گریز از چاردیواریها
نگاهی به نقش طبیعت در ایجاد آرامش
رشد روزافزون جوامع بشری در حوزههای مختلف علوم نظری و عملی در سالهای اخیر و تغییر سبک زندگی بیشتر انسانها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، سبب ایجاد الگووارههای جدید در زندگی آنها شد. انسانها از یک سو با جدیت و تلاش شبانهروزی اقدام به ایجاد مظاهر تمدن بشری میکنند و از سویی دیگر در فرصتهای فراغت از کار، از همین مظاهر تمدن و پیشرفت فرار کرده و به سوی طبیعت خدادادی پناه میبرند.
گواه روشن این مدعا، گسترش آمار خودکشیها و بیماریهای روحی و روانی در محیطهای شهری متراکم و به دور از فضاهای طبیعی چون جنگل، رودخانه، کوه و... در مقابل محیطهای روستایی بوده است. سوال ما این است که آیا فطرت انسانها گرایش ذاتی به طبیعت دارد یا انسانها برای رهایی از محیط شهری به سمت مناظر طبیعی فرار میکنند؟!
برای پاسخ به این سوال باید محیط شهری را با محیطهای طبیعی مقایسه کنیم. عوامل بسیاری انسانها را از محیطهای شهری گریزان میکند که مهمترین آنها آلودگیهای صوتی و هوایی، ازدحام جمعیت و سازههای مختلف و گاه بدقوارهی شهری میباشد. حال در هر نقطه از شهر که این عوامل کمتر ظهور و بروز داشته باشند، انسانها احساس آرامش و راحتی بیشتری میکنند و ساکنان این مناطق از بیماریهای روحی کمتری رنج میبرند.
بگذارید مسئله را از زاویه دیگری بررسی کنیم. روانشناسان معتقدند که تمام رنگهای موجود در جهان، قادر هستند بر روی روح و روان انسانها اثر مستقیم بگذارند. همه نیز بر این مسئله اتفاق نظر دارند که رنگ سبز در آرامش اعصاب و رفع خستگی موثر است. البته در مورد خواص این رنگ، تقویت روحیه، ایجاد اعتماد به نفس، قدرت و تسلط بر حوادث، افزایش قدرت تحمل و صبوری، تقویت احساسات دوستی، امیدواری، ایمان و صلح را نیز ذکر میکنند. به همین دلیل، رنگ سبز را برای درمان ناراحتیهای قلبی، فشار خون زیاد و یا کم، سردردهای ناموزون و ناهماهنگ میگرن، بیحالی و سستی در بدن و همچنین رنگ پریدگی، شفابخش میدانند.
جلوهی رنگ سبز در طبیعت، بخشی از ویژگیهای بارز و گستردهی آن میباشد. در اینجا مجال آن نیست که بخواهیم در مورد دیگر رنگهای طبیعت نیز صحبت کنیم که هر کدام خواص و اثرات جالب توجه دیگری دارند. به طور مثال «آبی» رنگ سردی است و برای درمان بیماریهای التهابی بسیار مفید میباشد و به خاطر اثر تسکیندهندهاش، هیجانات عصبی و وسواس را برطرف میکند.
طبیعت در کنار ارضای این حس ذاتی و بصری در انسان، دیگر حواس او را نیز درگیر خودش میکند. موسیقی ملایم طبیعت چون صدای پرندگان و حرکت آب، هوای دلپذیر و حتی لمس طبیعت همگی در ایجاد همان حس آرامش موثر هستند.
امام کاظم(ع) میفرمایند: «سه چیز نور چشم را جلا میبخشد: نگاه به سبزه، آب جاری و صورت زیبا» (وسائل الشیعه، ج14، ص38).
برخی از روانشناسان معتقدند علت آنکه صدای آب سبب آرامش انسانها میشود به دوران جنینی او در شکم مادر مربوط است. در آن محیط که انسان بیشترین احساس آرامش و امنیت را میکند، بیشترین صدایی که میشنود همین صدای آب است. به همین دلیل ناخودآگاه با شنیدن صدای شرشر آب احساس آرامش میکند. نکتهی جالب توجه این است که وقتی نوزادی گریه میکند، با شنیدن حرف «ش» به صورت کشیده معمولا آرام میشود و گاه چشمهایش را میبندد.
از این نکته نباید غافل شویم که ایجاد حس آرامش به خاطر طبیعت، در همهی انسانها یکسان نیست. وقتی مکانی از پارک وسط شهر به جنگل تبدیل شود، ممکن است حتی باعث وحشت عدهای هم بشود. دکتر فلاحت میگوید: «حس مکان، به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آنها از محیط خود است که شخص را در ارتباطی درونی با محیط قرار میدهد. به طوری که فهم و احساسات فرد با زمینه معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه میشود. این حس عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد خاص میشود.» (محمدصادق فلاحت، «مفهوم حس مکان و عوامل شکل دهنده آن»، هنرهای زیبا، شماره 2، صفحه 57)
پس در حالت کلی نمیتوان گفت که محیطهایی چون کوه، جنگل و دریا سبب ایجاد آرامش در همهی انسانها میشود. به طور مثال «کوه» نماد صبر و استقامت است و کوهنوردان جزو ورزشکارانی هستند که از روحیه صبوری بسیاری برخوردارند و به راحتی دچار خشونت و بدرفتاری با دیگران نمیشوند. اما همین کوه برای عدهای که ترس از ارتفاع دارند، ایجاد حس ناامنی و ناراحتی میکند. جنگل هم همینطور. برای کسی که از تنهایی میترسد، جنگل ایجاد ترس و وحشت میکند و دریا که بدتر از این دو مورد است و حتی عدهای جرات سوار شدن به کشتی و قایق را ندارند.
اگر حضور فیزیکی در این محیطها را حذف کنیم، به طور مشترک همهی انسانها براساس روحیات ذاتی خودشان با دیدن تصاویر کوه، جنگل و دریا احساس آرامش میکنند و وقتی همین محیطهای طبیعی در فضاهای شهری ساخته میشوند، سبب جذب همهی مردم و راه گریزی برای دوری از فضای شهری و آلودگیهای آن خواهند شد.
یکی از بزرگترین مشکلات محیطهای شهری، کوچکی فضا و درگیری فیزیکی افراد با هم و با محیط است. فرزندان خانوادههایی که در آپارتمانهای کوچک زندگی میکنند، نسبت به دیگر بچهها، آسیبپذیرتر خواهند بود زیرا در محیطهای کوچک، شرایط اضطرابزا افزایش مییابد. همین محیط کوچک منزل در دیگر محیطها نیز تکرار میشود و افراد از محیط کوچک منزل وارد محیط کوچک وسایل نقلیه و بعد محیط کار و... میشوند. طبیعت دقیقا ضد این محدودیتها عمل میکند و اولین حس آرامشبخش خودش را در کنار رنگهای آرامشدهنده به انسان میدهد.
نکتهی پایانی آنکه بازسازی طبیعت در محیط زندگی و کار ـ مثلا با قراردادن گلدان، آکواریوم و رنگبندی محیط ـ هرچند که میتواند در روحیهی افراد بسیار موثر و مفید عمل کند اما هیچگاه نمیتواند جایگزین قطعی برای اصل طبیعت باشد.