر ندارید: یا اینکه خود را از این باتلاق نجات دهید و یا اینکه بمانید تا کم‌کم شما را در میان خود هضم کند... بماند که از نظر من، شما و دیگر دوستانتان قبل از غرق شدن در این باتلاق با عملکرد ناصحیح خودتان، خودکشی می‌کنید

بعد نوشت۱ مطالب مرتبط

دستبندهای شفابخش۱

دستبندهای شفابخش2

  • سید مهدی موسوی
۲۴
ارديبهشت

دستیابی ایران به آخرین مرحله‌ی غنی‌سازی و تکمیل چرخه‌ی سوخت هسته‌ای آخرین خبری بود که در زمانی بسیار کوتاه فضای رسانه‌ای جهان را مورد توجه خود قرار داد و بر روی همه‌ی تلکس‌های خبری قرار گرفت، البته ناگفته نماند که بسیاری از همین رسانه‌ها در اقدامی که چندان هم برای ما ناآشنا نیست و در مقابل دیگر پیشرفت‌های ایران خصوصاً در تسلیحات نظامی دیده می‌شود شروع به جوسازی علیه این تجهیزات و فناوری‌ها نمودند.

پرتاب موفقیت‌آمیز ماهواره امید نیز که تمام مراحل مربوط به آن، از ساخت ماهواره گرفته تا جایگاه پرتاب و خود موشک پرتاب‌کننده تولید ملی بود، به سرنوشتی اینچنین در رسانه‌های وابسته‌ی غربی داشت.

بگذارید به زمانی نه چندان دور برگردیم، جنگ ... . جنگ جدا از ویرانی‌ها و تلفات انسانی که برای ما داشت یکی از عوامل پیشرفت‌های ما در تسلیحات نظامی شد، اوایل جنگ را خیلی‌ها به یاد می‌آورند، آنجا که ما دانش ساخت یک ماشین جنگی و یک اسلحه ایرانی را هم نداشتیم؛ چه برسد به ساخت هواپیماهای جنگنده و تانک و ... زمان گذشت و جنگ به اتمام رسید. تجربه‌ی بدست آمده از جنگ و اعتماد به نفسی که از پیشرفت‌ها حاصل شده بود قوت قلبی برای دانشمندان جوان ایرانی بود تا دیگر پیشرفت‌ها را برای ما رقم بزنند. اما هنوز ناکافی بود، ناکافی نه برای دانشمندان جوان بلکه برای عده‌ای از مسئولان و عده‌ای دیگر از مردم، چرا؟

خودکم‌بینی مهم‌ترین عامل عقب‌ماندگی ما در سال‌های گذشته بود، در این میان، مسبب اصلی همین خودکم‌بینی، بزرگ‌ دیدن دشمن و عدم اعتماد به نفس کافی بود.

این مسئله در جریان تولید سوخت هسته‌ای و تکمیل نیروگاه بوشهر بسیار پر رنگ می‌شود، زمانی که در دولت اصلاحات تعلیق غنی‌سازی داوطلبانه از سوی ایران انجام گرفت و تمام تجهیزات و مراکز مربوط به سازمان انرژی اتمی ایران پلمپ شد. دکتر احمدی نژاد در روز ملی فناوری هسته‌ای امسال تعبیر بسیار جالبی به کار بردند که «در آن زمان حتی اره آهن‌بر ما را هم پلمپ کردند!» چه فاصله ژرفی است میان این نگاه و نگاه دیگران. ترس از قدرت بیگانگان همواره در روح برخی از مسئولان ما وجود داشته است، ترسی که ناشی از بزرگ دیدن دشمن و عدم اعتماد به نفس کافی است.

تاریخ گواه بسیار روشنی است از نتایج معکوس که ما از باج دادن به دشمن گرفته‌ایم، چه امتیازهایی که از روی بی‌عرضگی و ترس داده شدند، چه پیمان‌های ننگینی که شرف و عزت ما را به باد دادند و چه و چه. این موارد مربوط به زمان قبل از انقلاب بود، بعد از انقلاب نیز شرایط مشابهی هر چند در سطح نازل، وجود داشت؛ اما رنگ دیگری به خود گرفت، بحث عناد و دشمنی بعضی‌ها با نظام جمهوری اسلامی را کنار می‌گذاریم، اما تصمیم‌هایی که بسیاری از آن‌ها از روی خودکم‌بینی گرفته شدند پیشرفت علمی و صنعتی ما را سال‌ها به عقب انداختند، البته خود مردم نیز از همین شرایط و تفکر الگو گرفتند.

عدم پشتکار لازم و یا همان تنبلی یکی دیگر از عوامل عقب‌ماندگی ما در گذشته بود، البته این تنبلی مدرن از بین نرفته است، اما کمتر از قبل است. می‌پرسید تنبلی مدرن چه سیقه‌ای است، تنبلی مدرن تنبلی است که بیشتر افراد خیلی دیر به آن پی می‌برند، آن‌ها در خیال خودشان فکر می‌کنند که از تمام توان و تلاش خود استفاده کرده‌اند اما نتیجه‌ای نگرفته‌اند، چرا؟ باز هم عدم اعتماد به نفس کافی اینجا خودش را نشان می‌دهد؛ اگر ما به رحمت و لطف الهی امید داشتیم، اگر وعده‌های الهی را جدی می‌گرفتیم، اگر قرآن می‌خواندیم و به آن عمل می‌کردیم سال‌ها جلوتر از آن چیزی بودیم که الان هستیم.

کسی در این کره خاکی نیست که حداقل یک بار نام ایران و یک بار نام احمدی نژاد را نشنیده باشد، حضور احمدی نژاد در اجلاس دوربان و سخنرانی کم‌سابقه‌ی وی و تلاش‌های گسترده‌ای که از قبل برای جلوگیری از دعوت ایران شده بود و تلاش‌هایی که برای خراب کردن برنامه سخنرانی انجام شده بود گواه روشنی از عناد و دشمنی برخی از کشورهای معلوم‌الحال نسبت به ایران است. اکنون غرب به این باور رسیده است که زبان زور و تهدید راه به جایی نخواهد برد و ایران کشوری نیست که همچون عراق و افغانستان بتوان براحتی به آن نفوذ نموده و حکومت را در دست گرفت. اکنون ایران بدون شک یک ابرقدرت جهانی است، ابرقدرتی که در جهت ایجاد صلح جهانی تلاش می‌کند و آینده‌ای بسیار روشن خواهد داشت.

شنیدن برنامه‌هایی که برخی از رجال سیاسی برای بعد از رای آوردن خود دارند خشم هر ایرانی آزاده و آرمان‌طلب را برمی‌انگیزد، وعده‌هایی از تعلیق غنی‌سازی، بدست آوردن آبروی از دست رفته ایرانی! ، جلب توجه غرب به ایران! گفتگوی ... و ...

اصولگرایی همچنان ادامه دارد...

 

  • سید مهدی موسوی
۲۱
بهمن

(به بهانه سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران)

تهیه سوخت هسته‌ای یکی از مسائل بسیار مهم و پیچیده در راکتورهای تحقیقاتی و پایگاه‌های هسته‌ای می‌باشد. از منظر دیپلماتیک داشتن دانش تهیه‌ی این سوخت، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، به طوری که کشورهای دارای این تکنولوژی نه تنها این علم را به کشورهای دیگر منتقل نمی‌کنند، بلکه حتی سعی در جلوگیری از گسترش آن، به طرق مختلف از جمله انواع تحریم‌ها می‌کنند؛ که طی سال‌های اخیر نظاره‌گر مهم‌ترین مخالفت‌ها و مشکل‌تراشی‌ها در پروژه‌های هسته‌ای ایران بوده‌ایم.

یکی از محوری‌ترین پروژه‌های چرخه‌ی تولید سوخت هسته‌ای، «تاسیسات فرآوری اورانیوم» (ucf) می‌باشد که در شهر اصفهان قرار دارد.

در این کارخانه با توجه به ساختار هسته‌ای و شیمیایی پروژه فرآوری اورانیوم، شبکه‌های تأسیساتی بسیاری، واحدهای مذکور را به یکدیگر ارتباط می‌دهند، از آنجمله می‌توان به شبکه‌های انتقال انواع آب‌ها، گازها و مواد شیمیایی، خطوط برق و مخابرات، کانال‌های انتقال گازهای آلوده و همچنین پناه‌گاه‌ها اشاره نمود.

عمده محصولات این تأسیسات، uf6 به عنوان مهم‌ترین ترکیب شیمیایی واسطه در تولید سوخت هسته‌ای، اکسید اورانیوم با غنای تا %5 برای استفاده در راکتورهای آب سبک مانند راکتور اتمی بوشهر، اکسید اورانیوم طبیعی برای استفاده در راکتورهای تحقیقاتی و آب سنگین، گاز فلوئور به عنوان فعال‌ترین اکسید کننده در فرآیند تولید uf6 و نیتروژن به صورت گاز و مایع جهت مصارف مختلف سایت می‌باشد.

  • سید مهدی موسوی
۰۹
آذر
صدای آه و ناله و فغان...

صدای خنده های مستانه....

خیابان ها... نه کوچه ها... نه دیگر کوچه ای نمانده...

کوچه از اول آسفالت بود؟ ... نه فکر می کنم خاکی بود...

سنگ؟ مگر سنگی پیدا می شود...

کودکی با نگاهی معصومانه خندید، زیر لب اما ذکری می گفت نامفهوم...

کودک آمد، محکم و با صلابت گام برمی داشت، گرگ ها با چشمانی خون آلود او را نظاره می کردند

کودک دست در جیب برد ...

همه یک گام به عقب رفتند...

سنگی از جیب در آورد و به سوی گرگ ها پرتاب کرد...

گلوله ی تانکی شلیک شد ... ناگهان همه جا تیره و تار شد... دیگر کودکی باقی نمانده بود...

خروش وبلاگی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین. تو هم سنگی به سوی این رژیم پرتاب کن.

  • سید مهدی موسوی
۱۶
آبان

لازمه‌ی بررسی کارآمدی و یا ناکارآمدی هر پدیده، داشتن یک تعریف مشخص و دقیق از آن پدیده می‌باشد. در موضوع فرهنگ با وجود بیش از 300 تعریف مختلف از آن، تعریفی مبنای کاری مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی قرار می‌گیرد که اولا نگاهی حداکثری به فرهنگ داشته باشد، ثانیا بتواند فرهنگ را به عنوان یک سیستم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و ثالثا رابطه‌ی تنگاتنگ موجود بین فرهنگ و سایرِ نظامات موجود در جامعه را تبیین و مشخص نماید.

در این مقاله یکی از این تعاریف مبنای کاری ما قرار می‌گیرد. بر اساس این تعریف: «فرهنگ جهان زیست نافیزیکی جمعی انسان است، یعنی فرهنگ، فضای نرم‌افزاری و نافیزیکی تنفسی و تحرکی حیات جمعی آدمیان می‌باشد.»

گفتیم که فرهنگ باید به مثابه یک سیستم مورد بررسی قرار گیرد، در واقع اولین واژه‌ای که ما در حوزه‌ی مهندسی علوم با آن سر و کار داریم، واژه‌ سیستم است. سیستم را می‌توان مجموعه‌ای از اجزای کوچک‌تر(زیرسیستم) که با برنامه‌ریزی حساب شده، به صورت طبیعی یا مصنوعی، در جای معینی قرار گرفته‌اند، دانست؛ این اجزا به نحوی به هم وابسته و در تعامل تنگاتنگ می‌باشند و همگی در کنار هم، جدا و متفاوت از اهداف خاص خودشان، یک هدف اصلی و کلی را برآورده می‌سازند. بدین ترتیب برای مهندسی فرهنگ نیز باید اجزای فرهنگ را در جای خودشان قرار دهیم و تعامل آن‌ها را بخوبی برقرار سازیم.

  • سید مهدی موسوی
۰۵
آبان
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران بر این نکته اذعان نمودند که آنچه باعث این فروپاشی شد نه جنگ سرد نظامی و سیاسی، بلکه جنگ سرد فرهنگی بود؛ در واقع زمانی که غرب تمام توان و نیروی خود را بر از بین بردن اندیشه‌ها و فرهنگ این منطقه با انواع ابزارها و ترفندها، بویژه ابزارهای رسانه‌ای بسیج نمود، براحتی توانست امپراتوری شرق را، بدون آنکه حتی تیری شلیک کند، تحت تاثیر باورها و اعتقادات خویش، از درون نابود سازد.

 

شیرینی این پیروزی باعث گردید که این ترفند به ترفندی حیاتی و موثر در مقابله با بیداری مسلمانان جهان که پس از وقوع انقلاب اسلامی حاصل شده بود، بکار گرفته شود.

 

از دیدگاه مقام معظم رهبری(مدظله العالی)، فرهنگ بی‌صداترین و مخرب‌ترین ابزار حمله‌ی دشمنان است. ایشان در ماه‌های آغازین دولت سازندگی خطاب به مسئولان ذی‌ربط فرمودند: «در حال حاضر، یک جبهه‌بندی عظیم فرهنگی که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه‌ها همران است، مثل سیلی راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست، بسیج عمومی هم در آنجا هیچ تاثیری ندارد، آثارش هم به گونه‌ای است که تا به خود بیاییم گرفتار شده‌ایم. (7/9/1368)

 

مقام معظم رهبری برای اولین بار از واژه‌ی ناتوی فرهنگی در دیدار استادان و دانشجویان استان سمنان در 18/8/1385 استفاده نمودند: «باندهای بین‌المللی زر و زور که برای تسلط بر منافع ملت‌ها، سازمان‌های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند، اکنون برای نابودی هویت ملی جوامع بشری و تحقق بیشتر اهدافشان در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند تا با استفاده از امکانات زنجیره‌ای، متنوع و بسیار گسترده‌ی رسانه‌ای، رشته‌ی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها و ملت‌ها را به دست بگیرند که باید هوشیارانه این مسئله را زیر نظر داشت.»

 

اما دلیل این همه دغدغه‌ی ایشان از اول انقلاب تا به اکنون و در سخنرانی‌های متعدد چیست؟

  • سید مهدی موسوی
۱۷
مهر

فصل سوم: روابط پدر و مادر

 

روابط پدر و مادر را در تربیت فرزندان به سه مرحله تقسیم می‌کنیم. 1) روابط قبل از تولد کودک(حاملگی) 2) پس از تولد تا زمان نوجوانی و بلوغ فرزند و 3) پس از بلوغ فرزند و زمان جوانی او.

 

در مورد روابط قبل از تولد کودک تنها به این نکته اشاره می‌کنیم که بنا به تحقیقات صورت گرفته و تجربیات موجود و روایاتی که بدست ما رسیده‌اند، جنین در رحم مادر به محرک‌های بیرونی خود پاسخ می‌دهد، مثلا تاثیر صوت قرآن و هر چیز دیگر. در مرحله ای جدی‌تر احساسات مادر همگی به کودک منتقل می‌شوند، این فرایند زمانی که به تولد فرزند نزدیک می‌شود قابل لمس و مشاهده است. زمانی که مادر اضطراب دارد کودک لگد می‌زند و او نیز احساس اضطراب و نگرانی می‌کند. پس مرحله‌ای بسیار حساس می‌باشد. در مورد این سه مرحله به تفکیک صحبت نمی‌کنم و برداشتی کلی و یک قالب کلی که هر سه مرحله را شامل شود بیان می‌کنم.

 

«بی‌گمان محور خانواده، زن و شوهر و رابطه‌ی آن دو با یکدیگر است و شرط اصلی برای برقراری صمیمیت میان والدین و فرزندان نیز همان وجود صمیمیت بین پدر و مادر است.» (راهنمای پدران و مادران ص 135)

 

پرسشی که در این جا مطرح می‌شود آن است که نقش اصلی را چه کسی بازی می‌کند. بیشتر مردم، مادر را به عنوان اصلی‌ترین فرد در تربیت فرزندان می‌دانند و تا حدودی صحیح است. معمولا مادر صمیمیت و عطوفت بیشتری با فرزندان خود دارد و به همین صورت تماس مداوم و طولانی با فرزندان. پدر به علت اشتغال به کار در خارج از خانه فرصت کافی برای ارتباط با فرزندان را ندارد. اما آیا این گفته صحیح است؟ آیا پدر فقط نقش تولید کننده‌ی پول را دارد؟ (در این مقاله فرض بر کار مرد خارج از خانه شده است و همچنین حضور زیاد مادر در خانه حتی اگر شاغل باشد!) متاسفانه آنچنان مردها به فکر پول و تامین مایحتاج زندگی هستند که فراموش می‌کنند چه نقشی در خانواده دارند و چه کاری باید انجام بدهند و نمی‌دانند اگر در کار خانه به همسر خود کمک نکنند در آینده چه مشکلاتی گریبانگیر آن‌ها خواهد بود. می‌دانیم «عشق و علاقه‌ای که مبنای برتر از میل جنسی یا سودجویی دارد، اساس رابطه‌ی همسری را تشکیل می‌دهد.» (همان ص 139) پس چرا این عشق و علاقه را بکار نمی‌گیریم؟

  • سید مهدی موسوی