فاصلهها پرشدنیاست
مطلب چاپ شده در ماهنامه همشهری آیه:
نویسنده:سید مهدی موسوی
توضیح: این مطلب پس از پخش 4 قسمت از سریال نوشته شده است و بیشتر مباحث تربیتی است تا نقد فاصلهها.
_____________________________________________
به بهانه پخش سریال «فاصلهها»:
چند سالی است که شبکه سوم سیما با شروع فصل تابستان مجموعه بلندی را بهروی آنتن میبرد؛ مجموعههایی که معمولاً مخاطب بسیاری هم دارند. اما امسال ما شاهد حضور بیشتر شبکهها با فیلمهای سینمایی و سریالهای تکراری و یا جدید هستیم؛ بهطوریکه از ابتدای صبح تا آخر شب تمامی شبکهها یا سریال پخش میکنند یا فیلم سینمایی یا برنامهی کودک. به نظر شما علت چیست؟ حضور گستردهتر شبکههای ماهوارهای؟! علت هرچه باشد مهم این است که ما مخاطبان خودمان را با نسخهای که از قبل برایشان پیچیدهایم، جلوی جعبه جادو بنشانیم. «فاصلهها» یکی از این نسخههای سرگرمکننده و اخلاقیاست که امسال از شبکه سوم سیما پخش میشود و بهنظر میآید بسیار مؤفقتر و مردمپسندتر از سریال «زیر هشت» شبکه یک باشد.
آرزوی همهی پدران و مادران است که فرزندانی با شخصیت و با شعور تربیت کنند و آنها پس از رسیدن به سن جوانی و استقلال بتوانند به قول معروف گلیم خود را از آب بیرون بکشند؛ و این محقق نمیشود مگر با تربیت صحیح و سالم فرزندان و همچنین ایجاد محیطی بدور از تنشها و اضطرابهای موجود در جامعه.
به عبارت واضحتر کانون خانواده باید محیطی امن و قابل اعتماد برای فرزندان و حتی پدر و مادر باشد و آنها به سوی این پناهگاه روی بیاورند. به همین دلیل است که آشنایی با اصول و روشهای تربیتی اهمیت فوقالعادهای دارد، بگونهای که سهلانگاری در اجرای صحیح این اصول تمام آرزوهای یک پدر و مادر را به باد میدهد.
بسیاری از پدران و مادران شکایت میکنند که فرزندشان آدم کلّه شق و یک دندهای است و زیر بار حرفهای ما نمیرود و هر چه بیشتر به او فشار میآوریم وضع بدتر میشود و هزار گله و شکایت دیگر. اما آیا این پدران و مادران از خود پرسیدهاند که چه اصول و روشی را در تربیت بکار بردهاند؟
***
خوشبختانه در سالهای اخیر حجم تولیدات رسانهای در حوزه تعلیم و تربیت رشد چشمگیری داشته است و در این میان سریالهای فصلی و مناسبتی نقش مؤثرتری را نسبت به برنامههای گفتگو محور و مجری محور یا همان تاک شو (Talk show) بازی کردهاند. شاید از دیدگاه برخی از افراد، این سریالها تنها وسیلهای برای سرگرمی افراد هستند اما باید قبول کنیم که مفاهیم تربیتی را نمیتوان تنها با موعظه کردن و برنامههای سخنرانی به افراد آموزش داد. شاید بتوان گفت استفاده از تکنیکهای هنری که آمیخته با جلوههای بصری و زوایای زیباشناختی است، در انتقال اینگونه مفاهیم به مخاطبان کمک شگفتانگیزی کرده است.
«فاصلهها» یکی از این سریالهای فصلی است که از شبکه سوم سیما پخش میشود. (البته در زمان نگارش این مقاله چند قسمتی بیشتر از آن نگذشته است). در این سریال ما با خانوادهای مذهبی روبهرو هستیم که مخصوصاً پدر خانواده بهخاطر چهره موجهی که دارد مورد اعتماد مردم محل نیز هست. پشتوانه فکری – مذهبی هر دو فرزند نیز چه در تردید نسبت به گرفتن پول ربا و چه در نماز خواندن و... کاملاً قابل لمس است.
هر چند مسعود بهبهانینیا نویسنده این مجموعه که کارهایی چون «شرکت» و «تقاطع» را در کارنامهاش دارد، سعی در بهتصویر کشیدن موضوعاتی چون مشکلات دوران بلوغ، ازدواج مجدد، کار، تحصیل و... را دارد، باز هم ما با تصاویری کلیشه شده و اتفاقاتی که بهراحتی قابل پیشبینی است مواجهیم.
برداشت نادرست از این کلیشه بودن نشود! که استفاده درست و بهجا از این ماجراهای کلیشه نیز در گرو هنرمندی کارگردان این مجموعه است و باید بدانیم که بین سناریو و فیلم واقعاً یک مرحله دگردیسی وجود دارد. بیشک محصول نهایی یک فیلمنامه ثابت با کارگردانهای مختلف فرق میکند.
کارهای آقای سهیلیزاده را در این چند سال دیدهایم و نمیخواهیم بگوییم که فاصلهها هم کپی «ترانه مادری» یا «روزهای خاکستری» یا «دلنوازان» است که بحث ما چیز دیگریست! بحث ما بر سر نحوه پایان یافتن این سریال هم نیست که با چند قسمت اولیه نمیتوان در مورد آن قضاوت درستی داشت. سهیلیزاده بهخوبی مخاطب را میشناسد و ما این نوع درک از مخاطب را تقریباً در بیشتر کارهای تلویزیونی او دیدهایم. او بدون گرفتن ژست روشنفکرانه در ساخت مجموعههای خود، داستانهایی قابل فهم و ساده را خلق میکند که بهراحتی با مخاطب ارتباط برقرار میکند و این برقراری ارتباط درست با همه مخاطبان بر مردمپسندی این سریالها میافزاید، چیزی که ما در «دلنوازان» نیز دیدیم.
آنچه که در قسمتهای اولیه به چشم میآید، مسئله رابطه پدر و پسری است که به عنوان محور اصلی این سریال انتخاب شده است؛ موضوعی قابل توجه و پراهمیت در همه زمانها. البته با این تفاوت که ما برخلاف بسیاری از مجموعههای تلویزیونی و سینمایی شاهد خشونت والدین نسبت به فرزند خودشان و نشان دادن چهرهای سیاه از این روابط درون خانواده نیستیم، بلکه پدری را میبینیم که سعی در ایجاد یک رابطه عاطفی و تاثیرگذار در خانواده دارد، خانوادهای که از داشتن مادر محروم است. هر چند که در این سریال، نقش مادری بر عهده عمه فرزندان گذاشته شده است.
در تعالیم دینی به وجود «اعتدال در همهی امور زندگی» از سوی بزرگان بسیار سفارش و تاکید شده است. گاهی مرد در خانواده چنان احساس مدیریت و بزرگی میکند که کانون گرم خانواده را به جهنمی سوزان تبدیل میکند. اینگونه پدران فکر میکنند که خشونت همان قاطعیت است و باید با این لحن گفتار و کردار فرزندان را اصلاح نمود که کاملاً اشتباه و نادرست است.
حس بدبینی به فرزندان و این که آنها حتماًَ کار اشتباهی را انجام دادهاند و میخواهند از ما مخفی کنند نیز یکی از شایعترین رفتارهای پدران است. آنها به این وسیله میخواهند گویی به فرزند خود یکدستی زده و او را تنبیه کنند؛ این رفتار معمولاً نسبت به پسر صورت میگیرد و نسبت به دختران به گونهای دیگر خود را نشان میدهد. گاهی سختگیریهای بیمورد و بیدلیل در مورد دختران نیز موجب آزردگی و پریشانی آنها میشود. فرار از خانه، اعتیاد به مواد مخدر و سیگار، کشیده شدن به طرف دوستان ناباب و... همه از پیامدهای این رفتار ناسالم و نادرستند.
گاهی برعکس آن نیز وجود دارد، مرد به علت مدیریت ضعیف خود به موجودی کماهمیت در خانه تبدیل میشود و گاهی نیز به دلیل اخلاق نادرست مادر است که این حالت پیش میآید و زن به مدیر خانه تبدیل میشود.
نکتهای که ذکر آن در این جا اهمیت زیادی دارد آن است که در مورد تربیت فرزندان باید هماهنگی و یکرنگی بین پدر و مادر وجود داشته باشد، اولاً پدر و مادر در حضور فرزندان به جر و بحث و مشاجره نپردازند و ثانیاً زمانی که یکی از آنها به فرزند خرده میگیرد آن یکی دفاع نکند و جانب فرزند را نگیرد و حتی اگر سخن پدر یا مادر نادرست است، طرف مقابل آن را در مقابل فرزند بیان نکند و در جایی دیگر تذکر دهد، که در غیر این صورت آثار سوء آن به طور کاملاً طبیعی در خانوادهها جلوه میکند. این هماهنگی در تربیت فرزند (بین پدر و عمه) را به وضوح و زیبایی در این سریال میتوان دید.
البته نکتهای که ذکر آن در اینجا خالی از لطف نیست استفاده از «کلام» در انتقال مفاهیم تربیتی و اخلاقی است. بدیهی است که برای زیبایی یک اثر، باید کلام در خدمت داستان و تصویر باشد نه آنکه فیلم متکی بر کلام باشد و اگر از صحبتها و اندرزهای پدر خانواده (دانیال حکیمی) کمی کاسته شود، بر تأثیرگذاری مجموعه افزوده خواهد شد؛ زیرا درک برخی از این مفاهیم تربیتی را باید بهعهده شعور و درک مخاطب گذاشت و به اصطلاح فیلم شعاری نساخت.
یکی از شخصیتهای اصلی داستان نوجوانی است که به خاطر دستورات سختگیرانه پدر و برادر بزرگترش معمولاً در تمامی قسمتها در خفا و بدور از حضور آنها مشغول بازی کردن با رایانه و یا فیلم دیدن است؛ نکته اول برای این داستان همین ماجراست. البته ما در این داستان خشونت آنها را نمیبینیم و شاید عدم برنامهریزی برای تفریح گزینه مناسبتری برای آنچه که میبینیم و کارگردان برای ما پررنگ کرده است، باشد.
به عبارتی، مسئلهای که در این چند قسمت اولیه هنوز نشان داده نشده تنبیه است! ما پدری را میبینیم که معمولاً خارج از خانه و مشغول کار است و به احتمال زیاد هنوز چیزی از اشتباهات فرزندانش نمیداند و یا میداند و بهروی خودش نمیآورد؛ مثل صحنهای که به محض ورود پدر، پسر مشغول فیلم دیدن بود و برخورد پدر با کنایهزدن به او تنها موضعگیری نسبت به کارهای فرزندش است. اما ما هنوز علت سختگیریها و ترس فرزند در استفاده همیشگی از رایانه را نمیبینیم. خب پدری که بهدنبال ازدواج مجدد است و سعی در برقراری ارتباط مؤثرتر با فرزندانش هم دارد –که در بالا به آن اشاره شد- قطعاً باید برخوردی منصفانه و بهدور از اقدامات شتابزده در دیدن اشتباهات فرزندانش داشته باشد.
در زمان نگارش این مطلب پدر نه از حضور پسرش در پارتی خبر دارد، نه از پول ربا گرفتن و نه از... اما با دانستن این رفتارها چه انتظاری از این پدر در زمان تنبیه فرزندش میرود؟ (1)
نکته بعدی مشکلات پسر بزرگتر خانواده است که درگیر یکسری مشکلات باورپذیر برای مخاطب میشود. این باورپذیری و مردمپسندی به عقیدهی بعضیها ناتوانی کارگردان است اما برعکس؛ مراد از باورپذیری اتفاقاتی است که بیننده بهراحتی از علت و معلول آن آگاه میشود و اینجا نه اتفاقاتی شتابزده بدون نشان دادن علت ماجرا میافتد و نه حوادثی خارقالعاده و ماورائی. به همین دلایل است که میتوان گفت مخاطب بهراحتی با فیلم ارتباط برقرار میکند؛ مشکلی که بعضی از کارگردانهای باصطلاح روشنفکر! درگیر آن هستند و سعی در ایجاد صحنهها و داستانهایی دارند که برآمده از ذهنشان است.
مرادم از بیان این صحبتها چیست؟ بحث مردمپسندی یک اثر از همین جا شروع میشود. کارگردان و فیلمنامهنویسی که نتواند یک داستان دراماتیک را برای مخاطب عام بهتصویر بکشد، درگیر فضا و حس روشنفکرانه شده و سعی در ایجاد فیلمی میکند که بهجای جلب توجه مردم، مورد پسند منتقدان قرار گیرد.
با آمارهایی که صداوسیما منتشر میکند ما با استقبال خوبی از این سریالهای فصلی مواجهیم. صداوسیمای ما اگر رگ خواب مخاطب را بدرستی تشخیص دهد و با تولیداتی جذابتر به سراغ مخاطب برود قطعاً پیروز رقابت با رسانههای بیگانه خواهد بود؛ چهآنکه در حال حاضر! نیز چیزی بالاتر و با کیفیتتر از سریالها و فیلمهای سطح پایین با دوبله ضعیف شبکههایی چون فارسی وان است.
پاورقی:
1) هفت نکتهی مهم در تنبیه وجود دارد: نخست اینکه باید به طور دقیق مشخص شود چه رفتاری چه جریمهای دارد. دوم؛ نوع امتیازی که فرزند به هنگام ارتکاب رفتار ناشایست از آن محروم میشود باید به طور دقیق مشخص باشد. سوم؛ تنبیه باید با تشویق و جایزه همراه باشد تا مؤثر افتد. چهارم؛ تنبیه نباید آنقدر سنگین باشد که فرزند به والدین بدهکار شود و نتواند بدهی خود را پرداخت کند. پنجم؛ باید از اخطار و تذکر دادن نیز استفاده شود و هیچگاه برای اشتباه اول و بار اول نباید تنبیه کرد. ششم؛ فرزند باید بداند تا چه مدت از یک فعالیت خاص محروم میشود و برای پایان دادن به محرومیت یا تخفیف مجازات چه کاری را باید انجام دهد و هفتم؛ تنبیه لفظی در مورد افراد بالغ موثر نیست زیرا آنها عادت میکنند سخنان شما را نشنیده بگیرند، و برخی از آنها نیز دچار کینه شده و از شما رنجیده خاطر میشوند.
منبع: همشهری آیه