کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۵۱ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

۲۹
خرداد

سخن گفتن از شخصیتی چون شریعتی، در روزگاری که هر کس با جهان‌بینی شخصی خودش و اغراض و امیال سیاسی‌اش به همه چیز و همه کس نگاه می‌کند، کاری بسیار سخت و طاقت‌فرساست.

سخت از آن جهت که وقتی بخواهی حقایق را بگویی، در هر جبهه‌ای که باشی از طرف اطرافیان خودت مورد ملامت قرار خواهی گرفت. چه بسیار سخن به جایی را مقام معظم رهبری فرمودند که:

«شریعتی بر خلاف آنچه که همگان تصور می‌کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست یعنی از شگفتی‌های زمان و شاید شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی هم‌دستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پر شور را ناشناخته نگه دارند و این ظلمی به اوست». (روزنامه‌ی جمهوری اسلامی ـ 30 خرداد 1360 ـ مصاحبه با آیت الله خامنه‌ای)


  • سید مهدی موسوی
۰۱
اسفند

در بررسی مفهوم شهرت و حس شهرت‌طلبی در انسان‌ها، به واژه‌ای چون رسانه خواهیم رسید. شاید بهتر باشد بگوییم تا وقتی که رسانه‌ای نباشد عملاً مفهوم شهرت شکل نخواهد گرفت و البته این «رسانه» مفهومی بسیار عمیق دارد.

اینکه حس شهرت‌طلبی در انسان‌ها مذموم و یا پسندیده می‌باشد و یا اینکه چرا در همه‌ی افراد به یک اندازه و با یک سازوکار خاص ظهور پیدا نمی‌کند در این یادداشت کوتاه نمی‌گنجد. نگارنده با هدف تحلیل انگیزه صاحبان رسانه‌ها در طول تاریخ برای به شهرت‌رساندن افراد و تاثیری که این شهرت بر زندگی انسان‌های مشهور داشته است، به سراغ برخی از چهره‌های دوران معاصر رفته است.

تاریخ چه می‌گوید

در طول تاریخ همواره در حوزه‌های گوناگون علمی، فرهنگی، اجتماعی و... افراد خاصی به اصطلاح «چهره»ی زمانه خودشان شدند و نام آن‌ها ـ چه به عنوان آدم خوب و چه به عنوان آدم بد ـ در تاریخ ثبت شد. بر کسی پوشیده نیست که در حوزه‌های علمی، امکان چهره‌سازی‌های دروغ یا وجود ندارد و یا بسیار نادر اتفاق می‌افتد.

این موضوع وقتی قابل اثبات خواهد بود که بدانیم رسانه‌ای که وظیفه آن معرفی این چهره‌های علمی و اندیشه‌های آنان می‌باشد، نشریات علمی معتبری هستند که هیچ‌گاه سابقه علمی و کاری خود را مخدوش نمی‌کنند. اما آیا در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و هنری هم می‌توان به این صراحت صحبت کرد؟ چرا زمانی که یک هنرمند به عنوان چهره سال انتخاب می‌شود، این انتخاب می‌تواند صددرصد با استفاده از مفهومی عامیانه به نام «پارتی بازی» باشد؟

جواب این سؤالات بسیار ساده است. زمانی که ابزاری به نام «سلیقه» مطرح می‌شود، این چهره‌ها می‌توانند بدون هیچ مشکلی بزرگ و بزرگ‌تر شوند؛ چون می‌توانند سلیقه تحمیل شده‌‌ی یک نخبه و یا یک چهره‌ی شاخص دیگر به توده مردم باشند. گراهام هوف، نویسنده‌ی کتاب گفتاری درباره نقد اشاره بسیار خوبی به معروف شدن نویسندگان در طول تاریخ دارد:


  • سید مهدی موسوی
۱۸
بهمن

اشاره:

تمام کارشناسان و تحلیل‌گران بر این نکته اذعان دارند که بر اثر جنگ نظامی با کشوری که پایه‌های حکومت آن براساس مذهب و دین استوار است، تمامی مردم حتی با اختلافات سیاسی و فرهنگی در مقابل جبهه‌ی ظلم بسیج خواهند شد. حضور اکثر اعضای این جامعه در برهه‌های مختلف زمانی در گردهمایی‌های مذهبی و سیاسی ـ که وفاداری خود را به دین و به کشور خود به اثبات می‌رسانند ـ بخشی از دلایل این مدعاست. این مسئله به خوبی و به روشنی در 8 سال جنگ تحمیلی برای دشمن به اثبات رسیده است.

اما دشمن برای مواجه نشدن با این مسئله چه راهبردی را در پیش می‌گیرد؟ بازخوانی ترورهای صورت گرفته از اول انقلاب تا زمان حال، پاسخی به این پرسش خواهد بود.


بازتاب مطلب در رسانه ها:

خبرنامه دانشجویان ایران/ آیا کسی هنرمندان را ترور خواهد کرد؟

روزنامه کیهان ـ 29 بهمن 90 صفحه دانشگاه/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

پایگاه خبری تحلیلی صراط/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

مبین/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

پایگاه بسیج شهید بهشتی وزارت صنعت.../ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

از هر دری سخنی/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست

مرصاد/ ترور همیشه موفقیت آمیز نیست


  • سید مهدی موسوی
۱۶
تیر

رشد روز افزون جوامع بشری در حوزه‌های مختلف علوم نظری و عملی در سال‌های اخیر و تغییر سبک زندگی بیشتر انسان‌ها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، نتوانست از احساس نیاز این موجود دوپا به معنویت خواهی بکاهد. گواه روشن این مدعا گسترش خودکشی‌ها و بیماری‌های روحی و روانی در سراسر دنیا بود که به نوعی به کشورهای اسلامی نیز در سطحی نازل‌تر سرایت نمود. به طور کلی غفلت از هر بعدی از ابعاد وجودی، رشد و ترقی انسان را ناموزون می‌کند.

به اقتضای بازار گرم معنویت‌خواهی، عرفان‌های جدید نیز پا به عرصه ظهور نهادند که می‌توان آن‌ها را در دو گروه عرفان‌های قدیمی و کهن مثل بودایی و هندو و آیین‌های نوظهور تقسیم‌بندی نمود. البته معنویت‌گرایی نوپدید درونمایه‌ای شرقی دارد که با قالبی نو و مدرن عرضه شده است.

در جلد سوم کتاب «روش نقد»، تعریف خاصی از عرفان آمده است:

«در تمام ادیان هند و بودایی و زردشتی و مسیحی، به یک نقطه مشترک و حلقه رابطی برخورد می‌کنیم که در تمام این‌ها جریان دارد و با تمام این‌ها همراه است، می‌توانیم این حلقه را عرفان یا تصوف بنامیم. شاید این جامع مشترک، بخاطر اشتراک در زمینه‌ها و حادثه‌هایی است که همراه این مکتب‌ها و مذهب‌ها، نمودار گردیده‌اند.»

دین شناسان، محققان و برنامه‌ریزان فرهنگی یک کشور، از جمله افرادی هستند که باید رابطه‌ی بین فطرت و مکاتب جدید را بخوبی دانسته و با دلایل منطقی شبهات موجود را پاسخ گویند. موسسان و مبدعان این عرفان‌ها در بیشتر موارد از دادن پاسخ صحیح و دقیق عاجز می‌مانند؛ آیت الله سید محمد صادق بنی حسینی در جلد دوم کتاب ادیان و مذاهب جهان دادگاه علیمحمد باب را می‌آورد، دادگاهی که در آن باب از پاسخ دادن به بیشتر سوالات عاجز و ناتوان بوده و همین امر یکی از دلایل محکومیت وی به اعدام بود.

پیدایش این عرفان‌های سکولار، دو علت اصلی داشت؛ یکی بحران عاطفی و بحران معنویت در غرب و دیگری بروز نهضت‌های دینی، بویژه انقلاب ایران در شرق. غرب که نمی‌توانست جلوی گسترش دین را بگیرد، ابتدا به سراغ بودیزم که درونگرا و سکولار است رفت، اما آداب قدیمی آن را تغییر داد.

راه شناخت تفاوت بین معنویات جدید و اصیل:

1) توجه به مبانی فکری آن دو؛ فرقه‌های اومانیستی برخلاف معنویت دینی که خدا محور هستند،‌ اومانیستی می‌باشند. این فرقه‌ها 4 محور دستیابی به توانایی‌های روح و قوای باطنی، شادی و شاد زیستن، آرامش و درمان را به عنوان اهداف اصلی خود قرار داده‌اند. اما نکته جالب توجه در آن‌ها صحبت از توانایی‌های انسان است، نه قرب به خداوند.

2) معنویات نوپدید سکولار و در نتیجه اباحی‌گرا هستند و به هوادارانشان آزادباش می‌دهند؛ یعنی تو از هیچ خط قرمزی و از هیچ لذتی منع نمی‌شوی. برخلاف عرفان‌های دینی که باید و نباید دارند.

3) فرقه‌های معنویت‌گرای نوپدید اغلب انسان را از تفکر منع می‌کنند. به عنوان مثال اوشو فکر را بزرگ‌ترین نیرنگ و حقه می‌داند و یا پائولوکوئیلو می‌گوید برای رسیدن به سعادت باید از دام فکر کردن رهید. اما معنویت دینی سفارش اکید به تفکر می‌کند، چون سلاح سالک را ذکر می‌داند و ذکر که یعنی به یاد آوردن، ریشه در تفکر دارد. (الا بذکر الله تطمئن القلوب)

دنیای غرب برای رساندن بشر به آرامش 3 تجربه را آزمایش کرده است که در هر سه یک قدر مشترکی را می‌بینیم و آن فکر نکردن است:

نخست آنکه به دنبال الکلیسم رفت، ولی مشکل آن مست شدن و خراب‌کاری‌های بیشتر بود. دوم اعتیاد را گسترش داد که آرامش بیشتری ایجاد می‌کند و سوم مدیتیشن یا TM را پیشنهاد کرد. البته ممکن است این مورد آخر آسیب الکل و مواد مخدر را نداشته باشد اما دقیقا با خالی کردن ذهن همراه است. یعنی «فکر نکن تا آرام شوی!»

اما سوال اصلی اینجاست که این عرفان‌ها با این مبانی سکولار و اومانیستی چطور توانستند در جامعه ما نفوذ کنند؟ برای رسیدن به این هدف آن‌ها سعی در از بین بردن دافعه کردند یعنی اولا خود را پلورالیستیکال معرفی کردند و ثانیا گفتند نه تنها ما بلکه شما هم دینی پلورالیستی دارید. بعد از رسیدن به این هدف آن‌ها شباهت‌های خود با دین اسلام را نشان دادند؛‌ که نمونه آن تفسیر به رای قرآن است. و در آخر آموزه‌های عرفان دینی را با تعالیم خودشان تلفیق کردند، یعنی هم دعا می‌خواندند و هم مدیتیشن می‌کردند.

اگر بخواهیم معنویت دینی را مدیریت کنیم نیاز به 3 پارامتر کلیدی داریم:

الف) لزوم مخاطب‌شناسی در ارائه عرفان ناب اسلامی امری است اجتناب‌ناپذیر که تخطی از آن مشکلاتی جدی در برقراری ارتباط موثر با نسل امروزی ایجاد می‌نماید. معنویت‌های نوظهور با آنکه ساختار، اهداف و محتوای مناسبی ندارند ادبیات سهل و دل‌پذیری دارند، که آشنایی با روش‌های آنان، پژوهشگران را در بازخوانی و بازتولید عرفان اسلامی کمک می‌کند. بطور مثال رمان‌های پائولوکوئیلو بعد از انجیل، پرتیراژترین کتاب در غرب است که متاسفانه در ایران هم تیراژهایی صدهزارتایی دارد.

ب) ابزار مهم دیگر در رد این عرفان‌های کاذب، شناخت نقاط ضعف، کژی‌ها و کاستی‌های آنان است. یعنی ما باید تفاوت‌ها را بازگو کنیم تا حقه استفاده از مشابهت‌ها از بین برود.

ج) نهادینه کردن تفکر در جامعه.

بر خلاف بعضی از رسم و رسومات جدید، شاید پاره‌ای از اعتقادات انسان‌ها، همچون آنی‌میسم یا ارواح پرستی برای ما خنده‌دار باشد ولی در برخی دیگر در صورت آگاهی نداشتن از جنبه‌های مختلف یک آیین و مسلک شاید براحتی آن را پذیرفته و به اجرا در بیاوریم، کما اینکه خیلی از این عرفان‌ها رنگ و بوی اسلامی نیز به خود گرفته‌اند. در این میان مسئولان فرهنگی کشور باید بیش از پیش به مقابله با این جریان‌های انحرافی بپردازند که روز به روز هم مریدان بیشتری پیدا می‌کنند.

منابع مورد استفاده در این پژوهش:

کتاب ادیان و مذاهب جهان به تالیف آیت الله بنی حسینی

کتاب‌های «روش نقد» علی صفایی حائری

کتاب جریان شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور

مصاحبه مرکز هم‌اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی با حجت‌الاسلام شریف‌زاده مدیر گروه اخلاق و عرفان پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی.

 

بعدنوشت1:

پرنده

بی خیال از هر چه صیاد بود

پر کشید در اوج آسمان

در اوج یک خیال شیرین

آنجا که هر روز چه در بیداری و چه در خواب می‌دید.

شکارچیان اما

از این همه بی‌باکی گنجشک،

انگشت حیرت به دهان گرفتند و هیچ نگفتند.

دو مرغ عاشق در آسمان خیال اوج می‌گرفتند

هر چند که بی‌بال و پر بودند ...

(خیال پر کشیدن - سید مهدی موسوی در جمعه شبی بارانی و نمناک – 4/11/87)

 

  • سید مهدی موسوی
۰۳
آبان

مفهوم عدالت در ادبیات نمود بیشتری داشته است و این به‌خاطر کارکرد آسان ادبیات در انتقال مفاهیم است. ادبیات ظلم‌ستیزانه و امید به آینده‌ای روشن را می‌توان جزو ادبیات عدالت‌خواهانه به حساب آورد. اعتراضات شاعران و ادیبان به فضای عمومی جامعه و ظلم حاکمان از نمونه‌های این نوع ادبیات است. اگر بخواهیم تعریف دیگری از مفهوم عدالت بیان کنیم، می‌توانیم مسئله انتظار منجی را که از عقاید تمامی ادیان و مکاتب است مثال بزنیم. فاضل نظری شاعر معاصر در مورد رابطه بین مفهوم انتظار و عدالت می‌گوید:

«شعرهای فراوانی وجود دارند که به طور مستقیم و بی‌واسطه درباره امام زمان(عج) و موضوع انتظار سروده شده‌اند ولی بسیاری از اشعار با گذاشتن نشانه‌ها و ذکر علامت‌ها این مفهوم را برای ما بیان می‌کنند و اگر ما نتوانیم رد پاها را نشان دهیم، می‌توان جاده‌ای را که به واسطه این رد پاها به وجود آمده ترسیم کنیم.

به هر حال، مهدویت و موضوع انتظار رکن رکین نظام اندیشه شاعران شیعی است که هم به صورت مشخص و با ذکر مصداق و هم به طور عام و کلی می‌توان آن را در شعر پارسی یافت.

شعر انتظار که آن را می‌توان شعر عدالت هم نامید، گاه به غم هجران و گاه به ترسیم روزگاری که شاعر از ظهور منجی متصور است، می‌پردازد. خیلی از شعرها هم مدح عدالت و شکایت از شرایط روزگار است و شاعر با سرودن آن ضمن شکایت از اوضاع و احوال موجود، روزگار آرام و صالحی را آرزو می‌کند. اما بیشترین بخش شعر انتظار، شکر و شکایت بوده؛ یعنی میان غم دوری و آرزوی وصال و حل شدن مشکل و افتادن پرده.»

علیرضا قزوه در زمستان سال 66 شعر «مولا ویلا نداشت» را سرود که بخشی از آن را می‌خوانیم:

مولا ویلا نداشت

معاویه کاخ سبز داشت

پیامبر به شکمش سنگ می‏بست

امام سیب‏زمینی می‏خورد

البته به شما توهین نشود

بعضی برای جنگ شعار می دهند

و خودشان از جاده شمال به جبهه می روند.

پیش از آنکه بر من حد تهمت جاری کنید

من بر خویشتن حد وجدان جاری کرده‏ام

من دو شاهد عادل دارم:

قرآن و نهج‏البلاغه .

من چاپلوس نیستم

تملق نمی‏گویم

اما قدر امام را می‏دانم

بیایید قدر مردم را بدانیم

بیایید مثل مولا با مردم همدردی کنیم

بیایید امام را اذیت نکنیم

بیایید امام را نصیحت نکنیم .

اردوگاههای فلسطینی را نگاه کن

ابوالفضل با مشک تشنه برمی‏گردد .

صدای گریه رقیه را می‏شنوی؟

گورباچف و ریگان هم کاندید صلح نوبل شده‏اند .

قرآن فهد زیباتر از قرآن قابوس چاپ می‏شود

عرفات شلوار اسرائیلی می‏پوشد

اما سازمان ملل هنوز جلسه تشکیل نداده است

تا به علی‏اصغر شیر خشک برسد

علی‏اصغر باید تا ماه آینده صبر کند .

  • سید مهدی موسوی
۰۳
ارديبهشت

انکار معتاد بودن مشخصه ثابت همه کسانی است که ادعا می‌کنند مواد مخدر را فقط تفریحانه استفاده می‌کنند، اما آنچه که دلیلی بر رد این مدعاست سیر صعودی این تفریحات است!

در این مقاله سعی بر آن نداریم تا از عواقب اعتیاد به مواد مخدر و سیگار صحبت کنیم،‌ بلکه مروری داریم بر علل گرایش جوانان و نشانه‌های عدم برنامه‌ریزی ریشه‌ای و مؤثر برای جلوگیری از این معضل اجتماعی.

در مدتی نه چندان دور، بحث دیوارکشی در مرزها و ایجاد یک firewall مطمئن برای جلوگیری از ورود مواد مخدر به ایران با جدیت پیگیری می‌شد اما امروز آنچنان مواد صنعتی جایگزین تریاک و هروئین شده است که برای سالیان سال هم می‌توان آن را در لابراتوارها تولید کرده و در بازار توزیع نمود. موادی که بسیار خطرناک‌تر و کشنده‌تر و اعتیادآورتر هستند. اما چه عاملی باعث می‌شود که روز به روز اشتیاق برای این مدل خودکشی بیشتر گردد؟!

بدون شک هیچ فرد معتادی روزی که برای اولین بار مواد مخدر مصرف نمود،‌ علاقه‌ای به معتاد شدن نداشت، مشکل اینجاست که همه فکر می‌کنند با بقیه فرق دارند.

اعتیاد شامل سه مرحله فرضی است:

1) مرحله آشنایی: در این مرحله معمولاً فرد با تشویق دوستان و همسالانش شروع می‌کند. در فرهنگ ما رد تعارف دیگران چیزی ناپسند می‌باشد و این باور غلط نیز وجود دارد که کسی که مواد تعارف می‌کند قیافه‌ای عجیب و غریب باید داشته باشد.

2) مرحله‌ی شک و مقاومت: یکی از نشانه‌های این مرحله مصرف نامرتب مواد است. فرد برای ادامه، ترس و دلهره دارد.

3) مرحله اعتیاد: این مرحله ناشی از عدم موفقیت در مرحله‌ی دوم است.

شاید کنجکاوی و کسب لذت را بتوان 2 عامل مهم در گرایش جوانان به مواد مخدر دانست،‌ اما از آنجا که مقوله اعتیاد در سه حوزه پزشکی، روانشناسی و جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد،‌ دسته‌بندی‌های عوامل گرایش نیز معمولاً متفاوت است. اما در مورد سن بحرانی معمولاً 16 تا 24 سال ذکر می‌شود. به سه عامل فردی، خانوادگی و اجتماعی به صورت تیتروار اشاره می‌کنم:

 

عوامل فردی:

فشارهای عصبی و بیماری‌های روحی، مشکلات جسمانی و تلاش برای تسکین درد، میل به خطر، عدم آگاهی از خطرات مصرف، شوخی و خنده، احساس بزرگ شدن، مشاغل خاص( مثل کسانی که فعالیت جسمی سنگین و یا تغییر در ساعت‌های خواب و بیداری دارند)، ضعف ایمان و...

عوامل خانوادگی:

فوت یکی از والدین، اعتیاد یکی از افراد خانواده، متشنج بودن روابط خانوادگی و...

عوامل اجتماعی:

در دسترس بودن مواد مخدر، زندگی در محله‌های آلوده، باورها و آداب نادرست فرهنگی(در بعضی از نقاط کشور)، ضعف فرهنگ مشاوره(وقتی برای جوان مشکلی پیش بیاید خودش به دنبال حل کردن آن می‌رود)، مشکلات اقتصادی، دوستان ناباب،‌ نداشتن امنیت شغلی، مشکل ازدواج، عوامل رسانه‌ای مثل دنیای مجازی و اینترنت، گسترش عرفان‌های کاذب و فرقه‌های دروغین و...

***

آتیش داری داداش؟!

گرایش به مصرف سیگار معمولاً بین 15 تا 40 سالگی اتفاق می‌افتد. به دلیل در دسترس بودن و نداشتن منع قانونی در اکثر کشورها روز به روز به تعداد سیگاری‌ها افزوده می‌شود.

آمارها نشان می‌دهند که سیگاری شدن در بین قشر نوجوان، افراد کم‌سواد، کم‌درآمد و محروم جامعه و دختران روبه افزایش است. جالب است بدانید که بر طبق یک نظرسنجی، 11 تا 15 درصد از نوجوانان، سیگار کشیدن را نشانه خودبزرگ‌بینی، جذاب بودن و یا خوش‌تیپ بودن می‌دانند.

بیشترین علل گرایش به سیگار، مصرف آن توسط والدین و دوستان است؛ از عوامل اجتماعی نیز می‌توان به: تصورات ذهنی،‌ همانندسازی، وضعیت تحصیلی،‌ اشتغال و نداشتن اوقات فراغت مناسب اشاره کرد.

هرچند ترک سیگار در نگاه اول خیلی آسان به نظر می‌رسد اما از نظر روانشناختی تداوم مصرف به خاطر احساس آرامش(هر چند تلقینی باشد)، کاهش تنش و وابستگی به سیگار و احساس نیاز است.

 

اعتیاد در بین دانشجویان:

زندگی در محیط‌هایی مثل خوابگاه‌ها و خانه‌های دانشجویی معمولاً تغییرات شگرفی را در بیشتر افراد ایجاد می‌کند. به یکی از عوامل سیگاری شدن که دوستان هم‌سن و سال است اشاره کردم اما عامل بسیار کلیدی و مهم، دور شدن از محیط خانواده و گاهاً احساس آزادی عمل بیشتر در بین جوانان است. افراد بسیاری را می‌شناختم که در همان ترم‌های اول سیگاری شده بودند، البته با مخفی کردن از خانواده و نمایش دادن! جلوی دوستان.

پس بومی نبودن دانشجویان در دانشگاه‌ها از عناصر مهم و کلیدی است که خوشبختانه در سال‌های اخیر و با سیاست‌های دولت نهم و دهم گام‌های خوبی برای بومی کردن دانشجویان برداشته شده است.

مورد دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم بحث تصوراتی است که جوانان قبل از ورود به دانشگاه دارند؛ چنان تصورات آرمانی برای خودشان درست می‌کنند که به محض ورود به دانشگاه،‌ معمولاً با عکس آن روبه‌رو می‌شوند و در این را نیز عامل کمکی تضعیف امید به آینده به شدت روح خودباوری و اعتماد به نفس را از جوان می‌گیرد.

جامعه‌شناسی می‌گفت: «محیط کثیف خوابگاه‌ها بر روی روان آدم‌ها تأثیر نامطلوبی می‌گذارد». آدم‌ها در محیط کثیف بیشتر تحت تأثیر پارامترهای کثیف قرار می‌گیرند،‌ اما اگر محیط تمیزی برایشان فراهم کنیم کمتر به کثیف کردن آن روی می‌آورند، مثلاً فرض کنیم از خیابان کثیفی رد می‌شوید و قوطی نوشابه‌ای دست شما است، به احتمال بسیار بالا شما اگر تپه‌ای زباله آنجا ببینید، قوطی نوشابه را نیز آنجا پرت خواهید کرد.

آنچه که به نظر می‌رسد این است تئوری پردازی‌های ما در مسئله اعتیاد به دلیل در نظر نگرفتن همه عوامل مؤثر در آن کارساز نبوده است اما به نظر حقیر عدم وجود یک برنامه منسجم و مهندسی شده توسط دستگاه‌های مرتبطی که در قانون نیز به آن اشاره شده است باعث ناتوانی ما در کنترل گرایش به مواد مخدر شده است.

تلاش برای هویت‌بخشی ایمان و اراده، رفع سکولار بودن محتوای آموزشی و رسیدن به شعار تعلیم و تربیت، آگاه‌سازی توسط استادان، ایجاد امید و نشاط آفرینی، فراهم کردن تفریحات سالم، افزایش سرانه فعالیت‌های فرهنگی، بروز کردن روش‌های آگاه‌سازی و قداست بخشی و کنترل خرده فرهنگ‌ها در دانشگاه از دیگر راه‌های پیشگیری از این بلای خانه‌مان سوز است.

 

  • سید مهدی موسوی
۱۸
بهمن

سلام. 42 روز از ننوشتن من می‌گذره و من همچنان درگیر مشکلات دانشگاه و کنکور ارشد و از این جور فیلم بازی‌ها. اما آخر این هفته توی تعطیلاتی که خیلی‌ها لحظه‌شماری می‌کنند که برن شمال و دلی از عزا در بیارن توی عزاداری‌های آخر ماه صفر؛ ان شاء الله با چند تا مطلب جدید بروز می‌شوم.

اما برای خالی نبودن عریضه، چند مطلب پیشنهادی از سایت مرکز هم‌اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی دارم که پیشنهاد می‌کنم حتما ببینید. بد نیست که لینک این سایت را در وبلاگ خودتان هم قرار دهید. گشتی توی این سایت بزنید بیشتر با فضای نخبگی آن آشنا می‌شوید. اما لینک‌های پیشنهادی برای مطالعه:

انقلاب اسلامی و نظارت درون‌ساختاری

انقلاب اسلامی و تجربه گذر از بحران

صیانت از هویت انقلاب اسلامی و نقش استادان

ما و غرب از منظری دیگر

صفحه اصلی سایت

  • سید مهدی موسوی
۰۳
آذر

رشد روز افزون جوامع بشری در حوزه‌های مختلف علوم نظری و عملی در سال‌های اخیر و تغییر سبک زندگی بیشتر انسان‌ها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، نتوانست از احساس نیاز این موجود دوپا به معنویت خواهی بکاهد. گواه روشن این مدعا گسترش خودکشی‌ها و بیماری‌های روحی و روانی در سراسر دنیا بود که به نوعی به کشورهای اسلامی نیز در سطحی نازل‌تر سرایت نمود. به طور کلی غفلت از هر بعدی از ابعاد وجودی، رشد و ترقی انسان را ناموزون می‌کند.

به اقتضای بازار گرم معنویت‌خواهی، عرفان‌های جدید نیز پا به عرصه ظهور نهادند که می‌توان آن‌ها را در دو گروه عرفان‌های قدیمی و کهن مثل بودایی و هندو و آیین‌های نوظهور تقسیم‌بندی نمود. البته معنویت‌گرایی نوپدید درونمایه‌ای شرقی دارد که با قالبی نو و مدرن عرضه شده است.

علی صفایی حائری در جلد سوم کتاب «روش نقد»، تعریف خاصی از عرفان می‌آورد:

«در تمام ادیان هند و بودایی و زردشتی و مسیحی، به یک نقطه مشترک و حلقه رابطی برخورد می‌کنیم که در تمام این‌ها جریان دارد و با تمام این‌ها همراه است، می‌توانیم این حلقه را عرفان یا تصوف بنامیم. شاید این جامع مشترک، بخاطر اشتراک در زمینه‌ها و حادثه‌هایی است که همراه این مکتب‌ها و مذهب‌ها، نمودار گردیده‌اند.»

 

  • سید مهدی موسوی
۱۶
آبان

مدتی پیش در مطلبی با عنوان Man yek Irani hastam به بحث نوع تبلیغاتی که برای محصولات ایرانی می‌شود پرداختیم، در این مقاله تبلیغات رسانه‌ها را باز هم از منظر فرهنگی بررسی می‌کنیم.

تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که «تبلیغاتی که در ایران می‌شود تا چه اندازه با معیارهای اسلامی ما سازگار است؟» آنچه که امروز شاهد آن هستیم نه تنها از روح ایرانی بودن ما فاصله می‌گیرد، بلکه تبلیغات جدید روز به روز سبک‌های غربی و غیر اسلامی نیز به خود می‌گیرد. مهم‌ترین بحثی که در یکی- دو سال اخیر مورد توجه برخی متفکران ما قرار گرفته است، تجمل‌گرایی‌های افراطی در تبلیغات رسانه ملی است، این تجمل‌گرایی در آگهی‌های بازرگانی، فیلم‌ها، سریال‌ها، برنامه‌های آشپزی و... به کرات مشاهده می‌شود، به طوری که اگر برنامه‌ای با یکی از این معیارهای اشرافی‌گری سازگار نباشد، آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نخواهد گرفت.

بحث تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری آنچنان گسترده و غیر قابل انکار است که نیاز به زمان و مکانی دیگر برای تحلیل و بررسی دارد. پس موضوع بحث ما چیست؟

تلویزیون بنا به گستردگی و نوع مخاطبی که دارد ملزم به رعایت بسیاری از پارامترهای کلیدی و اسلامی می‌شود، اما در بسیاری از مجلات به اصطلاح زرد! و غیر زرد! دولتی و خصوصی، همچنان نوع تصاویر بکار رفته برای جلب مشتری تصاویری گاه غیر اخلاقی و غیر اسلامی می‌شود؛ استفاده از چهره بازیگران، زن‌ها و دختران غربی و... نمونه‌ای از این تصاویر می‌باشد.

  • سید مهدی موسوی
۱۵
شهریور

نقش تبلیغات در سال‌های اخیر آنچنان گسترده و غیر قابل انکار شده است که به جرات می‌توان گفت آنچه که عاری از نوعی تبلیغ شنیداری یا دیداری باشد، به سرعت به فراموشی سپرده خواهد شد.

در سال‌هایی نه چندان دور –کم‌تر از 10 سال پیش- محصولات ایرانی سهم ناچیزی را در بازار داخلی داشتند؛ به نحوی که مردم با رضایت کامل کالای خارجی را خریداری نموده و به آن افتخار نیز می‌نمودند، اما روند رو به رشد صنایع داخلی، چه از نظر کیفیت و چه از نظر تکنولوژی ساخت، آرزوی رسیدن به استقلال در تولید محصولات مورد نیاز داخل را دست یافتنی‌تر کرد؛ چه آنکه برخی از محصولاتی که در حال حاضر تولید می‌شوند بسیار ارزان‌تر از مشابه خارجی و حتی گاهی با کیفیتی بالاتر از آن به دست مصرف کننده می‌رسند.

در سال‌های گذشته برخی از تولیدکنندگان با فریب افکار عمومی نسبت به خارجی بودن یک محصول داخلی، اقدام به فروش آن می‌نمودند؛ این فریب یا بطور صد درصد انجام می‌گرفت و یا فقط با درج نوشته‌هایی به زبان غیر فارسی روی آن محصول. اما آیا با توجه به رشد صنایع داخلی، هنوز هم نیازی به درج نوشته‌های بیگانه بر روی این محصولات وجود دارد؟ آیا نیازی به آن هست که بر روی یک لیوان یا پارچ پلاستیکی یا یک دمپایی هم از نوشته‌های انگلیسی استفاده کنیم؟ نه اینکه این محصولات بی‌ارزشند، بلکه این رفتار پشت نمودن به زبان و فرهنگ اصیل ایرانی است. عده‌ای به بهانه صادراتی بودن یک کالا بر روی آن بطور کامل از زبان انگلیسی استفاده می‌کنند، اما آیا تمام تولیداتمان را صادر می‌کنیم؟! آیا همان‌طور که یک شرکت ژاپنی با استفاده از حداقل دو زبان انگلیسی و ژاپنی به معرفی کالای خود می‌پردازد و معمولا وجه ژاپنی بودن آن غالب است ما نیز نباید زبان اصیل ایرانی خود را بدرستی در دنیا معرفی کنیم؟ یا مشکل جای دیگری است؟

در اینجا باز هم نقش تبلیغات پر رنگ می‌شود. شاید بتوانیم با اغماض از بیگانه‌پرستی برخی از مدیران کارخانه‌ها و تولیدی‌های کوچک بگذریم اما آیا کارخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ داخلی نیازی به استفاده کامل از این زبان نوشتاری بر روی محصولاتشان دارند؟! بد نیست نیم‌نگاهی به تبلیغات درون مترو یا اتوبوس‌ها بیاندازیم، شامپوها، نوشابه‌ها و دیگر کالاهای ایرانی که لباسی بیگانه بر تن کرده‌اند.

جالب است به این نکته هم اشاره کنیم که برخی از مواد غذایی صد درصد خارجی(و با کیفیتی بسیار پایین) نیز لباس ایرانی پوشیده و متاسفانه با کمک تبلیغات رسانه‌ای گسترده به فروش می‌رسند که نمونه آن را در انواع چای و برنج می‌توان مشاهده کرد.

بدون داشتن یک برنامه موثر و کارآمد، به هیچ عنوان امکان جایگزینی یک محصول داخلی با مشابه خارجی آن وجود ندارد، حتی در این مورد نوآوری‌ها نیز معمولا به شکست می‌انجامد و با اقبال عمومی همراه نمی‌شود.

هنگامی که تبلیغات در کنار کیفیت بیاید، نه تنها مردم نسبت به رسانه بی‌اعتماد نخواهند شد، بلکه با رغبت بیشتری به سمت آن می‌آیند و بطور موثرتری امکان حمایت از تولیدات بومی وجود دارد.

در ماه‌های اخیر بنا به شرایط خاص منطقه خاورمیانه، مانور تبلیغاتی بر ضد کالاهای اسرائیلی شدت بیشتری گرفت اما تا چه حد موفق بود؟ نمونه آن را در یک رستوران بزرگ دیدم،‌ وقتی که از آن‌ها یک نوشابه ایرانی درخواست نمودم، متاسفانه با پاسخی مواجه شدم که دور از انتظار نبود، گارسون با افتخار کامل و توضیحات فراوان در مورد صد درصد خارجی بودن نوشابه فانتایش صحبت می‌کرد! ... بد نیست شما هم به چند فروشگاه و رستوران سر بزنید و با دقت بیشتری نسبت کالاهای خارجی با ایرانی را بسنجید. هنوز هم خیلی‌ها هستند که نسبت به اسرائیلی بودن برخی از کالاها بی‌اطلاع می‌باشند، چه فروشندگان و چه خریداران. مشکل اینجاست که برخی از فروشندگان می‌دانند که جنایتی را مرتکب می‌شوند اما متاسفانه نیاز بازار را در چیز دیگری می‌بینند و بخاطر رقابت با دیگران درصدد پاسخ به این نیازها برمی‌آیند. پس اینجا نیز دو مقوله خریدار و فروشنده در کنار هم معنا پیدا می‌کنند؛ البته اگر نقش تولیدکننده داخلی را بطور پیش فرض در تمام این سوالات داشته باشیم.

مدیریت رسانه در حال حاضر به عنوان یک رشته دانشگاهی در کارشناسی ارشد تدریس می‌گردد، برنامه‌ریزان و مدیران رسانه ما تا چه اندازه الگوی ایرانی اسلامی را در تصمیمات کوتاه مدت و بلند مدت خود به کار می‌گیرند؟ آیا وقت آن نرسیده است که به این ابزار قدرتمند،‌ سمت و سوی مشخص‌تری بدهیم؟


  • سید مهدی موسوی