نقش حیا در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی
ویل دورانت میگوید: شرمرویی نوعی عقبنشینی مدبرانه است که از ترس و پاکی میزاید و با لطف و زرنگی گسترش مییابد (ویل دورانت، لذات فلسفه، ص128). هر چند که در معادل فارسی، «شرمرویی» به معنای خجالت از انجام یک عمل نادرست تعبیر میشود و حیا عکسالعملی قبل از انجام یک کار میباشد، اما ما در اینجا به جای کلمه «شرمرویی» میتوانیم از واژه «حیا» استفاده کنیم.
شاید بپرسید وقتی در فرهنگ اسلامی و دینی ما تعاریف بسیار دقیقتر و کاملتری از واژه «حیا» آمده است، چرا به سراغ متفکران غربی رفتهایم؟ نکتهی مهم در پاسخ به این سوال ـ که البته تبیین و توضیح آن مربوط به این یادداشت نمیباشد ـ آن است که «حیا» خصلتی غریزی در وجود انسان است و در همه ادیان و آیینهای روی زمین نیز به این مسئله اشاره شده است. نگارنده با چنین پیشفرضی تصمیم دارد در این یادداشت به رابطهی بین «حیا» و «آسیبهای اجتماعی» بپردازد. به نظر شما آیا حیا میتواند از گسترش فساد در جامعه جلوگیری کند؟
بگذارید بحث آسیبهای اجتماعی را از منظری دیگر بررسی کنیم. در یک تقسیمبندی کلی، قوا و نیروهای موجود در انسان را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: قوهی شهوت، قوهی غضب و قوهی عقل. شهوت و غضب پیوسته با عقل درگیرند و به دنبال دستیافتن بر لذات خویش هستند. حال چه چیزی میتواند بر این لذات غلبه کند؟ طبیعی است که هر چه نیروی عقل قویتر باشد میتواند بین این نیروها تعادل ایجاد کند. میگوییم تعادل چون این نیروها هر کدام در جای خودشان کاربرد دارند و عدم تعادلشان هست که آسیب میرساند، حتی عدم تعادل عقل! از طرف دیگر «حیا» در مورد کسانی که عقل داشته باشند تعریف میشود نه در مورد کودکان و دیوانگان.
سال گذشته در کشور هندوستان تجاوز وحشیانهای به یک دختر هندی صورت گرفت که در ابعاد بینالمللی بازتابهای گستردهای پیدا کرد. علت این اعتراضات هم آن بود که «تجاوز» در همهی فرهنگها عملی شنیع و زشت میباشد. از آن طرف همیشه شاهد قتل و کشتارهای بسیاری در سرتاسر دنیا هستیم که قاتل به واسطه تسویه حسابهای شخصی، دزدی و... دست به کشتن دیگران میزند. آیا تنها نیروی بازدارنده این جنایتها زور و اجبار پلیس است؟ اصلا چرا سطح این جرم و جنایات را آنقدر بالا ببینیم؟! آیا دروغگویی هم جزو همین خصلتهای زشت و ناپسند است و تنها راه مقابله با آن زور و اجبار یک نیروی خارجی است؟ نکتهی مهم آن است که این رذیلتهای اخلاقی تنها در ادیان الهی ناپسند و زشت نیستند بلکه وجدان انسانی هر فردی به او اجازه نمیدهد که مرتکب این اعمال شود.
گفتیم که حیا خصلتی ذاتی و غریزی است. در آیه 26 سوره اعراف آمده است: «یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» اى فرزندان آدم، در حقیقت، ما براى شما لباسى فرو فرستادیم که عورتهاى شما را پوشیده مىدارد و [براى شما] زینتى است، و [لى] بهترین جامه، [لباس] تقوا است. این از نشانههاى [قدرت] خداست، باشد که متذکّر شوند.
در این آیه خداوند از کلمهی «یا بنی آدم» استفاده میکند و نمیگوید «یا ایها الذین آمنوا». یعنی خصلت حیا به همهی انسانها داده شده است. از آن طرف برخی به اشتباه حیا را در کنار مفاهیمی چون خجالت معنا میکنند اما خجالت یا کمرویی نوعی اختلال رفتاری است و میتوان آن را از عوامل بازدارنده رشد شخصیت اجتماعی انسان به شمار آورد. ریشه کمرویی توجه زیاد به خود و ترس از مواجهه با دیگری است. به عبارت دیگر: «حیا مربوط به روح و ایمان است و خجالت مربوط به بدن و نفس» (مصباح الهدی ـ سخنان مرحوم حاج آقا دولابی، ص372)
«حیا» و خویشتنداری از انجام کار زشت و رفتار ناپسند، امری ارادی و ارزشمند و خوشایند است، انسان کمرو گرفتار شخصیت منفی در اجتماع است ولی انسان با حیا دارای متانت و وقار اجتماعی است. و مردم او را به عنوان انسان مثبت و با اراده و با شخصیت میشناسند. (ابوالقاسم یعقوبی، مجله پاسدار اسلام، خرداد 1387، شماره 318، ص33).
تا اینجا معنای واژهی حیا جدای از بحث دینداری و اعتقادات مطرح شد. در واقع چنین شخصی ـ که بدون در نظر گرفتن نوع دین و اعتقادات دارای خصلت حیا میباشد ـ از انجام کاری که از نظر عُرف زشت و ناپسند است، دوری میکند، پس طبیعی است که اگر عملی زشت و غیر اخلاقی عرف یک جامعه بشود، افراد از انجام آن ابایی ندارند.
برای مثال در شهری مثل تهران، بدحجابی که در ادامهی همان بیحیایی است، در نگاه خیلی از افراد عادی میشود اما همین نوع از حجاب در برخی از شهرها شکل دیگری به خودش میگیرد. مثلا در خیلی از شهرها چادر سرنکردن به دور از عرف آن مردم میباشد و بدحجابی با همان پوشش چادر صورت میگیرد!
فرض کنید بخواهیم سوژهی دیگری را در جامعه بررسی کنیم؛ مثلا راستگویی. افراد ـ حتی اگر خدا را هم قبول نداشته باشند! ـ از اینکه دروغشان در مقابل دیگران فاش شود، احساس شرم و گناه میکنند. آیا این شرم و حیای آنها مانع از این نمیشود که در مقابل دیگران همیشه راست بگویند؟! حال اگر این دروغگویی خصلت ثابت مردم یک شهر باشد، آیا کسی از گفتن دروغ، حیا میکند؟
در فرهنگ برخی از اقوام ایرانی و کشورهای همسایه اهمیت چندانی به «زمان» داده نمیشود. آیا بدقولی در قرار ملاقاتها در بین آنها بد و ناپسند است؟! طبیعی است که بین این افراد حتی چند ساعت بدقولی نیز شرم و حیایی ایجاد نمیکند.
بنابراین از نگاه جامعهشناسانه، حیا رابطهی مستقیمی با بحث عرف دارد. ممکن است خصلتهایی در وجود انسان مثل پنهان کردن اعضای بدن در مقابل نامحرمان، یک رفتار ذاتی باشد اما اگر این حیا و عفت در مواجهه با جامعه تغییر کند و کمرنگ شود، دیگر انجام آن کار زشت و ناپسند چندان مسئلهساز نخواهد بود. در مقابل نیز اگر عملی در نگاه دیگران زشت و ناپسند باشد، آدم بی حیا از انجام آن هیچ ابایی ندارد؛ حتی ممکن است در مقابل چشمان شما اقدام به آن کار زشت بکند.