کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۲۴۹ مطلب توسط «سید مهدی موسوی» ثبت شده است

۰۸
آذر

کلاس معادلات داشتم، اما وقتی فهمیدم مقصدم کجاست و ساعت چند باید آنجا باشم فرصت را غنیمت شمردم و ... این‌ها را نگفتم که یک وقت فکر کنی می‌خواهم کلاس پیچوندنم را توجیه کنم، نه بابا، من را چه به توجیه و دلیل تراشی ... یادمه آن ترم‌های اول که به ما می‌گفتند "ترمک" (یادش بخیر فکر می‌کنم 4-5 سال پیش بود، ای جوانی کجایی که یادت بخیر)، حرف از مرد شدن زیاد می‌زدند، این که آدم اگر همه‌ی کلاس‌های هفته را برود و همیشه قلم و کاغذ توی جیبش داشته باشد که دانشجو حساب نمی‌شود، این حرف‌های بچه‌گانه و ...، گفتم بچه‌گانه، یاد یک خاطره افتادم، بچه که بودیم ... بودیم؟ ... نه! بچه که بودم ... ولش کن بابا، چی داشتم می‌گفتم، به کجا رسیدم ... کلاس معادلات را می‌گفتم ... آره، جونم براتون بگه، وقتی از دو سه هفته قبل از برنامه فهمیدم که آقای امیرخانی قرار است بیایند سمنان، آن هم به دعوت از انجمن اسلامی دانشجویان کلی ذوق کردم، البته این ذوق کردن ما هم طبیعیه، اگر حرف چشم زدن و چشم خوردن نباشد، باید بگویم "کبوتر با کبوتر، باز با باز"، ربطی داشت؟! فکر نمی‌کنم، شاید ضرب‌المثل "دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید" بهتر باشد، نه بابا، دیوانه کجا بود ... حالا من دیوانه، آقا رضای بنده خدا چی؟! ... استغفر ا...، سرتون را درد نیاورم، گفتم یک مقدار از خودم تعریف کنم محض ریا ...

  • سید مهدی موسوی
۲۸
آبان

سلام. چند روزی بود که منتظر بودم تا امتحان روز شنبه را بدهم و بیام دوباره توی دنیای مجازی، اولش می خواستم دوباره از این مقاله های یه کم تا قسمتی چرب و چیلی بنویسم، اما حوصله ی اون را نداشتم، تصمیم گرفتم وقتی اومدم مشهد یه مطلب فقط و فقط واسه ی دل خودم بنویسم، گفته بودم که شخصی نمی نویسم اما گفتم همچین شخصی شخصی هم که نیست، بنویسم ضرر نداره.

می خواستم بنویسم بالاخره امام رضا(ع) هم با ما آشتی کرد، اما ننوشته قلم از دستم به زمین افتاد، (منظورم نشریه قلم است)، گفتم آخه امام رئوف که با کسی قهر نمی کنه که بخواهد آشتی کند، این منم که مدتی با امام خودم قهر بودم، قهر که نبودم اما با کارهایی که کردم و می کنم زدم زیر هر چی دوستی و معرفته... آخه به من هم می گن رفیق.... اومدم تا دوباره بگم آقاجون ما مخلصتیم.

الان که دارم این مطلب را می نویسم روبرویم حرم امام رضا(ع) دیده می شود....

دفعه ی قبلی اومدم برای کربلا، این دفعه هر چند زیارت بود اما دوست دارم مثل سفر قبلی این برگه درخواستی را که آوردم، سر دوستی و مرام امضا کنی... خیلی روم زیاده نه! همین طوری میرم همیشه سر اصل مطلب. نه مقدمه ای نه .... ولش .... آره با کارنامه ای که دارم و با بیلان کاری که خدمت شما دادم جای هیچ تاملی نیست، من که بودم سر این بنده ی خطاکار را همین جا سر می بریدم، ما نمک دون خوردیم و نمک شکستیم، یا برعکسش، ای بابا بازم قلم از دستم افتاد (این دفعه نشریه قلم نبود خود قلم بود، حالا چه فرقی می کنه... کیبورد یا همون صفحه کلید خودمون....

ای بابا چقدر روده درازی می کنم... توی این سفر شروع کردم کتاب "طوفان دیگری در راه است" را بخوانم، این را گفتم جواب بعضی ها که فکر می کردند من این وبلاگ را بعد از خوندن اون کتاب ساختم... نه بابا ما خودمون طوفان دیده و آواره ی طوفانیم.... اما طوفانی نیستیم... آرام آرام در دل کویر...

اصلا یادم رفت می خواستم چی بگم ... ولش کن مایه ی کافینتمون زیاد میشه ... ای بابا بعد از این همه نوشتن تازه حرف "پ" را از روی این صفحه کلید عجیب و غریب پیدا کردم. پس یه چند تایی بنویسم تلافی ننوشتن ...

آقاجون من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی پرروام.

بر می گردم ... خیلی خیلی زود. با یه مطلب چالش برانگیز ... عنوانش را می گم که منتظر بمونید ...

"دونستن مسئولیت میاره" در مورد این که چرا گاهی توی تشکل ها کار روی زمین می مونه .... بیشتر از این توضیح نمی دم که قضیه لو نره ....

یا علی مدد

  • سید مهدی موسوی
۱۶
آبان

لازمه‌ی بررسی کارآمدی و یا ناکارآمدی هر پدیده، داشتن یک تعریف مشخص و دقیق از آن پدیده می‌باشد. در موضوع فرهنگ با وجود بیش از 300 تعریف مختلف از آن، تعریفی مبنای کاری مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی قرار می‌گیرد که اولا نگاهی حداکثری به فرهنگ داشته باشد، ثانیا بتواند فرهنگ را به عنوان یک سیستم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و ثالثا رابطه‌ی تنگاتنگ موجود بین فرهنگ و سایرِ نظامات موجود در جامعه را تبیین و مشخص نماید.

در این مقاله یکی از این تعاریف مبنای کاری ما قرار می‌گیرد. بر اساس این تعریف: «فرهنگ جهان زیست نافیزیکی جمعی انسان است، یعنی فرهنگ، فضای نرم‌افزاری و نافیزیکی تنفسی و تحرکی حیات جمعی آدمیان می‌باشد.»

گفتیم که فرهنگ باید به مثابه یک سیستم مورد بررسی قرار گیرد، در واقع اولین واژه‌ای که ما در حوزه‌ی مهندسی علوم با آن سر و کار داریم، واژه‌ سیستم است. سیستم را می‌توان مجموعه‌ای از اجزای کوچک‌تر(زیرسیستم) که با برنامه‌ریزی حساب شده، به صورت طبیعی یا مصنوعی، در جای معینی قرار گرفته‌اند، دانست؛ این اجزا به نحوی به هم وابسته و در تعامل تنگاتنگ می‌باشند و همگی در کنار هم، جدا و متفاوت از اهداف خاص خودشان، یک هدف اصلی و کلی را برآورده می‌سازند. بدین ترتیب برای مهندسی فرهنگ نیز باید اجزای فرهنگ را در جای خودشان قرار دهیم و تعامل آن‌ها را بخوبی برقرار سازیم.

  • سید مهدی موسوی
۰۶
آبان

- بابا... فردا ثبت‌نام دانشگاه‌ها شروع می‌شه!

 

- خوب؟!

 

- خوب نداره ... نمی‌آیی بریم ثبت‌نام؟!

 

- بچه که نیستی ... بابا، نه نه نمی‌خواهد... خودت برو ثبت‌نام کن! اگه دیدی لیلا را هم بردیم ثبت‌نام کردیم، همین جا تهرون بود ... 2 قدم بیشتر که راه نبود ... رفتی اون طرف دنیا توی دل کویر قبول شدی که چی؟!

 

- بابا اون طرف دنیا کدومه... پرسیدم با اتوبوس 3 ساعت راه هم نیست!

 

- 3 ساعت بریم، 3 ساعت برگردیم... حالا خدا می‌دونه چند ساعت آنجا معطلی داریم!

 

- خوب 6 ساعت، معطلی آنجا را هم اگر 1 ساعت یا نهایت 2 ساعت حساب کنیم، صبح برویم، 2-3 بعد از ظهر تهرانیم!

 

- نه! ... فایده ندارد... باشد... فردا 6 صبح راه می‌افتیم...

 

- ای ول بابا... خیلی مخلصیم اسمال آقا! چاکر دایی... یه کله مشتی واسه‌ی ما بگذار کنار... چرب و چیلی بکش که بدجوری گشنمونه!

 

- بسه دیگه... این قدر مزه نریز! چاله میدونی هم واسه‌ی ما صحبت نکن...

 

- چشم پاپی عزیزم، بگذار روی مبارک شما را ببوسم... اگر محبت کنید و برای امشب یک پیاله سیرابی همراه با مخلفات همیشگی کنار بگذارید ممنون می‌شوم. یک پیاله کافیست که معده‌ی ما به معده‌ی گنجشک می‌ماند و دکتر نیز از خوردن زیاد ما را نهی نموده است، که چربی زیاد برای قلب مجروح‌مان همچون ترافیک‌های شهرمان است که قلب را نمی‌کشد، بلکه در کنار آن جا خوش کرده و سد معبری می‌سازد برای عبور و مرور خون‌مان.

  • سید مهدی موسوی
۰۵
آبان
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران بر این نکته اذعان نمودند که آنچه باعث این فروپاشی شد نه جنگ سرد نظامی و سیاسی، بلکه جنگ سرد فرهنگی بود؛ در واقع زمانی که غرب تمام توان و نیروی خود را بر از بین بردن اندیشه‌ها و فرهنگ این منطقه با انواع ابزارها و ترفندها، بویژه ابزارهای رسانه‌ای بسیج نمود، براحتی توانست امپراتوری شرق را، بدون آنکه حتی تیری شلیک کند، تحت تاثیر باورها و اعتقادات خویش، از درون نابود سازد.

 

شیرینی این پیروزی باعث گردید که این ترفند به ترفندی حیاتی و موثر در مقابله با بیداری مسلمانان جهان که پس از وقوع انقلاب اسلامی حاصل شده بود، بکار گرفته شود.

 

از دیدگاه مقام معظم رهبری(مدظله العالی)، فرهنگ بی‌صداترین و مخرب‌ترین ابزار حمله‌ی دشمنان است. ایشان در ماه‌های آغازین دولت سازندگی خطاب به مسئولان ذی‌ربط فرمودند: «در حال حاضر، یک جبهه‌بندی عظیم فرهنگی که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه‌ها همران است، مثل سیلی راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست، بسیج عمومی هم در آنجا هیچ تاثیری ندارد، آثارش هم به گونه‌ای است که تا به خود بیاییم گرفتار شده‌ایم. (7/9/1368)

 

مقام معظم رهبری برای اولین بار از واژه‌ی ناتوی فرهنگی در دیدار استادان و دانشجویان استان سمنان در 18/8/1385 استفاده نمودند: «باندهای بین‌المللی زر و زور که برای تسلط بر منافع ملت‌ها، سازمان‌های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند، اکنون برای نابودی هویت ملی جوامع بشری و تحقق بیشتر اهدافشان در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند تا با استفاده از امکانات زنجیره‌ای، متنوع و بسیار گسترده‌ی رسانه‌ای، رشته‌ی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها و ملت‌ها را به دست بگیرند که باید هوشیارانه این مسئله را زیر نظر داشت.»

 

اما دلیل این همه دغدغه‌ی ایشان از اول انقلاب تا به اکنون و در سخنرانی‌های متعدد چیست؟

  • سید مهدی موسوی
۰۱
آبان
 


مگو که پیر شدم عاشقی نمی گنجد، میی که کهنه شود نشئه ای دگر دارد ...




  • سید مهدی موسوی
۱۹
مهر
سلام. به دلیل مشغله کاری و درسی زیاد مدتی نمی توانم مطلبی بنویسم. اما به زودی با مقاله ای جدید در مورد ناتوی فرهنگی، یک پیاله سیرابی 3 و 4 و شاید چند شعر جدید برخواهم گشت. منتظر نظرات شما دوستان عزیز هستم. پس تا اطلاع ثانوی این وبلاگ
 
تعطیل است!

یا علی مدد
  • سید مهدی موسوی
۱۷
مهر
روز جهانی کودک مبارک باد.
سعی کنیم کودکانمان را درک کنیم. کودکان معصومند ... پاک و بی گناه ...



و همین طور بامزه و ...


  • سید مهدی موسوی
۱۷
مهر

فصل سوم: روابط پدر و مادر

 

روابط پدر و مادر را در تربیت فرزندان به سه مرحله تقسیم می‌کنیم. 1) روابط قبل از تولد کودک(حاملگی) 2) پس از تولد تا زمان نوجوانی و بلوغ فرزند و 3) پس از بلوغ فرزند و زمان جوانی او.

 

در مورد روابط قبل از تولد کودک تنها به این نکته اشاره می‌کنیم که بنا به تحقیقات صورت گرفته و تجربیات موجود و روایاتی که بدست ما رسیده‌اند، جنین در رحم مادر به محرک‌های بیرونی خود پاسخ می‌دهد، مثلا تاثیر صوت قرآن و هر چیز دیگر. در مرحله ای جدی‌تر احساسات مادر همگی به کودک منتقل می‌شوند، این فرایند زمانی که به تولد فرزند نزدیک می‌شود قابل لمس و مشاهده است. زمانی که مادر اضطراب دارد کودک لگد می‌زند و او نیز احساس اضطراب و نگرانی می‌کند. پس مرحله‌ای بسیار حساس می‌باشد. در مورد این سه مرحله به تفکیک صحبت نمی‌کنم و برداشتی کلی و یک قالب کلی که هر سه مرحله را شامل شود بیان می‌کنم.

 

«بی‌گمان محور خانواده، زن و شوهر و رابطه‌ی آن دو با یکدیگر است و شرط اصلی برای برقراری صمیمیت میان والدین و فرزندان نیز همان وجود صمیمیت بین پدر و مادر است.» (راهنمای پدران و مادران ص 135)

 

پرسشی که در این جا مطرح می‌شود آن است که نقش اصلی را چه کسی بازی می‌کند. بیشتر مردم، مادر را به عنوان اصلی‌ترین فرد در تربیت فرزندان می‌دانند و تا حدودی صحیح است. معمولا مادر صمیمیت و عطوفت بیشتری با فرزندان خود دارد و به همین صورت تماس مداوم و طولانی با فرزندان. پدر به علت اشتغال به کار در خارج از خانه فرصت کافی برای ارتباط با فرزندان را ندارد. اما آیا این گفته صحیح است؟ آیا پدر فقط نقش تولید کننده‌ی پول را دارد؟ (در این مقاله فرض بر کار مرد خارج از خانه شده است و همچنین حضور زیاد مادر در خانه حتی اگر شاغل باشد!) متاسفانه آنچنان مردها به فکر پول و تامین مایحتاج زندگی هستند که فراموش می‌کنند چه نقشی در خانواده دارند و چه کاری باید انجام بدهند و نمی‌دانند اگر در کار خانه به همسر خود کمک نکنند در آینده چه مشکلاتی گریبانگیر آن‌ها خواهد بود. می‌دانیم «عشق و علاقه‌ای که مبنای برتر از میل جنسی یا سودجویی دارد، اساس رابطه‌ی همسری را تشکیل می‌دهد.» (همان ص 139) پس چرا این عشق و علاقه را بکار نمی‌گیریم؟

  • سید مهدی موسوی
۱۶
مهر

نکته‌ها و هشدارها در تشویق به استقلال:

 

الف) در مورد احترام به تلاش کودکان، بعضی والدین، وقتی به کودک می‌گویند: «ممکن است سخت باشد.» احساس ریاکاری می‌کنند. در صورتی که اگر از نقطه نظر یک کودک بی‌تجربه به این کار سخت نگاه کنند، متوجه می‌شوند انجام دادن کار جدید برای چند بار اول، واقعا سخت است.

 

(از گفتن: «این کار باید برای تو سخت باشد.» اجتناب کنید. کودک ممکن است فکر کند: «چرا برای من؟ چرا برای دیگران نه؟») (همان ص 182)

 

ب) اگر درباره‌ی چگونگی انجام کاری اجازه انتخاب به کودک بدهیم، همین اجازه انتخاب، اغلب اوقات موجب کاهش خشم و مقاومت او می‌شود. یک راه مفید آن است که از خود کودک دعوت کنیم تا انتخاب دیگری را در اختیار ما بگذارد.

 

ج) هشدار: یکی از پرسش‌های کلی والدین که به نظر می‌رسد نوعی فشار تلقی می‌شود، پرسیدن «امروز به تو خوش گذشت؟» است. چه انتظاری از کودک دارید؟ او نه تنها مجبور به رفتن به مهمانی (مدرسه، تئاتر، اردو، ورزش) است بلکه انتظار می‌رود از آن لذت نیز برده باشد و اگر به او خوش نگذشته است باید با احساس نومیدی خود و نیز والدینش کنار بیاید! کودک احساس می‌کند با خوش نگذشتن به او، به والدینش توهین کرده است. (همان ص 181)

 

د) با پاسخ فوری به کودکانمان، به آنان لطف نمی‌کنیم بلکه گویی تمرین‌های ذهنی آن‌ها را برایشان انجام می‌دهیم.

  • سید مهدی موسوی