ذبح فرهنگ پای شعار "بابا با نان آمد"
اشاره:
تحلیل ابعاد مختلف کارکردهای «فرهنگ» و «کار فرهنگی» در عصری که هنوز بر سر مفهوم این دو واژه مناقشه میشود، امر چندان آسانی نیست. مشکل آنجایی خودش را نشان میدهد که در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که فضای حاکم بر تبلیغات، چالشهای اقتصادی موجود بر سر راه دولت آینده میباشد، هر کدام از نامزدها برداشت جداگانه و گاهی متناقض با یکدیگر در ارائه برنامههای خود در حوزهی کار فرهنگی میدهند.
این برنامهها که متاسفانه به غیر از یکی دو نفر از نامزدها، در چند روز باقیمانده به مناظره فرهنگی و یا حتی در روز برگزاری این مناظره ارائه شدند، گواهی بر «کماهمیت بودن حوزهی فرهنگ در نگاه برخی از نامزدهای این دوره انتخابات» و یا در حالتی خوشبینانه، «تصمیم ناگهانی برای حضور در انتخابات» را میدهد.
مسئله دیگر که در این یادداشت میخواهیم به آن بپردازیم، فضای آشفته اقتصادی بعد از جنگ است که سبب اتخاذ سیاستهایی در دولت سازندگی شد که در نگاه اول خالی از دیدگاههای فرهنگی است. حال اگر حجم بالای شعارهای اقتصادی این دوره انتخابات را تعبیر به نداشتن دیدگاه فرهنگی در نامزدها کنیم، برداشت نادرستی کردهایم زیرا جدا بودن دو مقوله «عدم ارائه برنامه عملیاتی برای حوزهی فرهنگ» و «نداشتن دیدگاه فرهنگی» امری بدیهی میباشد.
برای ارزیابی عملکردهای فرهنگی دولتهای 24 سال اخیر و همچنین برنامههای نامزدهای این دوره انتخابات، باید به خوبی مؤلفههای بنیادی فرهنگ غرب و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی را بشناسیم که بررسی همه این موارد در این یادداشت کوتاه نمیگنجد. در اینجا به ذکر جملاتی از رهبر معظم انقلاب بسنده میکنیم:
«فرض بفرمایید در یک جامعهای تفکر سودمحور مطرح است؛ یعنی همهی پدیدههای عالم با پول محک زده میشوند و اندازهگیری میشوند: هر چیزی قیمت پولیاش و سود مادیاش چقدر است. امروز در یک بخش بزرگی از دنیا مسئله این است: همه چیز با پول سنجیده میشود! در این جامعه ممکن است برخی از کارها ارزشی باشد ـ برای خاطر اینکه آنها را به پول میرساند ـ اما در یک جامعهای که در آن پول و سود، محور قضاوت نیست، همان کار ممکن است ضدّ ارزش محسوب بشود. یا در یک جامعهای اصالت لذت حاکم است. آقا شما چرا این عمل را مباح میدانید؟ چرا همجنسگرایی و همجنسبازی را مباح میدانید؟ میگوید: لذت است؛ انسان از او لذت میبرد! این شد اصالت لذت؛ وقتی اصالت لذت بر یک جامعه و بر یک ذهنیت عمومی حاکم بود، یک چیزهایی مباح میشود. (بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان 27/2/1388)
برای آنکه تصویر درستی از سیاستهای فرهنگی دولت سازندگی و اصلاحات داشته باشیم، باید شرایط حاکم بر آن زمان را بررسی کنیم.
سازندگی و اصلاحات فرهنگی:
دولت سازندگی مجموعه مطالبات معوقه مردم را «اقتصادی» تعریف کرد و بر اساس الگوهای توسعه اقتصادی غرب که مبتنی بر آزادسازی اقتصادی بود، برنامههای خود را برای پیشرفت اقتصادی و حتی و فرهنگی و اجتماعی ایران، پایهگذاری نمود. دولت سازندگی معتقد بود که ساختن سد، تولید سیمان، فولاد، جاده و... اموری نیستند که لزوماً انجام آنها به اعتقاد به مبانی حکومت دینی وابسته باشد. لذا «توانایی انجام کار» شرط لازم و کافی ورود مدیران به عرصههای مختلف اداره کشور شد.
اما مسئلهی قابل توجه آن بود که پس از مدتی، دولت متوجه شد که ماشین توسعه اقتصادی نمیتواند بر بستر فرهنگ دینی و انقلابی ـ حداقل با خصوصیاتی که از جنگ و شهادت گرفته بود ـ حرکت کند. بنابراین دست به کار ایجاد ارزشهای فرهنگی متناسب مثل مصرفگرایی و تجملگرایی و نهایتاً غربگرایی در کشور شد.
مسئله این است که دولت معتقد بود حاکمیت فرهنگ قناعت به جای طمعورزی در بهرهجویی از زندگی مادی و گسترش فرهنگ کمالجویی در سایه معنویت، حرمت نهادن بیشتر به عالمان و اندیشمندان دینی و نه دنیوی و... در پناه فرهنگ ایمان، جهاد و شهادت، مانع حرکت ماشین توسعه غرب میشوند. با این حال عدم تناسب بین «تغییر شرایط و باورهای فرهنگی جامعه» در کنار «آزادیهای سیاسی» که باعث ایجاد یک فضای بسته سیاسی و به دور از اعتراضات به حق مردم شد، شرایط را برای ظهور دولت اصلاحات فراهم آورد.
هاشمی رفسنجانی، دولت اصلاحات را ادامه سیاستهای دولت خود میداند و میگوید: «آقای خاتمی در مسیر سیاستهای دوره مسئولیت من پیشرفت کردند. البته با اقتضائات زمان همراه بود. شاید اگر من هم میخواستم ادامه دهم، به همین جاها میرسیدم». (روزنامه صدای عدالت؛ 16/3/1384، ص1)
ممکن است عدهای در اینجا نگارنده را متهم به سیاهنمایی و کلیگویی کنند، لذا برای اثبات آنکه پس از حاکمیت دولت سازندگی، تحولات فرهنگی و اجتماعی گستردهای در ایران اتفاق افتاده است، به طور خلاصه به بیان 4 دلیل اساسی میپردازیم:
1) بررسی مجموعه مطالبات و بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی همواره راهگشای حل مسائل اساسی و مشکلات این مملکت بوده است. حال نکته بسیار جالب توجه آن است که فرمایشات ایشان به فراخور زمان و اتفاقات جامعه بیان شدهاند و لذا مجموعه این سخنان جریانشناسی دقیقی از وضعیت جامعه در هر زمانی خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) در طول دوران سازندگی در موارد بسیاری چون پیشرفت اسلامی، توسعه، فرهنگ، اقتصاد و... صحبت فرمودند و انتقادات جدیای را نسبت به اتخاذ برخی از سیاستهای فرهنگی و یا بیبرنامه بودن در حوزه فرهنگ، گوشزد کردند. ایشان یک سال بعد از تشکیل دولت اصلاحات فرمودند:
«من در حدود شش سال قبل از این، احساس کردم که یک حرکت خزنده فرهنگی در کشور در حال شروعشدن است. برای چه؟ برای هدف قرار دادن نقطه اصلی. نقطه اصلی چیست؟ نقطه اصلی، ایمان مردم است... اگر بنا شود که کسانی مردم را به بیایمانی و به شهوات سوق دهند، در این کار آزاد نیستند. این آزادی، آزادی خیانت است. اگر قرار شد کسانی بنشینند و توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در نوشتهای منعکس کنند، این آزادی توطئه و مردود است». (24/6/1377)
«سالها پیش، من یک روز راجع به تهاجم فرهنگی صحبت کردم و گفتم دشمن دارد از روزنههای فرهنگی به ما حمله میکند، اما متاسفانه عدهای این را نفهمیدند، بعضی صریح و بعضی هم در پرده گفتند فلانی به چه چیزی حمله میکند، کدام تهاجم، چه تهاجمی! امروز بعد از گذشت چند سال، آدمهای دیرفهم دارند یواش یواش میفهمند که تهاجم فرهنگی یعنی چه!» (9/10/1380)
2) نظر و عمل دشمنان انقلاب اسلامی:
ادوارد شرلی مسئول سابق شبکه جاسوسی سیا در ایران، در میزگرد مشترک با «تیومن» گفته بود: «کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاستهای ایران، از بین بردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران است؛ این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمیآید، بلکه باید نقوذ روحانیون از بین برود و عقاید انقلابی از درون تهی شود». (کتاب هویت، ص 19)
3) اقرار و اعتراف مسئولان دولت سازندگی:
به نظر مهمترین گواه تغییر شرایط فرهنگی در دوران سازندگی، مصاحبه 16 ساعتهای است که روزنامه کیهان با آقای هاشمی داشته است. این مصاحبه که در 14 شماره روزنامه کیهان به چاپ رسید، به خوبی دیدگاه مسئولان آن دوره را برای اصلاحات ضروری فرهنگی در راستای تحقق ملزومات پیشرفت اقتصادی بیان میکند. در بخشی از این مصاحبه آمده است:
«... من میخواستم (زمینه را) فراهم کنم تا نیروهایی که به آنها تلقین شده بود که باید با فقر دست و پنجه نرم کنند، وارد میدان شوند و کشور را بگیرند و کار کنند و پرهیز نکنند.» کیهان در اینجا میپرسد: «ولی آنچه که ایجاد شد، فقط رفاهطلبی بود» و آقای هاشمی میگوید: «دارید فقط به یک بعد نگاه میکنید، در حالی که وقتی بحث منسجمی مطرح میشود، باید همه جوانب آن مدنظر باشد. باید مجموعه را مطالعه کنید. من برای اصلاح تفکر جامعه در نگرش به دنیا، زندگی، مواهب طبیعی و واگذارنکردن به نیروهای ضد انقلاب، چنین برنامهای را مطرح کردم که فکر میکنم اگر غیر از این باشد، مسلمانان دوباره به انزوا برمیگردند و دشمنان اسلام همه صحنهها را خواهند گرفت و نیروهای مخلص با آن تفکری که شما مطرح میکنید نمیتوانند فرزندان خود را به دانشگاه بفرستند و عملاً در سطح پایین به کارهای سخت بدنی و مشاغل کمارزش مشغول میشوند و امور اساسی و مهم جامعه به دست افرادی میافتد که با آن فرهنگی که شما میخواهید سر و کاری ندارند». (بیپرده با هاشمی رفسنجانی، قدرت الله رحمانی، انتشارات کیهان، چاپ اول، 1382، صص 148 ـ 160)
4) مطالعات تجربی:
علی ذوعلم در کتاب انقلاب و ارزشها مینویسد: «یکی از پیشزمینههای ضروری برای تحقق نظام اقتصاد آزاد، وجود رقابت در فرهنگ و زندگی اقتصادی مغربزمینیان است. بسترسازی برای مبارزه البته عاقلانه و قانونمند برای حداکثرسازی مطولبیت و سود در زندگی اقتصادی هم از طریق فرهنگ و نیز حمایت عملیات حکمرانانه دولت از ملازمات و ملزومات این نوع نظام زندگی است. در حالی که تعاون و همکاری از ملازمات و ملزومات فرهنگ برادری و اخوت در نظام زندگی اسلامی است».
مطالعات تجربی و پژوهشهای صورت گرفته در آن سالها که بعدها در مجموعههای مختلف منتشر شد، به خوبی تغییر شرایط فرهنگی در ایران را به نمایش میگذارد که برای جلوگیری از طولانی شدن متن از ذکر آمار و ارقام آن خودداری میکنم.
اصلاحات فرهنگی دوران اصلاحات:
آزادی اندیشه و عقیده و آزادی بیان و آزادی رفتار از عناصر اصلی نظام فرهنگی غرب است. مهمترین توضیح نظری آزادی فرهنگی مبتنی بر اصالت انسان و اصالت فرد، تولرانس یا تساهل و تسامح است. تساهل به عنوان یک اصل، به مفهوم به رسمیت شناختن مطلق تنوع و گوناگونی در همه عرصههای معرفتی و رفتاری اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، دینی و... است.
برای نشان دادن غربیسازی فرهنگ کشور پس از دوم خرداد 76 باید به همان شعارهای اساسی انتخابات سال 76 رجوع کنیم. این شعارها که خود را در آزادی مطبوعات به خوبی نشان دادند در حجم بسیار گسترده و وحشتناکی مفاهیم و نظریات و تحلیلهای غربگرایانه را متناسب با وقایع روز بیان و تلاش کردند تا هر چه بیشتر مفاهیم و ارزشهای اسلامی را تضعیف کنند. به طور مثال به برخی از این موارد اشاره میکنم:
«اکنون پس از سالها جنگ و خونریزی و تورم و بحرانهای اقتصادی و بیکاری و ناامنی، مردم خسته و فرتوت به ضرورت ایجاد حکومت دموکراتیک و نزدیکی با خارجیان پی بردهاند». (ماهنامهی پیام امروز، فروردین 78)
«بازنگری قانون اساسی، یک امری بود که از قبل نتیجهاش مشخص بود و یک مجلس فرمایشی این کار را کرد. رهبر همه چیز را معلوم کرده، عدهای را هم انتخاب نمود تا نظرات او را قانونی کنند». (روزنامهی عصر آزادگان، 15 فروردین 79، به نقل از یوسفی اشکوری)
«توهم تهاجم فرهنگی، ناشی از احساس ضعف و ترس است وگرنه فرهنگها همیشه با هم تعامل داشته و در تأثیر و تأثر از یکدیگر بودهاند. (هفتهنامهی آبان، 21 شهریور 77، ش42، ص7)
«هیاتهای مذهبی منشأ خشونتاند و بسیجیها، اعضای تشکیلدهندهی این هستهها میباشند». (روزنامهی عصر آزادگان، 20 فروردین 79).
«انقلاب اسلامی ایران، شبیه استبداد قجری است». (روزنامهی توس، 15 مرداد 77، ص4)
«روحانیت، قشریگرا و انحصارطلب است؛ آنها عوامپرور و مقلدپرورند، نه عاقلپرور». (روزنامهی ایران، 18 شهریور 77، ص10)
«آزادی مطلق است و کسی حق ندارد مثلاً زنی را وادار به رعایت حجاب کند و الّا این کار، با کار رضاخان که به اجبار حجاب را برمیداشت، فرقی نمیکند». (روزنامهی خرداد، 20 خرداد 78، ص6)
«در نگرش صحیح به دین، مردم حق دارند همه مسئولین را به سوال کشیده و از آنها انتقاد کنند، حتی اگر آن مسئول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلکه به خود خدا هم میتوان اعتراض کرد و او را فتنهگر نامید». (روزنامهی ایران، 24 تیر 78)
«آدمها و حتی معصومین خود به خود، بدون نظارت مردم و به طور اصولی در معرض انحراف هستند». (روزنامهی عصر آزادگان، 16 دی 78، ص2، عزت الله سحابی)
«حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را میگیرد. در نظام لائیک ترکیه، روحیهی علمجویی و حقیقتطلبی، بهتر رشد کرده است، زیرا آنجا ارزشهای دینی را با علم، مخلوط نکردهاند». (روزنامهی نشاط، 3 خرداد 78، ش66، عبدالکریم سروش)
انتخابات 92 در بستر شعارهای اقتصادی:
در اولین مناظره تلویزیونی این دوره انتخابات (10 خردادماه) مجری برنامه سعی میکرد ثابت کند که هیچکدام از سوالات چندگزینهای بخش دوم مناظره اشتباه نیستند. اما آیا این سوالات که عمدتاً بر مبنای اولویتهای دولت آینده تنظیم شده بودند، صحیح بود؟ مسئله بسیار سادهای که عملکرد دولتهای گذشته و تمرکز آنها بر یک حوزه خاص را نشان میداد و تصور طراحان سوال این بود که شعارها و اولویتهای این دوره هم حتماً باید حول یک محور خاص باشد!
تمرکز دولت سازندگی بر مسئله اقتصاد و مغفول ماندن حوزههای دیگر و همچنین نرسیدن به تمام اهداف و شعارهای اقتصادی در کنار عطشی که در جامعه برای رسیدن به یک زندگی مرفه ایجاد کرده بودند سبب شد تا دقیقاً دولت اصلاحات با تمرکز بر نقاط ضعف سازندگی به پیروزی در انتخابات دست پیدا کند.
«براساس یکی از نظریاتی که درصدد تئوریزه کردن انقلابهای سیاسی است، جامعه در چنین شرایطی حتی میتواند مستعد یک انقلاب بزرگ سیاسی شود. زیرا ممکن است مردم چنین جامعهای بر آن شوند که نظام جاری زندگی و حافظان آن نمیتوانند در چارچوب این نظام زندگی، به مطالبات فروخفته معوقه و برهم انباشته آنان پاسخ بگویند. به نظر میآید جریان اجتماعی دوم خرداد، اعلام مسالمت جویانه این اعتراض در چارچوب نظام اسلامی بود. اکثریت جامعه بر آن شدند که دیگر دولت سازندگی نمیتواند به مطالبات در حال فوران آنها پاسخ دهد». (عطاءالله رفیعی آتانی، سوت یک پایان)
در سه مناظرهی زندهی تلویزیونی این دوره، در فیلمهای مستند، در سخنرانیها، در میزگردها و... برخی از نامزدها سعی میکردند یا از عملکرد خود در دوران سازندگی و اصلاحات دفاع کنند و یا خود را منتسب به بخشی از آن زمان کنند. با مروری بر شعارهای این نامزدها و مقایسه آن با شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی آن زمان سوالات بسیاری در ذهن ما شکل خواهد گرفت. خصوصاً ادعاهایی چون آزادی در زمان اصلاحات و نبود آزادی در زمان دولت احمدینژاد که به برخی از نمونههای آن آزادی! اشاره کردیم.
شکی نیست که وضعیت اقتصادی فعلی ایران که بر اثر تحریمها و به خاطر عملکرد ضعیف دولت دهم ایجاد شده است، همهی شعارها و برنامهها را به سمت اقتصاد پیش ببرد اما این برنامهها که در حقیقت در شعار یکسان هستند، از چه پشتوانه فکری و فرهنگی برخوردار هستند؟! آیا تنها با ارائه مدلهای اقتصادی و برنامههای عملیاتی میتوان به آینده اقتصاد ایران در کنار رشد فرهنگ و سیاست امیدوار بود؟
این مسئلهای است که در انتخاب مردم تأثیرگذار خواهد بود.