مرا دریاب ، ای مهربانترین مهربانان
کسانی هستند که به دعا ایراد میگیرند ، به همین دعاهای مفاتیحالجنان ، که آقا این حرفها چیه ، اینها همه خرافه است ، وسیلهای برای سرگرم کردن شما ، اگر حرفی داری ، خواستهای داری بیا و همین طور به خدا بگو ، اینکه این همه مقدمه چینی نمیخواهد ، تازه یک ساعت وقت خدا را هم نمیگیری ، حرفت را میزنی و میری ...
خوبه ، حداقل اولین قدم را برداشتهای ، توکل بر خدا ، بر کسی که همه به او تکیه دارند و از او کمک میخواهند و دلخوش به دیگران و کمکهای کسی نیستند.
در اینجا 5 مرحله و به عبارتی 5 اصل مهم در دعا خواندن را ذکر میکنم.
1) تمرکز و حضور: قدم اول و شرط اول در دعا این است که خواسته و نیاز ما باشد ، نه تقلید از دیگران و نیازهایی که آنها از خدا خواستهاند. یعنی ما باید به آن درجه از درک و فهم برسیم که تشخیص دهیم واقعا این خواسته ، نیاز ما است ، در این صورت است که تمام توجه ما به آن هدف معطوف میگردد. چون نیاز و خواستهای که از روی تقلید باشد خستگی و دلزدگی میآورد.
2) حرکت و اقدام: در روایات است ، آنها که از امکانات خود بهره برداری نکردهاند دعایشان مستجاب نیست ، چون اینها در واقع خواستهای ندارند تا برآورده شود. بنابراین ماهیت توکل نه تنها با کسب و تلاش در جهت برخورداری از زندگی توام با شرف و عزّتمندی ناسازگار نیست ، بلکه کاملا با آن متانسب و هماهنگ است.
3) شناخت موضع و جایگاه خویش: من که در عمرم یک لحظه با دوست و به یاد او نبودهام ، چگونه میتوانم به سوی دعا رو بیاورم ، باید جایگاه خود و اشتباهاتی را که در زندگی مرتکب شدهام را فراموش نکنم.
4) تسلط بر دعاها: مرور کردن دعاها و به عبارتی تسلط بر آنها دو خاصیت دارد ؛ یکی آنکه گاهی اوقات زبان ما نمیچرخد و نمیتوانیم آنچه را که در دل داریم بگوییم و احساس واقعی خود را بیان کنیم ، آن لحظه دعا به یاری ما میآید. خاصیت دیگر آن است که به درجهای بالاتر در دعا کردن میرسیم و دعای ما از خواستنِ زن و خانه و ماشین و ... بالاتر میآید و نیاز واقعی خویش را پیدا میکنیم.
5) زمینه سازی: قبل از به زبان آوردن کلمات ، باید احساس آن در دلمان پیدا شوند ، که اصلا چرا این جملات و این سوالات باید اینجا مطرح شوند.
دعای ابوحمزه ثمالی
در اینجا به مرور یکی از دعاهایی که به خواندن آن در ماه رمضان سفارش شده است میپردازیم.
نکتهی مهم در این دنیا این است که اگر ما بمانیم و حرکت نکنیم ، میگندیم و میگندانیم و اگر حرکت کنیم و نشتابیم ، مانع راه شتابندهها خواهیم بود ؛ و آن زمان که شتاب گرفتیم ، باید روی کوچکترین لرزشها هم حساب کنیم ، حتی تعادل هوای چرخها هم برای ما مهم هستند و حیاتی.
این دعا با توجه شروع میشود ، توجه به نظامها و سنتها و توجه به حرکتها و سستیها و توجه به ذنبها و گناهها. به کجا پناه میبریم و از که میخواهیم ، آیا جز خداوند؟
آخر او که نیاز شکم مرا و نفت سماور و چای امروز مرا از ملیونها سال پیش تهیه کرده ، آیا نیاز دل من را از من دریغ میدارد؟ و من که هستم؟ آیا او این موهبتها را به من هدیه نکرده است؟ آنگاه که او از من قرض میخواهد و از دادههای خودش از من طلب میکند ، تا مرا رشد دهد و بپروراند ، آیا من کوتاهی نمیکنم؟ حتی اگر تمام عالم هم در دست من باشد ، باز هم بخل میورزم و از کم شدن ثروت و داراییام ترس دارم.
اما او مهربان است و بخشنده. اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی وَکَلَنی اِلَیهِ فَاَکرَمَنی ؛ سپاس برای او که مرا به خودش واگذار کرد و اکرامم کرد و به دیگران حوالهام نداد که خوارم کنند و اهانتم کنند. خداوندی که خود گفته است سوال کنیم تا بدهد ؛ در حالی که میتواند بدون سوال هم به ما هدیه بدهد. هنگامی که ما در مقام طلب نباشیم ، دادههای او ما را زمین میزند ؛ آیا تا به حال به این هنداونه فروشها توجه کردهای که چگونه بار ماشین را خالی میکنند ، آن کسی که پایین ایستاده است تا دستش را دراز نکند ، آن بالایی چیزی برایش نمیفرستد ، چون در هنگام غفلت است که دادههای او طرف را پرتاب میکند و هندوانهها میشکند و او را آلوده میسازد.
خدای من! تو را میخوانم با خشیت و با رغبت ، با خشیت از عظمتی که آن را هدر دادهام و با رغبت به مرحمتی که جبران کار من باشد. تو را میخوانم با امید و با ترس ، با امید به لطفها و ترس از ماندنها.
خدای من! من به آن قدر از لطافت و آگاهی رسیدهام و این قدر حضور پیدا کردهام و آن قدر شکستهام که احتیاج به تلنگری هم نیست و حتی سرزنشی هم برای من دردناک است.
خدایا من چگونه به تو اعتراض کنم ، آیا فکر میکنم که بیشتر از تو میفهمم؟ چگونه میگویم چرا آن را سوزاندی ، چرا جانش را گرفتی ، گویا من به اینها مهربانترم یا از آنها آگاهترم ، در حالی که آفرینش و فرماندهی از توست.
من چگونه موجودی هستم که برای اینکه جواب سلامم را ندادهاند ، رفیقم مرا سوار ماشین نکرد و بیتفاوت رد شد ، در فلان جلسه و مراسم از من تشکر و قدردانی نکردند ، جلوی پای من بلند نشدند و احترام نکردند ، برای پوچها ، از خشم و نفرت پر میشوم و زبان دشنام میگیرم ؛ اما در برابر تو ای خدا بیتفاوت و توجیه ساز هستم. آیا تا به حال از خود پرسیدهام که چرا به من توجهی نداری؟
و تو ای مهربانم! چگونه جوابم را دادی؟ آیا جز با تلنگر و یادآوری؟ و مهربانی فراتر از مهربانی هر مهربانی.
الهی ای دوای درد جانم بشوی این ظلمت و زنگ از روانم
ترحّم کن ندارم توشه راه مگر «لا تقنطوا من رحمه الله»
محرومیتها و هجرانها
تا به حال به این مرحله از آزمایش و امتحان خدا توجه کردهاید: گاه انسان در راه رسیدن به خدا تلاشها میکند و زحمتها میکشد ، اما ناگهان هجران و دوری و بیتوجهی را میبیند ، و خود را در ترس و ضعفی عمیق میبیند ؛ چرا؟
باید توضیح داد که اینگونه محرومیتها و هجرانها برای حرکت انسان ضرورت دارند. زیرا او را واقعا میسازند ، در حالی که آن عشق و شور و حال او را خام و سطحی و رویایی بار میآورد. چون انسان همینکه شور و حال گرفت ، در همان جا میماند و به همان سرخوش میشود.
«در حدیث قدسی است که من بندهام را یکی دو شب به خودم دعوت میکنم و با او خلوتی میگذرانم. او از جا برمیخیزد و تمام وجودش را در حضور میبیند و بهجت و سرور ، هر ذره از وجودش را میپوشاند ...
او رفته رفته به یک رخوت و سستی و به غرور میرسد. در همین هنگام در حالی که خیال میکند دارد به من نزدیک میشود ، در واقع از من دور شده و از من اعراض کرده و به خودش دل بسته است. در این مرحله ، یک شب دو شب او را با خواب میزنم : اَضربه بالنعاس ؛ او را میخوابانم.
او شبهایی که من میخواستم با تمام وجودش از رختخوابش تهی میشد ، نه آرام آرام ، که با شوق از جا برمیخواست. حتی شاید نیم ساعت به خواب نرفته بود. اما آن شبهایی که او میخواهد ، کم غذا میخورد و حتی ساعت را هم کوک میکند و شماطهاش را سر وقت میگذارد ، بیچاره چنان به خواب میرود که صبح چند ساعت پس از آفتاب چشمش باز میشود. از خودش نفرت دارد و از خودش بیزار است.
او در این وقت دارد به من نزدیک میشود. این هجرانها و محرومیت به او نشان میدهد که آن حالتها از او نبوده ، اگر از او بود ، به اختیار او میبود و همین که انسان یافت این حالتها از خودش نیست ، دیگر غروری در او سبز نخواهد شد.
... همچنین در روایت است کسانی که از نماز شب محروم میشوند باید در روز خود دقت کنند که چه ذنبی و چه حالتی بر آنها رفته که به محرومیت رسیدهاند.» (بشنو از نی-علی صفایی حائری)
در این دعا ما همهی این مراحل را طی میکنیم و عاشقانه با خدای خویش راز و نیاز میکنیم. آیا جز این نیست که دعا را نیز همچون قرآن ، باید با دقت و با توجه به معنای آن خواند ، پس بیاییم کمی عمیقتر و با توجه بیشتری دعاهای سفارش شده را بخوانیم.
منابع:
1) صفایی حائری ، علی ، بشنو از نی ، انتشارات لیله القدر ، تابستان 84.
2) انصاریان ، حسین ، مناجات عارفان ، انتشارات پیام آزادی.
3) مختاری مازندرانی ، محمد حسین ، جانداروی عاشقان ، نشر پاشا.