کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

۱۴
فروردين

یادداشتی بر رمان «هفت جن» اثر امید کوره چی

اختصاصی نسیم آنلاین

رشد روزافزون جوامع بشری در حوزه‌های مختلف علوم نظری و عملی و تغییر سبک زندگی بیشتر انسان‌ها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، نتوانست از احساس نیاز این موجود دوپا به معنویت خواهی بکاهد. گواه روشن این مدعا گسترش خودکشی‌ها و بیماری‌های روحی و روانی در سراسر دنیا بود که به نوعی به کشورهای اسلامی نیز در سطحی نازل‌تر سرایت نمود. به طور کلی غفلت از هر بعدی از ابعاد وجودی، رشد و ترقی انسان را ناموزون می‌کند.

به اقتضای بازار گرم معنویت‌خواهی، عرفان‌های جدید نیز پا به عرصه ظهور نهادند که می‌توان آن‌ها را در دو گروه عرفان‌های قدیمی و کهن مثل بودایی و هندو و آیین‌های نوظهور تقسیم‌بندی نمود. در رد این عرفان‌های دروغین تاکنون مقالات و کتاب‌های متعددی نوشته شده است که در جای خود بسیار تاثیرگذار بوده‌اند اما در حوزه‌های دیگری چون هنر و ادبیات، تلاش‌های بسیار محدودی با این موضوعات انجام شده است.

یکی از رمان‌های بسیار خوب (و شاید بتوان گفت تنها رمان موجود) در مقابله‌ی با این معنویت‌های ناقص، رمان «هفت جن» نوشته‌ی امید کوره‌چی است. این کتاب که در سال 92 با نام «میرانا و هفت جن بدبخت» توسط ندای ملکوت منتشر شد.

هفت جن

«هفت جن» نثری بسیار روان و فوق‌العاده جذاب دارد. داستان از این قرار است که مردی (راوی داستان) برای به دست آوردن قدرت ماورایی به سراغ درویشی می‌رود تا علوم غریبه و چگونگی ارتباط با اجنه و سر زجاج را یاد بگیرد اما اتفاقاتی برای او می‌افتد که در طول داستان مجبور می‌شود هفت جن را که بعضی از آنها بسیار قدرتمند هستند از بین ببرد.

می‌توان گفت بزرگ‌ترین قدرت جذب داستان، هیجان مبارزه با جن‌های مختلف است اما از آن سو این وارد شدن به دنیای اجنه و ساخت طلسم‌ها و اکثیرها برای مبارزه با آنها، شاید عده‌‌ی محدودی را به سمت جن‌گیری تشویق کند.

داستان فقط محدود به این کشتن اجنه نیست و بخش بزرگ‌تری از «هفت جن» به نقد غیر مستقیم عرفان‌های دروغین، هاله‌بینی، جن‌گیری، دعانویسی‌های مرسوم، شیطان‌پرستی و... می‌پردازد و در این راه نیز بسیار موفق است زیرا کوره‌چی با استناد به احادیث و آیات قرآن و با کمک خرده روایت‌های متعدد، از پشت پرده‌ی این نوع کارها برای خواننده صحبت می‌کند.

«امان از فیگورها که برتر از قدرت‌ها هستند و شاگردان هم اغلب بنده فیگورها هستند نه طالب علم و جویای قدرت که بسیار دیده‌ام شاگردی بدون گرفتن نشان یا دیدن قدرت خارق‌العاده‌ای در سلک استادی درآمده؛ چرا که فیگور آن استاد فیگور خوبی بوده و جمله‌ها را یکی در میان مجهول جواب می‌داده یا در بین صحبت‌ها مکث‌های طولانی می‌کرده تا همه بدانند از جایی دیگر فرمان می‌گیرد هنگام صحبت.» (ص35)

راوی در طول داستان به یک درک حقیقی از ایمان به خدا و توسل به اهل بیت می‌رسد و اوج ماجرا آنجاست که قبل از درگیری با درویش می‌گوید: «جوابش را ندادم، می‌دانستم اگر کلامی از دهانم خارج شود صدای خودم را خنجر می‌کند تا با آن حنجره‌ام را پاره کند و تنها آیات قرآن است که او را عاجز می‌کند.» (ص280) و با قرائت آیات قرآن به باطل کردن طلسم‌های درویش می‌رود و درست در جایی که ناخواسته غیر از آیات قرآن از دهانش خارج می‌شود، درویش با همان حرف‌ها گلویش را پاره می‌کند. از این منظر می‌توان «هفت جن» را جزو داستان‌هایی با پیرنگ بلوغ دانست.

شخصیت‌پردازی‌های داستان نیز بسیار خوب از آب درآمده و توصیفات مناسب و پیرنگ عاشقانه‌ی داستان نیز ما را کمی از فضای کشت و کشتار اجنه دور می‌کند! نویسنده در شخصیت‌پردازی راوی داستان او را بسیار قدرتمند نشان می‌دهد که در نگاه اول شاید کمی در ذوق مخاطب بزند اما به نظر، کوره‌چی سعی می‌کند قدرت بسیار زیاد انسان‌ها نسبت به اجنه و مدعیان دروغین علوم غریبه را ثابت کند که از این زاویه موفق عمل کرده است.

کوره‌چی در روایت عاشقانه‌ی داستان نیز جانب احتیاط را رعایت می‌کند و به سمت داستان‌های عامه‌پسندِ ضعیف نمی‌رود. در واقع تم عاشقانه‌ی داستان، لابه‌لای دستوری که درویش به راوی داده است، بسیار خوب می‌درخشد و تقابل راوی با درویش را به‌خوبی توجیه می‌کند. راوی از یک عشق زمینی به درکی بالاتر از زندگی می‌رسد و حیات عشق را در زدودن سیاهی‌ها می‌یابد.

از نکات دیگری که در مورد «هفت جن» می‌توان گفت آن است که داستان همانند نسخه‌های ادامه‌دار فیلم‌های تخیلی و فانتزی به پایان می‌رسد و خواننده بسیار مشتاق می‌ماند که ادامه‌ی این داستان را در جلدهای بعدی کتاب بخواند. با توجه به داستان‌های متعددی که در این نوع موضوعات در خارج از ایران نوشته می‌شود، جای خالی این نوع کتاب‌ها در ادبیات ایران بسیار به چشم می‌آید؛ داستان‌هایی که در فضایی فانتزی مقابله‌ی انسان و شیاطین و یا خیر و شر را به تصویر می‌کشند.


  • سید مهدی موسوی
۰۵
آبان

بررسی جایگاه مسجد در انتقال حس آرامش به انسان

نیاز به آرامش و استراحت یکی از ویژگی‌های اصلی همه‌ی موجودات زنده است و در این میان انسان‌ها به واسطه‌ی درک و احساسات عاطفی خاص خودشان، در مواجهه با عوامل مخل این آرامش واکنش‌های خاصی نشان می‌دهند. بشر امروز در مواجهه با حجم انبوهی از اطلاعات و اصواتی که روزانه دریافت می‌کند، دچار نوعی سردرگمی و آشفتگی می‌شود و به طور طبیعی به سمت مکانی که عاری از این عوامل مزاحم باشند گرایش بیشتری پیدا می‌کند. اما آیا هر مکانی قادر است این حس آرامش را به انسان منتقل کند؟

دکتر فلاحت می‌گوید: «حس مکان، به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آنها از محیط خود است که شخص را در ارتباطی درونی با محیط قرار می‌دهد. به طوری که فهم و احساسات فرد با زمینه معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه می‌شود. این حس عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد خاص می‌شود. حس مکان علاوه بر اینکه باعث احساس راحتی از یک محیط می‌شود، از مفاهیم فرهنگی مورد نظر مردم، روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه در یک مکان مشخص حمایت کرده و باعث یادآوری تجارب گذشته و دست‌یابی به هویت برای افراد می‌شود.» (محمدصادق فلاحت، «مفهوم حس مکان و عوامل شکل دهنده آن»، هنرهای زیبا، شماره 2، صفحه 57)

فرض کنید یک دانشجوی فارغ التحصیل پس از مدتی به دانشگاهی ـ حتی غیر از دانشگاه خودش ـ مراجعه کند، حسی که از این مکان به فرد منتقل می‌شود، حاصل ارتباط درونی انسان، تصورات ذهنی او و ویژگی‌های محیطی است. به عبارتی این مفهوم از یک سو ریشه در تجربه‌های ذهنی همچون خاطره، سنت، تاریخ، فرهنگ، اجتماع و غیره دارد و از سوی دیگر متأثر از زمینه‌های عینی و بیرونی در محیط مانند طرح، منظره، بو و صدا است که نشان می‌دهد حس مکان مفهومی پیچیده از احساسات انسان نسبت به محیط است و در اثر انطباق و استفاده انسان از مکان به وجود می‌آید، به این معنا که حس مکان امری از پیش تعیین شده نبوده بلکه از تعامل انسان با مکان زندگی روزمره ایجاد می‌شود. 

تا اینجا دانستیم حسی که از یک مکان به انسان منتقل می‌شود به عوامل مختلفی بستگی دارد و بنابراین انتظار اینکه افراد مختلف در مواجهه با یک مکان، یک حس مشترکِ ثابت داشته باشند، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. شاید بتوان گفت همه‌ی انسان‌های روی زمین در طبیعت حس آرامش و لطافت دارند اما میزان این واکنش طبیعی نسبت به طبیعت در همه‌ی آنها متفاوت است. به نظر شما آیا سازه‌های ساخت بشر نیز می‌توانند این حس آرامش را به انسان منتقل کنند؟

  • سید مهدی موسوی
۱۶
تیر

رشد روز افزون جوامع بشری در حوزه‌های مختلف علوم نظری و عملی در سال‌های اخیر و تغییر سبک زندگی بیشتر انسان‌ها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، نتوانست از احساس نیاز این موجود دوپا به معنویت خواهی بکاهد. گواه روشن این مدعا گسترش خودکشی‌ها و بیماری‌های روحی و روانی در سراسر دنیا بود که به نوعی به کشورهای اسلامی نیز در سطحی نازل‌تر سرایت نمود. به طور کلی غفلت از هر بعدی از ابعاد وجودی، رشد و ترقی انسان را ناموزون می‌کند.

به اقتضای بازار گرم معنویت‌خواهی، عرفان‌های جدید نیز پا به عرصه ظهور نهادند که می‌توان آن‌ها را در دو گروه عرفان‌های قدیمی و کهن مثل بودایی و هندو و آیین‌های نوظهور تقسیم‌بندی نمود. البته معنویت‌گرایی نوپدید درونمایه‌ای شرقی دارد که با قالبی نو و مدرن عرضه شده است.

در جلد سوم کتاب «روش نقد»، تعریف خاصی از عرفان آمده است:

«در تمام ادیان هند و بودایی و زردشتی و مسیحی، به یک نقطه مشترک و حلقه رابطی برخورد می‌کنیم که در تمام این‌ها جریان دارد و با تمام این‌ها همراه است، می‌توانیم این حلقه را عرفان یا تصوف بنامیم. شاید این جامع مشترک، بخاطر اشتراک در زمینه‌ها و حادثه‌هایی است که همراه این مکتب‌ها و مذهب‌ها، نمودار گردیده‌اند.»

دین شناسان، محققان و برنامه‌ریزان فرهنگی یک کشور، از جمله افرادی هستند که باید رابطه‌ی بین فطرت و مکاتب جدید را بخوبی دانسته و با دلایل منطقی شبهات موجود را پاسخ گویند. موسسان و مبدعان این عرفان‌ها در بیشتر موارد از دادن پاسخ صحیح و دقیق عاجز می‌مانند؛ آیت الله سید محمد صادق بنی حسینی در جلد دوم کتاب ادیان و مذاهب جهان دادگاه علیمحمد باب را می‌آورد، دادگاهی که در آن باب از پاسخ دادن به بیشتر سوالات عاجز و ناتوان بوده و همین امر یکی از دلایل محکومیت وی به اعدام بود.

پیدایش این عرفان‌های سکولار، دو علت اصلی داشت؛ یکی بحران عاطفی و بحران معنویت در غرب و دیگری بروز نهضت‌های دینی، بویژه انقلاب ایران در شرق. غرب که نمی‌توانست جلوی گسترش دین را بگیرد، ابتدا به سراغ بودیزم که درونگرا و سکولار است رفت، اما آداب قدیمی آن را تغییر داد.

راه شناخت تفاوت بین معنویات جدید و اصیل:

1) توجه به مبانی فکری آن دو؛ فرقه‌های اومانیستی برخلاف معنویت دینی که خدا محور هستند،‌ اومانیستی می‌باشند. این فرقه‌ها 4 محور دستیابی به توانایی‌های روح و قوای باطنی، شادی و شاد زیستن، آرامش و درمان را به عنوان اهداف اصلی خود قرار داده‌اند. اما نکته جالب توجه در آن‌ها صحبت از توانایی‌های انسان است، نه قرب به خداوند.

2) معنویات نوپدید سکولار و در نتیجه اباحی‌گرا هستند و به هوادارانشان آزادباش می‌دهند؛ یعنی تو از هیچ خط قرمزی و از هیچ لذتی منع نمی‌شوی. برخلاف عرفان‌های دینی که باید و نباید دارند.

3) فرقه‌های معنویت‌گرای نوپدید اغلب انسان را از تفکر منع می‌کنند. به عنوان مثال اوشو فکر را بزرگ‌ترین نیرنگ و حقه می‌داند و یا پائولوکوئیلو می‌گوید برای رسیدن به سعادت باید از دام فکر کردن رهید. اما معنویت دینی سفارش اکید به تفکر می‌کند، چون سلاح سالک را ذکر می‌داند و ذکر که یعنی به یاد آوردن، ریشه در تفکر دارد. (الا بذکر الله تطمئن القلوب)

دنیای غرب برای رساندن بشر به آرامش 3 تجربه را آزمایش کرده است که در هر سه یک قدر مشترکی را می‌بینیم و آن فکر نکردن است:

نخست آنکه به دنبال الکلیسم رفت، ولی مشکل آن مست شدن و خراب‌کاری‌های بیشتر بود. دوم اعتیاد را گسترش داد که آرامش بیشتری ایجاد می‌کند و سوم مدیتیشن یا TM را پیشنهاد کرد. البته ممکن است این مورد آخر آسیب الکل و مواد مخدر را نداشته باشد اما دقیقا با خالی کردن ذهن همراه است. یعنی «فکر نکن تا آرام شوی!»

اما سوال اصلی اینجاست که این عرفان‌ها با این مبانی سکولار و اومانیستی چطور توانستند در جامعه ما نفوذ کنند؟ برای رسیدن به این هدف آن‌ها سعی در از بین بردن دافعه کردند یعنی اولا خود را پلورالیستیکال معرفی کردند و ثانیا گفتند نه تنها ما بلکه شما هم دینی پلورالیستی دارید. بعد از رسیدن به این هدف آن‌ها شباهت‌های خود با دین اسلام را نشان دادند؛‌ که نمونه آن تفسیر به رای قرآن است. و در آخر آموزه‌های عرفان دینی را با تعالیم خودشان تلفیق کردند، یعنی هم دعا می‌خواندند و هم مدیتیشن می‌کردند.

اگر بخواهیم معنویت دینی را مدیریت کنیم نیاز به 3 پارامتر کلیدی داریم:

الف) لزوم مخاطب‌شناسی در ارائه عرفان ناب اسلامی امری است اجتناب‌ناپذیر که تخطی از آن مشکلاتی جدی در برقراری ارتباط موثر با نسل امروزی ایجاد می‌نماید. معنویت‌های نوظهور با آنکه ساختار، اهداف و محتوای مناسبی ندارند ادبیات سهل و دل‌پذیری دارند، که آشنایی با روش‌های آنان، پژوهشگران را در بازخوانی و بازتولید عرفان اسلامی کمک می‌کند. بطور مثال رمان‌های پائولوکوئیلو بعد از انجیل، پرتیراژترین کتاب در غرب است که متاسفانه در ایران هم تیراژهایی صدهزارتایی دارد.

ب) ابزار مهم دیگر در رد این عرفان‌های کاذب، شناخت نقاط ضعف، کژی‌ها و کاستی‌های آنان است. یعنی ما باید تفاوت‌ها را بازگو کنیم تا حقه استفاده از مشابهت‌ها از بین برود.

ج) نهادینه کردن تفکر در جامعه.

بر خلاف بعضی از رسم و رسومات جدید، شاید پاره‌ای از اعتقادات انسان‌ها، همچون آنی‌میسم یا ارواح پرستی برای ما خنده‌دار باشد ولی در برخی دیگر در صورت آگاهی نداشتن از جنبه‌های مختلف یک آیین و مسلک شاید براحتی آن را پذیرفته و به اجرا در بیاوریم، کما اینکه خیلی از این عرفان‌ها رنگ و بوی اسلامی نیز به خود گرفته‌اند. در این میان مسئولان فرهنگی کشور باید بیش از پیش به مقابله با این جریان‌های انحرافی بپردازند که روز به روز هم مریدان بیشتری پیدا می‌کنند.

منابع مورد استفاده در این پژوهش:

کتاب ادیان و مذاهب جهان به تالیف آیت الله بنی حسینی

کتاب‌های «روش نقد» علی صفایی حائری

کتاب جریان شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور

مصاحبه مرکز هم‌اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی با حجت‌الاسلام شریف‌زاده مدیر گروه اخلاق و عرفان پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی.

 

بعدنوشت1:

پرنده

بی خیال از هر چه صیاد بود

پر کشید در اوج آسمان

در اوج یک خیال شیرین

آنجا که هر روز چه در بیداری و چه در خواب می‌دید.

شکارچیان اما

از این همه بی‌باکی گنجشک،

انگشت حیرت به دهان گرفتند و هیچ نگفتند.

دو مرغ عاشق در آسمان خیال اوج می‌گرفتند

هر چند که بی‌بال و پر بودند ...

(خیال پر کشیدن - سید مهدی موسوی در جمعه شبی بارانی و نمناک – 4/11/87)

 

  • سید مهدی موسوی
۰۳
آذر

رشد روز افزون جوامع بشری در حوزه‌های مختلف علوم نظری و عملی در سال‌های اخیر و تغییر سبک زندگی بیشتر انسان‌ها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، نتوانست از احساس نیاز این موجود دوپا به معنویت خواهی بکاهد. گواه روشن این مدعا گسترش خودکشی‌ها و بیماری‌های روحی و روانی در سراسر دنیا بود که به نوعی به کشورهای اسلامی نیز در سطحی نازل‌تر سرایت نمود. به طور کلی غفلت از هر بعدی از ابعاد وجودی، رشد و ترقی انسان را ناموزون می‌کند.

به اقتضای بازار گرم معنویت‌خواهی، عرفان‌های جدید نیز پا به عرصه ظهور نهادند که می‌توان آن‌ها را در دو گروه عرفان‌های قدیمی و کهن مثل بودایی و هندو و آیین‌های نوظهور تقسیم‌بندی نمود. البته معنویت‌گرایی نوپدید درونمایه‌ای شرقی دارد که با قالبی نو و مدرن عرضه شده است.

علی صفایی حائری در جلد سوم کتاب «روش نقد»، تعریف خاصی از عرفان می‌آورد:

«در تمام ادیان هند و بودایی و زردشتی و مسیحی، به یک نقطه مشترک و حلقه رابطی برخورد می‌کنیم که در تمام این‌ها جریان دارد و با تمام این‌ها همراه است، می‌توانیم این حلقه را عرفان یا تصوف بنامیم. شاید این جامع مشترک، بخاطر اشتراک در زمینه‌ها و حادثه‌هایی است که همراه این مکتب‌ها و مذهب‌ها، نمودار گردیده‌اند.»

 

  • سید مهدی موسوی
۱۷
تیر

کسانی هستند که به دعا ایراد می‌گیرند ، به همین دعاهای مفاتیح‌الجنان ، که آقا این حرف‌ها چیه ، این‌ها همه خرافه است ، وسیله‌ای برای سرگرم کردن شما ، اگر حرفی داری ، خواسته‌ای داری بیا و همین طور به خدا بگو ، اینکه این همه مقدمه چینی نمی‌خواهد ، تازه یک ساعت وقت خدا را هم نمی‌گیری ، حرفت را می‌زنی و میری ...

خوبه ، حداقل اولین قدم را برداشته‌ای ، توکل بر خدا ، بر کسی که همه به او تکیه دارند و از او کمک می‌خواهند و دل‌خوش به دیگران و کمک‌های کسی نیستند.

در اینجا 5 مرحله و به عبارتی 5 اصل مهم در دعا خواندن را ذکر می‌کنم.

1) تمرکز و حضور: قدم اول و شرط اول در دعا این است که خواسته و نیاز ما باشد ، نه تقلید از دیگران و نیازهایی که آنها از خدا خواسته‌اند. یعنی ما باید به آن درجه از درک و فهم برسیم که تشخیص دهیم واقعا این خواسته ، نیاز ما است ، در این صورت است که تمام توجه ما به آن هدف معطوف می‌گردد. چون نیاز و خواسته‌ای که از روی تقلید باشد خستگی و دلزدگی می‌آورد.

  • سید مهدی موسوی