برای کسی که بخواهد در جزئیات شهر دقیق شود، شهر پر است از سوژههای تلخ و شیرین که نوشتن در مورد آنها هیچگاه به پایان نمیرسد. شهر در اینجا یک مفهوم عام است. «شهر» میتواند یک روستا، یک خانه، یک محله... حتی یک زندان باشد! توی زندان هم ما با اجتماعی از انسانها و خانهها (سلولها) طرف هستیم. برای ساختن شهر غیر از خانهها و آدمها چیز دیگری هم لازم داریم؟ ماشین، مغازه، پارک، سینما، مسجد،... و از همه مهمتر خیابان! همهی اینها میتواند در یک اتاق دو متری زیر راهپله هم تعریف بشود؛ در خیال یک آدم دیوانه!
حالا من نه در یک اتاق دو متری هستم و نه در یک سرزمین خیالی مثل بازی Skyrim که این روزها عجیب من را درگیر خودش کرده است. سرزمین بسیار بزرگی که فکر میکنم دیدن تمام جزئیاتش چند ماهی به طول بیانجامد. از بحث اصلیمان دور شدیم. داستان «آدمها» قرار است ثبت تصاویری از یک شهر در مفهوم واقعی خودش باشد. قرار نیست در اینجا با متنهای طولانی طرف باشیم. در واقع روایتهای مستند از شهر با کمک عکسهایی که دیالوگهای پنهان و آشکار خودشان را به رخ خواهند کشید، مطالب دنبالهدار «آدمها» را خواهند ساخت. برای شروع، 4 سوژهی زیر را ببینیم: