کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

خاطرات یک نویسنده دوزاری 13

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۳ ق.ظ

توهم!

1) از یکی دو سال پیش می‌شناختمش. گاهی برای خاتمی نامه می‌نوشت، گاهی برای مردم و گاهی هم برای صدا و سیما و رسانه‌ها. می‌گفت ـ البته هنوز هم می‌گوید ـ کسی در ایران به اندازه‌ی او سواد سیاسی ندارد. یک بار به شوخی برایش ایمیلی فرستادم و درخواست مناظره‌اش را پاسخ دادم. تا مدت‌ها برایم ایمیل می‌فرستاد که چرا برای مناظره زمانی تعیین نمی‌کنی؟!

گذشت تا اینکه 3 ماه پیش نامه‌ای را که در معرفی کتابش به کنگره‌ای نوشته بود خواندم. گفته بود اگر این کتاب را به عنوان اثر برتر انتخاب نکنید مطمئنا کنگره شما مشکل دارد، فرمایشی است و... یاد حرف‌هایش درباره مناظره افتادم که می‌گفت حتما باید از تلویزیون به صورت زنده پخش شود!

2) یک شاعر هم‌نام من را برای سخنرانی در جلسه‌ای با موضوع مدرنیته دعوت کرده بودند. حالا شاعر دیگری که از قضا او هم هم‌نام ما دو نفر است، ادعا کرد که صاحبان جلسه به خاطر اینکه من بابای! غزل پست مدرن هستم، از روی عمد در پوستر خودشان نگفته‌اند که این «سید مهدی موسوی» با آن یکی «سید مهدی موسوی» تفاوت دارد. اصلا چرا وقتی جلسه‌ای در این موضوعات می‌گذارید کسی به غیر از من را دعوت می‌کنید؟ حداقل کسی را دعوت کنید که اسمش «سید مهدی موسوی» نباشد تا مردم احساس نکنند فریب خورده‌اند، مثل این می‌ماند که کسی اسمش «بهرام رادان» باشد و...

من تا قبل از این ماجرا تصور می‌کردم مدرنیته بی‌پدر و مادر است!

3) قبل‌ترها در مورد صادق هدایت در مطلبی نوشته بودم که بدبخت داستان‌هایش را کتابفروشی سر کوچه هم نمی‌خریده است. بعد خودش را داخل زودپز! می‌گذارد و یک شبه می‌شود نویسنده جهانی و بعد هم تصمیم می‌گیرد در اوج زیبایی! بمیرد. هنوز هم هستند کسانی که تصور می‌کنند صادق هدایت پدر داستان‌نویسی فارسی است! حالا واقعا خود هدایت هم همچین تصوری داشته است؟

4) مدتی پیش به طور اتفاقی گفت‌وگوی دو نفر را شنیدم. بنده خدا می‌گفت: به دلم افتاده که امسال جایزه بانک را می‌برم، اگه جور بشه می‌خوام...

5) سال گذشته همین روزها بود که استاد کلاس داستان‌نویسی‌ام گفت: «حدود 10 ساله که داستان می‌نویسم اما اگه از من بپرسی چند تا داستان دارم، می‌گم 2 تا! چون داستان‌های قبلیم را اصلا قبول ندارم». حالا بعضی‌ها 4 تا داستان نصفه نیمه نوشته‌اند و...

6) اگر بخواهم از این سری توهمات بنویسم، فکر می‌کنم شماره‌های این متن 4 رقمی بشود: توهم «خود عمارپنداری» و «خود زینب‌پنداری» عده‌ای در فضای مجازی، توهم عشق دوطرفه، توهم هدایت! مردم، توهم رای 98 درصدی در انتخابات 92، توهم رای خالص 4 میلیونی در انتخابات 92، توهم مخاطب داشتن وقتی که نویسنده وبلاگ برای هر مطلبش صدها کامنت در وبلاگ دیگران می‌گذارد و خواهش می‌کند که مطلبش را بخوانند و با این ترفندهای کشکی بازدیدش را سه رقمی می‌کند، توهم عاشق بودن نویسنده و شاعر وقتی که داستان یا شعر عاشقانه می‌گوید، توهم احساساتی بودن نویسنده و شاعر وقتی که می‌دانیم شعر و داستان بدون احساس شکل نمی‌گیرند، توهم...

7) عزیزی نوشته بود دعا کنید که این هفتمین سفر پیاده کربلا برایم تکراری نباشد... عزیز دیگری می‌گفت وقتی به مجلس عزاداری اهل بیت می‌روی، مطمئن باش که خود اهل بیت تو را دعوت کرده‌اند... عزیز دیگری بعد از مراسم عرفه روزشمار می‌گذارد برای عرفه سال بعد... عزیزان دیگری می‌گویند که ماه صفر نحس است و عزیزان دیگری می‌گویند... بعضی‌ها هزار تا خرافه و داستان مضحک را باور دارند اما به مصیبت‌های اهل بیت که می‌رسند می‌گویند اینها ساخته و پرداخته ذهن شیعیان است... به عشق و علاقه شیعیان به اهل بیت که می‌رسند می‌گویند کفر است و فحش به زبان عربی می‌دهند و... 

از محرم و صفر امسال هم چیزی باقی نمانده است... صدای کریمی کل اتاق را پر کرده است، در و دیوار با او زمزمه می‏کنند...

 

نظرات  (۱۷)

نظرات خصوصی پس از مطالعه توسط مدیر وبلاگ، حذف می شوند

  • سید مهدی حسینی
  • سلام

    خوندم

    خوب بود

    حرفی برای گفتن ندارم

    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    ممنون
    ممنون
    (:
    سلام. در مورد 1: مریضی مگه ملت را سر کار میذاری (((((:
    حالا اون آدم متوهم کی هست؟ (اسمایلی یه آدم فضول) (:
    پاسخ:
    سلام
    (:
    گناه داره وگرنه اسمش را می گفتم. (:
  • سید وحید سمنانی
  • سلام

    خلاف آن چیزی که خیلی‌ها فکر می‌کنند همیشه کار نویسنده و شاعر نوآوری و خلق مضمون نیست؛ گاهی گرفتن ذره بین روی چیزی که همه می‌بینند اما بی‌تفاوت از کنارش رد می‌شوند کمتر از خلق و نو‌آوری نیست.

    دست مریزاد!

    پاسخ:
    سلام. سید جان تو همیشه به من لطف داری. ممنونم ازت.
  • حسین نوری
  • سلام. خوب بلدی بین متنی با موضوع توهم و مثلا رسمی، حرف های پنهانی هم بزنی ها. خودت البته اینو قبلا توی خاطرات دوزاری گفته بودی. (((:
    پاسخ:
    سلام. برو عموجون (: توهم زدی (((((:
  • مهدی چراغ زاده
  • سلام
    جالب بود
    سید وحید هم نکته ظریف و دقیقی رو اشاره کرده بود...
    خوشمان آمد...
    پاسخ:
    سلام
    ممنون.
    سید وحید که استاد ماست.
  • میکائیل دیانی
  • اخیرا حس می کنم که کلا فقط می خواهی بنویسی!
    اینکه می خواهی بنویسی تا راحت شوی گاهی خیلی هم خوب می شود
    مثله همین مطلبی که الان نوشتی
    انسانی که درد دارد دل را بدست می آورد حالا فرقی نمی کند این درد؛ درد..... ولش کن
    اما این را می دانم اگر صدایت درد نداشته باشد به دل نمشینه
    اگه قلمت درد نداشته باشه خوننده پیدا نمی کنه
    اگه درد نبود دغدغه ای برای نوشتن نیست!
    پاسخ:
    درد...



    سلام
    منظورت از سید مهدی موسوی، سید مهدی موسوی هست؟
    (:
    رفتم روی وبلاگ سیاه و زشتش اون مطلب را پیدا کردم و دیدم. خیلی با مزه بود. کلی هم خندیدیم (:
    پاسخ:
    سلام.
    (:
    میکائیل میگه: 
    "اگه قلمت درد نداشته باشه خوننده پیدا نمی کنه
    اگه درد نبود دغدغه ای برای نوشتن نیست!"

    قیصر میگه:
    درد نام دیگر من است
    من چگونه خویش را صدا کنم

    و من میگم:
    توی این دنیا دردها هیچ موقع پایان نمی گیرند. مهم اینه که برای دردهامون از چه درمانی استفاده می کنیم. ممکنه درد خوب بشه اما شاید درد دیگه ای پیدا بشه. ما برای تفریح و خوش گذرونی به این دنیا نیومدیم...
    پاسخ:
    درد نام دیگر من است
    من چگونه خویش را صدا کنم؟

    همیشه برام سوال بوده اونایی که قرص های اعصاب میخورن، این قرص ها فایده ای هم براشون داره؟ یعنی میخوان اینجوری بدبختی های خودشون را فراموش کنن؟ 
    از متن:
    من تا قبل از این ماجرا تصور می‌کردم مدرنیته بی‌پدر و مادر است!
    (((((((:

    اون که توهم زده واقعا غزل پست مدرن میگه. فکر میکنه هر چی بیشتر فحش بده و از مسائل جنسی و سکسی حرف بزنه شعر پست مدرن تر میشه. وقتی اون ادعا را کرده بود روی وبلاگش که از اسم من سوء استفاده شده واقعا فهمیدم یه تخته اش کمه (:
    پاسخ:
    (:
    بابا فحش ندید. الان میره مطلب میذاره که علیه من یک جبهه ای درست شده و میخوان منو تخریب کنن. (:
    سوت بزن رد شو
    ای بابا!
    من که کلا قاطی کردم. حداقل چهار تا سید مهدی موسوی می شناسم که دوتاشون شاعر هستن و البته ژانر شعری شون هم باهم متفاوته...
    الان شک کردم شما کدومشون هستین؟! شاعرین؟ نویسنده این؟ هردوانه هستین؟!
    محض رضای خدا یه پسوندی... پیشوندی.... شماره شناسنامه ای...
    لااقل شما رو با اون بابای غزل پست مدرن اشتباه نگیرم یه وقت!
    متاسفانه نمی تونم ادعا کنم مامان داستان کوتاه نویسان مملکت خودم هستم! چون اسمم بدجور غلط اندازه... یه بنده خدایی توی دانشگاه خیال می کرد من یکی از چهار دختر دکتر شریعتی هستم! هر وقت من رو می دید کلی درود و رحمت به پدربزرگوار ما می فرستاد... مام به رومون نیاوردیم... چون پدر خودمون هم از دنیا رفته بود! به خودم گفتم چه فرقی می کنه؟! خدا هرچی شریعتی توی عالم هست بیامرزه!
    در مورد بابای داستان نویسی هم دستتون درد نکنه. مدت ها بود میخواستم اینو بگم.
    پاسخ:
    (((:
    به خاطر همین هست که من صفحه ی خودم توی شبکه های اجتماعی را توی منو آوردم که کسی اشتباه نگیره ما را با بقیه. 
    حالا من نه شاعر هستم نه نویسنده. شما بگید همون که دوست داره نویسنده بشه ((((:

  • یه مسافر گذری
  • خدا هیچ کسی را دچار توهم نکنه...
    پاسخ:
    ان شاء الله...
  • امضا محفوظ
  • مرد را دردی اگر باشد خوش است . . .
    سلام
    توهم هم بد دردی است...بنده خدای متوهم...!!!
    گذشته از این ها درد تمام شدن یک صفر دیگر و باز هم سال بعد همینطور...
    آدم نمی شیم ما...
    من همیشه فکر میکردم شاید اون شاعر که بعضی جاها شعر هاش رو دیدم شما هستید..(من هم متوهم ام) :)
    یاحق
    پاسخ:
    سلام
    (:
  • مرتضی خواجوند سریوی
  • و دوست ما دست برنمیدارد از سر صادق و خاتمی و ... تنهایی و زمزمه مداحی و ... و دلم تنگ شده است برای روزهای این چنینی خدوم

    و موفق باشی سید قصه ما

    یا مهد یفاطمه

    پاسخ:
    ذهن که آشفته باشد مطالب به درستی شکل نمی گیرند
    ذهن که آشفته باشد مطالب تکه پاره می شوند
    ذهن که آشفته باشد داستان ها نصفه کاره رها می شوند
    ذهن که آشفته باشد نمی داند غصه هایش را چه جور پنهان کند

    ما غصه های خودمان را پشت لبخندهای مضحک زورکی پنهان می کنیم... پشت شکلک های "(:" و "D:" که نمی تواند اشک هایمان را نشان دهد...
    سلام
    توهم که چیزی نیست!
    با این اوضاع ملت کلهم اجمعین قاطی کردن.
    رویا چیز خوبیه. از توهم لااقل بهتره.
    اگه یارانه قطع بشه ملت چی میشن؟!
    پاسخ:
    سلام
    کدوم اوضاع؟
    ملت دلشون خوشه
    یارانه هم قطع بشه ککلشون نمیگزه

    کوچکترین قدرت انسان از وهم به واقععیت رسیدن است. وهم را نه در ذهن در دنیایی مادی میسازد.

    وهم اولین قدم در ژرفای قدرت ذهن اوست. ذهنیی که تنها درصد ناچیزی از آن را شناختیم. همان اندیشه ای که خداوند در خلقتش به خود احسنت گفت.

    قدرت ذهن عروج به تمام کهکشان ....تسلط بر تمام کائنات.......و شکافتن تمام ذرات است.

    این حصار زمان و مکان و جسم است که انسان را محدود کرده.

    (در پاسخ به کامنت یه مسافر گذری)

    پاسخ:
    در معنای لغوی، کلمه «توهم» بار منفی دارد و با تخیل و خیال پردازی متفاوت است.
    tavahome dg bayadzade she tafarghe khoshivnakhoshi moshakhas she
    پاسخ:
    لطفا فینگلیش ننویسید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی