متنی که در ادامه میخوانید، بخش پایانی
گزارشی 71 صفحهایست که سال گذشته در خصوص جشنواره سی و یکم فیلم فجر نوشته بودم. شاید با دیدن عنوان متن انتظار داشته باشید بحثی در این خصوص بخوانید ولی هدف از این چند پاراگراف فقط بیان یک دغدغه در خصوص اهمیت محتوا در نگاه بعضی از افراد است. با اینکه امسال به دلیل مشغلههای بسیار نتوانستم فیلمهای جشنواره را ببینم اما
گزارشها و نقدهایی که از دوستان میشنوم چندان امیدوارکننده نیست؛ هرچند معتقدم
براساس اختلاف سلیقهها نمیتوان صد در صد به نقد دوستان اکتفا کرد.
در بین فیلمهای جشنواره سال گذشته، «اشیا
از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» اولین ساختهی نرگس آبیار در بخش
نگاه نو جشنواره به نمایش درآمد که فیلم متوسط و شاید بتوان گفت ضعیفی بود و امسال «شیار 143» فیلمی است
که همهی نگاهها را به خودش جلب کرده است و «مریلا زارعی» به احتمال بسیار یکی از
کاندیداهای جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن خواهد بود. برای خانم آبیار آرزوی موفقیت میکنم
و امیدوارم سال آینده با اثری به نسبت قویتر از فیلم اخیرشان در جشنواره شرکت
کنند.
در ادامه متن سال گذشته بنده را بخوانید:
پاسخ به سوال فوق [تکنیک مهمتر است یا
محتوا؟] هرچند به نظر ساده میآید، اما یکی از کلیدیترین سوالات مطرح در حوزهی
فرهنگ است. چه آنکه نمونههای بسیار زیادی وجود دارند که یا بسیار تکنیکی و فاقد
محتوای مشخص و قابل استفاده هستند و یا آنکه با محتوای بسیار خوب و بدون تکنیک میباشند.
جشنواره سی و یکم فیلم فجر با تمام حواشی
خود به پایان رسید و باید منتظر اکران عمومی فیلمها و فروش آنها باشیم. قبل از
جشنواره، مسئولین سینمایی تاکید بسیاری داشتند که امسال سال معرفی کارگردانان جدید
به سینمای ایران است. امروز میتوانیم به راحتی 12 فیلم از 16 فیلم بخش نگاه نو را
فیلمهایی با نگاه مثبت به زندگی و امیدوارکننده بدانیم اما بهراستی چند درصد از
این فیلمها واقعاً فیلم سینمایی هستند؟! آیا این مسئله اهمیتی هم برای ما دارد؟ آیا
ما ملزم به ساخت فیلم انقلابی و دینی هستیم و به مخاطب کاری نداریم؟
پاسخ به این سوالات بخش بزرگی از شبهات
ذهنی ما را برطرف خواهد کرد. اجازه دهید سوال خود را جور دیگری مطرح کنیم. آیا تقدیر
از فیلمی مثل «گامهای شیدایی» در دومین دورهی جایزهی سینمایی گفتمان انقلاب
اسلامی کار صحیحی بود؟ اثری که به جرأت میتوان گفت یک میلیارد بودجهی اختصاص یافته
به فیلم را با فیلمنامهای ضعیف و کارگردانیای بدتر از آن نابود کرده بود. یا ما
نباید فیلمی با محتوای دینی چون پیادهروی زائران اربعین حسینی و مسلمان شدن یک
سرباز آمریکایی بسازیم یا وقتی چنین سوژهای را کار میکنیم فیلم خوب و بدون نقصی
بسازیم.
جشنوارهی سی و یکم چند فیلم با محتوای
صحیح دینی و انقلابی داشت که تعدادی از آنها استانداردهای سینمایی را رعایت کرده
بودند. با این حال استمرار این نگاه مثبت در کنار تقویت تکنیک و رسیدن به فرم صحیح
سینمایی، نوید آینده درخشانی را برای سینمای ایران میدهد. سینمای ایران با برجستهکردن
نقاط ضعف و دست گذاشتن بر زشتیهای آن پیشرفت نخواهد کرد (کاری که 34 سال انجام
شده ولی تغییری در وضع سینما بهوجود نیامده است) بلکه مشاهده و تقویت نقاط مثبت و
به حاشیهراندن نکات منفی است که سینما را به گفتمان انقلاب اسلامی نزدیک میکند.