کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

داستان سه نقطه ‏ها

پنجشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۱، ۰۳:۰۷ ب.ظ
چشم‏ های تو
نه پلاژ می‏ خواهد
نه نجات غریق
پیرمرد و دریا کم دارد...
91/10/28

پ.ن:
1) پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی
2) خیلی وقت است که در این دریا غرق شده ام...

نظرات  (۵)

نظرات خصوصی پس از مطالعه توسط مدیر وبلاگ، حذف می شوند

هعـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
سلام. برای کسی که «پیرمرد و دریا» را نخوانده باشد شاید کمی گنگ به نظر برسد این شعر.
پاسخ:
کمرنگ: سلام. بله. ولی چون داستان بسیار معروفی است، استفاده از آن مشکلی ندارد.
ولی از دو صورت قابل دیدن است این شعر:
یکی اینکه چشمان به دریا تشبیه شده است که خوب پیرمرد و دریا یک جور معنی پیدا می کند، یکی هم اینکه تصویر یک چیز در چشم انسان می افتد، آن هم یک جور معنی دیگری پیدا می کند. اما فوق العاده است.
منتظر دیگر اشعارتان هستیم
پاسخ:
کمرنگ: سلام. ممنون از محبتتان.
این پیرمرد و دریا خواندنی شد!!!!!!!
موفق باشید.
پاسخ:
کمرنگ: (:
پیرمرد ودریا جااالب شد!!!!!!!!!!!

درخواب دوش پیری در کوی عشق دیدم              بادست اشارتم کرد که عزم سوی ماکن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی