یادداشتی بر رمان «هفت جن» اثر امید کوره چی
رشد روزافزون جوامع بشری در حوزههای مختلف علوم نظری و عملی و تغییر سبک زندگی بیشتر انسانها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، نتوانست از احساس نیاز این موجود دوپا به معنویت خواهی بکاهد. گواه روشن این مدعا گسترش خودکشیها و بیماریهای روحی و روانی در سراسر دنیا بود که به نوعی به کشورهای اسلامی نیز در سطحی نازلتر سرایت نمود. به طور کلی غفلت از هر بعدی از ابعاد وجودی، رشد و ترقی انسان را ناموزون میکند.
به اقتضای بازار گرم معنویتخواهی، عرفانهای جدید نیز پا به عرصه ظهور نهادند که میتوان آنها را در دو گروه عرفانهای قدیمی و کهن مثل بودایی و هندو و آیینهای نوظهور تقسیمبندی نمود. در رد این عرفانهای دروغین تاکنون مقالات و کتابهای متعددی نوشته شده است که در جای خود بسیار تاثیرگذار بودهاند اما در حوزههای دیگری چون هنر و ادبیات، تلاشهای بسیار محدودی با این موضوعات انجام شده است.
یکی از رمانهای بسیار خوب (و شاید بتوان گفت تنها رمان موجود) در مقابلهی با این معنویتهای ناقص، رمان «هفت جن» نوشتهی امید کورهچی است. این کتاب که در سال 92 با نام «میرانا و هفت جن بدبخت» توسط ندای ملکوت منتشر شد.
«هفت جن» نثری بسیار روان و فوقالعاده جذاب دارد. داستان از این قرار است که مردی (راوی داستان) برای به دست آوردن قدرت ماورایی به سراغ درویشی میرود تا علوم غریبه و چگونگی ارتباط با اجنه و سر زجاج را یاد بگیرد اما اتفاقاتی برای او میافتد که در طول داستان مجبور میشود هفت جن را که بعضی از آنها بسیار قدرتمند هستند از بین ببرد.
میتوان گفت بزرگترین قدرت جذب داستان، هیجان مبارزه با جنهای مختلف است اما از آن سو این وارد شدن به دنیای اجنه و ساخت طلسمها و اکثیرها برای مبارزه با آنها، شاید عدهی محدودی را به سمت جنگیری تشویق کند.
داستان فقط محدود به این کشتن اجنه نیست و بخش بزرگتری از «هفت جن» به نقد غیر مستقیم عرفانهای دروغین، هالهبینی، جنگیری، دعانویسیهای مرسوم، شیطانپرستی و... میپردازد و در این راه نیز بسیار موفق است زیرا کورهچی با استناد به احادیث و آیات قرآن و با کمک خرده روایتهای متعدد، از پشت پردهی این نوع کارها برای خواننده صحبت میکند.
«امان از فیگورها که برتر از قدرتها هستند و شاگردان هم اغلب بنده فیگورها هستند نه طالب علم و جویای قدرت که بسیار دیدهام شاگردی بدون گرفتن نشان یا دیدن قدرت خارقالعادهای در سلک استادی درآمده؛ چرا که فیگور آن استاد فیگور خوبی بوده و جملهها را یکی در میان مجهول جواب میداده یا در بین صحبتها مکثهای طولانی میکرده تا همه بدانند از جایی دیگر فرمان میگیرد هنگام صحبت.» (ص35)
راوی در طول داستان به یک درک حقیقی از ایمان به خدا و توسل به اهل بیت میرسد و اوج ماجرا آنجاست که قبل از درگیری با درویش میگوید: «جوابش را ندادم، میدانستم اگر کلامی از دهانم خارج شود صدای خودم را خنجر میکند تا با آن حنجرهام را پاره کند و تنها آیات قرآن است که او را عاجز میکند.» (ص280) و با قرائت آیات قرآن به باطل کردن طلسمهای درویش میرود و درست در جایی که ناخواسته غیر از آیات قرآن از دهانش خارج میشود، درویش با همان حرفها گلویش را پاره میکند. از این منظر میتوان «هفت جن» را جزو داستانهایی با پیرنگ بلوغ دانست.
شخصیتپردازیهای داستان نیز بسیار خوب از آب درآمده و توصیفات مناسب و پیرنگ عاشقانهی داستان نیز ما را کمی از فضای کشت و کشتار اجنه دور میکند! نویسنده در شخصیتپردازی راوی داستان او را بسیار قدرتمند نشان میدهد که در نگاه اول شاید کمی در ذوق مخاطب بزند اما به نظر، کورهچی سعی میکند قدرت بسیار زیاد انسانها نسبت به اجنه و مدعیان دروغین علوم غریبه را ثابت کند که از این زاویه موفق عمل کرده است.
کورهچی در روایت عاشقانهی داستان نیز جانب احتیاط را رعایت میکند و به سمت داستانهای عامهپسندِ ضعیف نمیرود. در واقع تم عاشقانهی داستان، لابهلای دستوری که درویش به راوی داده است، بسیار خوب میدرخشد و تقابل راوی با درویش را بهخوبی توجیه میکند. راوی از یک عشق زمینی به درکی بالاتر از زندگی میرسد و حیات عشق را در زدودن سیاهیها مییابد.
از نکات دیگری که در مورد «هفت جن» میتوان گفت آن است که داستان همانند نسخههای ادامهدار فیلمهای تخیلی و فانتزی به پایان میرسد و خواننده بسیار مشتاق میماند که ادامهی این داستان را در جلدهای بعدی کتاب بخواند. با توجه به داستانهای متعددی که در این نوع موضوعات در خارج از ایران نوشته میشود، جای خالی این نوع کتابها در ادبیات ایران بسیار به چشم میآید؛ داستانهایی که در فضایی فانتزی مقابلهی انسان و شیاطین و یا خیر و شر را به تصویر میکشند.