توضیح: این مطلب روز گذشته در سایت دیدبان منتشر شد.
اشاره:
در بحث جریانشناسی سینما همواره با دو مقوله «سیاستگذاران» و «سینماگران» روبرو هستیم. "مخاطبان و تماشاگران سینما" گرچه جزو اصلی چرخه صنعت سینمایی میباشند اما تأثیر آنها بر این صنعت، غیر مستقیم و بر اساس میزان فروش محاسبه میشود. لذا تأثیرگذاری مستقیم و عاملیت با دو مقوله فوقالذکر یعنی "سیاستگذاران و سینماگران" است. با مروری بر تاریخ 34 سالهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، میتوانیم به راحتی تأثیر سیاستهای کلان دولتها در حوزه سینما را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم.
گرایش فیلمسازان به موضوعی خاص در جامعه متأثر از پارامترهای بسیاری است که یکی از آنها سرمایهگذاریهای دولتی و فیلمهای سفارشی است. تجربه نشان داده است که محصول نهایی یک پروژه سینمایی لزوماً در چارچوب سیاستهای سرمایهگذار نیست. به عنوان مثال میتوانیم فیلمهای توقیفشدهی برخی از مراکز دولتی از جمله حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، شهرداری و نیروی انتظامی را مثال بزنیم.
در نگاه جزییتر میتوانیم تأثیر سیاستهای دستاندرکاران جشنواره بر سینما را نیز مثال بزنیم. این مسئله از آنجا قابل اثبات است که انتخابهای جشنواره فیلم فجر و عدم پذیرش فیلمهایی که با سیاستهای جشنواره همخوانی ندارد، تأثیر مستقیمی بر مطرح شدن یا طرد شدن فیلمها در نگاه عمومی جامعه داشته است. همین اعتراض سینماگرانی که فیلم آنها به جشنواره راه نیافته است، یا در بخش مسابقه مورد بیمهری هیات داوران قرار گرفته است، نشانی از اهمیت برگزاری جشنواره دارد.
در این یادداشت کوتاه سعی داریم با مروری بر فیلمهای سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، این جشنواره را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. بدیهی است تحلیل پیش رو به هیچ عنوان نمیتواند به عنوان بررسی عملکرد یک سالهی سینمای ایران تلقی شود. زیرا همانطور که پیشتر به آن اشاره کردم، مسئولین هر جشنوارهای تلاش میکنند حتیالامکان از اکران فیلمهای مسئلهدار و ایجاد جو رسانهای منفی بعد از آن جلوگیری کنند.
نگارنده با مشاهدهی تمام فیلمهای بخش «نگاه نو»، «سودای سیمرغ» و «خارج از مسابقه» سعی دارد تا نگاه «سیاستگذاران» و «سینماگران» این دوره جشنواره را تحلیل و بررسی نماید.