کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

نوستالوژی، عشق و حیات سیاسی معترضان

چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۲ ب.ظ

یادداشتی بر فیلم «پل چوبی»/ یادداشت اختصاصی برای وطن آنلاین

تحلیل یک فیلم بدون توجه به مقتضیات و شرایط مکانی و زمانی، تحلیلی ناقص و گاه اشتباه خواهد بود. به همین دلیل، برداشت‌های فرامتنی که عموما در دو حوزه‌ی سیاسی و اجتماعی نمود پیدا می‌کنند، بدون توجه به این شرایط، عملاً بی‌معنی خواهند بود.

«پل چوبی» چهارمین فیلم مهدی کرم‌پور را از دو منظر کلی می‌توان مورد بررسی قرار داد. تم اصلی کار که بر مبنای «عشق» و با جمله کلیدی «عشق یعنی اینکه حالت خوب باشه» شکل گرفته است، برخلاف نظر برخی از منتقدان تنها برای سرپوش گذاشتن بر دیالوگ‌های سیاسی استفاده نشده است. به عبارت دیگر «عشق قدیمی» یک موضوع مستقل در کنار موضوع «انتخابات سال 88 و حوادث پس از آن» است.

از منظر اول، «پل چوبی» با نگاهی به مثلث عشقی فیلم «کازابلانکا»ی مایکل کورتیز ساخته شده و قرار است تم سیاسی خودش را نیز در فضای قبل و بعد از انتخابات سال 88 تعریف کند و از منظر دوم فیلم یکی از راه‌های ماندگاری و حیات جنبش‌های سیاسی را در داشتن یک هدف مشخص و متعالی می‌داند. حال وقتی این هدف همانند اهداف مقدس انقلاب اسلامی سال 57 نباشد، باید هدفی دم دستی و قابل دسترس باشد؛ یعنی در این تفسیر، «عشق و دوستی» هم می‌تواند هم‌تراز گرایش‌های مذهبی و اعتقادی قرار گرفته و سبب زنده‌ماندن یک جنبش سیاسی گردد. اما «پل چوبی» این مسئله را چطور بیان می‌کند؟!

پل چوبی

امیر (بهرام رادان) از کودکی با دختری به نام نازلی (هدیه تهرانی) در یک محله زندگی می‌کرده و عاشق هم بوده‌اند. در آشوب‌های سال 78 امیر و دوستانش از دانشگاه اخراج می‌شوند و نازلی به دلایلی از ایران خارج می‌شود. شیرین (مهناز افشار) که همسر فعلی امیر است چندین بار در فیلم تاکید می‌کند که در این ده سال همواره سایه زن دیگری را در کنار خود حس می‌کرده است. او در واقع «عشق قدیمی» امیر را مانع خوشبختی خودشان می‌داند. نازلی پس از ده سال به ایران آمده و در نبود شیرین که به دبی رفته است دوباره این «عشق قدیمی» را در امیر شعله‌ور می‌کند. عشق امیر و نازلی که به آشوب‌های سال 78 پیوند زده شده است، در کنار دوستی خواهر امیر با پسری، رنگ جدید به خود گرفته است. امیر که خودش را بازنده در عشق و در آرمان‌ها و رویاهایش می‌داند، در جایگاه یک معلم قرار می‌گیرد و سعی می‌کند کمبودی را که در سال 78 و نداشتن یک راهنما حس می‌کرده، برای خواهرش (که در حال حاضر دستگیر شده است) و دوست او جبران کند.

گفتیم که موضوع عشق در «پل چوبی» یک موضوع مستقل است، به همین دلیل چه آنکه «عشق قدیمی» را عشق امیر به نازلی بدانیم و چه عشق به آرمان‌های سیاسی، از هر دو نظر محترم و چه بسا بالاتر از آن و «مقدس» خواهد بود و فیلم هیچ ابایی از بیان این دو مسئله ندارد. در این فیلم هیچ خانواده‌ی کاملی وجود ندارد و فضای ظن، شک و تردید در همه جا سایه گسترده است و در کنار این مسائل نیز کسی برای رفع این شک تلاشی نمی‌کند.

امیر به خاطر از دست دادن فرصتی که 10 سال پیش هم برای عشق و هم برای فعالیت‌های سیاسی خودش داشته است، افسوس می‌خورد و این مسئله را با «وقتی فرصتی برای شما به‌وجود آمد، نهایت استفاده را از آن بکنید. چون ممکن است تا 10 سال بعد هم چنین فرصتی به شما داده نشود» بیان می‌کند. آیا این موضوع ارتباطی با خاموش شدن اعتراضات سیاسی سال 88 دارد؟ حال به یاد بیاورید سکانسی را که در آن امیر حبه‌های قند را روی یکدیگر می‌گذارد و با گذاشتن حبه‌ی یازدهم، همه‌ی قندها فرو می‌ریزد.

دکتر صبوحی (مهران مدیری) هرچند نقشی کلیشه‌ای و بیش از حد تصنعی دارد، سعی می‌کند دلایل ترک ایران را برای ما بیان کند. او می‌گوید: «رفتن که دلیل نمی‌خواهد، ماندن دلیل می‌خواهد! بابا اصلاً زندگی یک جای دیگراست. گیریم دو سه ماه دیگه یه چیزایی اون بالاها عوض شد، تلاشتان را بکنید، تلاشتان را بکنید اما در اصل ماجرا چه فرقی می‌کند؟!». او با تمسخر مفاهیمی چون وطن و وطن‌پرستی سعی در القای این موضوع دارد که وقتی توانایی تغییری را ندارید بهتر است به کل میدان را ترک کنید و به جایی که به رویاهای شما اهمیت می‌دهند بروید.

دکتر شخصیت منفوری دارد و تاکیدهای او برای مخاطب، بیشتر حالت تلنگر پیدا می‌کند. در فیلم «یک خانواده محترم» شخصیت اصلی داستان تمام تلاش خودش را می‌کند که از ایران خارج شود اما با دیدن وضع آشفته‌ و فاجعه‌آمیز! ایران تصمیم می‌گیرد بماند و کشور را نجات دهد و در تصویر نهایی فیلم، به جمعیت معترضان پس از انتخابات می‌پیوندد. حال ماندن امیر در ایران و صحنه‌ی پایانی «پل چوبی» را به خاطر بیاورید. نمایش درخت‌های قطع‌شده و سکانس پایانی باقی ماندن امیر و شیرین در کنار دریا چه مفهومی را تداعی می‌کند؟ اگر به صحبت‌های قبلی امیر در جاده برگردیم موضوع کمی شفاف می‌شود: «در یک جاده یک طرفه حتی اگر بخواهی هم اجازه برگشت نداری اما هنوز هم می‌شود برای آنهایی که دارند می‌آیند از تصویر پشت کوه و تونل و پیچ، قصه گفت و...»

«پل چوبی» در کنار بیان زندگی این طبقه‌ی روشنفکر، دو گروه دیگر در ایران را به تصویر می‌کشد. یکی طبقه‌ی حاکمیت که در اینجا با بازی فرهاد اصلانی در نقش سرهنگ سپاه (با نام‌های حاجی و سردار) نمود پیدا کرده است و دیگری طبقه‌ی عادی مردم.

سرهنگ که از قضا زندگی مادی خیلی خوبی دارد، پروژه‌ی ساختمانی عظیمی را به امیر سپرده و به او قول داده است که بخشی از کارگران این پروژه را نیز او تامین کند. وی سربازان وظیفه‌ای را سر ساختمان گذاشته است که با حوادث پس از انتخابات، آنها را برای سرکوب! اعتراضات با خود می‌برد و عملا کارهای ساختمانی متوقف می‌شود.

سرهنگ که در حال حاضر در جایگاه حاکمیت قرار گرفته است در واقع هیچ‌گونه پایگاه مردمی ندارد و عده‌ای را که از روی ناچاری به او پناه آورده‌اند برای حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خودش به کار گرفته است. برای نمونه به صحبت‌های مهندس جوان و سرکارگر ساختمان نگاه کنید: «اگه من تا الان روی این پروژه ایستادم، بخاطر هزار و یک بدبختی و مشکل مالی بود که داشتم، ولی از این جا به بعد دیگــه نمی‌تونم برای این آدم‌ها کار کنم.» حال به تصویر قبلی همین مهندس جوان برگردید که در روز انتخابات کارگران را مجبور می‌کند که همه در انتخابات شرکت کنند.

فضای پس از انتخابات فضای بسیار آشفته‌ای است. چهره‌های عبوس و ناراحت پدر و مادر زندانیان پشت بازداشت‌گاه‌ها را نگاه کنید و در کنار حرف‌های نازلی بگذارید که می‌گوید: «اینجا هر چی یادگار و خاطره است می‌کوبند! چه خونه باشه، چه حال خوب!»

دکتر در جایی از فیلم از خاطره‌ی رفتنش به آفریقا و وارد شدن به قفس شیرها می‌گوید. او تعریف می‌کند که وقتی به بدن شیرها دست کشیدم فهمیدم که قدرت شیر در ماهیچه‌هایش نیست. او یک وحدت درونی دارد و وقتی تصمیم به شکار می‌گیرد با تمام وجودش و با قدرت درونش به دنبال شکار می‌دود. 


نظرات  (۶)

نظرات خصوصی پس از مطالعه توسط مدیر وبلاگ، حذف می شوند

گاهی اوقات آدم فکر کنم میکنه اینجا سینمای ایران نیست هالیووده
چیزهایی که مردم زمانی از به زبان اوردن آن شرم داشتند امروز.........
البته آقای کرم پور در این زمینه سابقه درخشانی دارند........
اینجاست که باید گفت:"آقای کرم پور!شما ازخون شهدا خجالت نمیکشید چنین فیلم هایی میسازید"
خداوند همه مارا هدایت کند
  • مرتضی فرمانی
  • سلام
    چند سوال:
    شما به برداشت های فرامتنی از یک اثر اعتقاد دارید؟
    با پاسخ به سوال اول؛ چطور این فیلم از فیلتر شورای پروانه ساخت رد شده است؟ آیا این مواردی که شما ذکر کردید، مربوط به برداشت های فرامتنی شخصی است؟
    پاسخ:
    سلام
    بله. پیشنهاد می کنم خاطرات یک نویسنده دوزاری 10 و 11 را هم از بین یادداشت های من بخوانید.
    نکاتی که ذکر کردم برداشت فرامتنی از اثر نبود بلکه عینا در فیلم ذکر شده بود. من مخالف برداشت های فرامتنی عجیب و غریب از فیلم هستم. فیلم آنقدرها که فکر می کنید بد نیست از نظر من.
  • امضا محفوظ
  • دو جور میشه یک فیلم را نقد کرد
    اول برای اونایی که فیلم رو دیدن
    دوم برای اونایی که حتی فیلم رو ندیدن
    که البته این دومیه اثر گذار تره چون اونایی که فیلم رو ندیدن مجبور میشن از چشم منتقد ببینند!
    خوب و اثر گذار نوشتی٬ جذاب هم بود٬ از معدود متنهایی بود که تا تهش خوندم :P
    پاسخ:
    من مخالف این هستم که کسی فیلمی را ندیده باشد و نقد آن را بخواند. البته برای فیلم هایی که دیدنش مشکل شرعی نداشته باشد (:
  • عطیه توسلی
  • سلام.
    مثل همیشه خیلی خوب بود..ممنون.

    امان از کم کاری امثال من که جوابی نداریم برای کوبیدن به دهن این جور فیلم ها وفیلمساز ها!!!!!!!!!بنطرم این بیشتر ادم اتیش میزنه...

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------
    با نظر اقای مهدی نژاد کاملا موافقم...
    سلام.
    مثل همیشه خیلی خوب بود..ممنون.

    امان از کم کاری امثال من که جوابی نداریم برای کوبیدن به دهن این جور فیلم ها وفیلمساز ها!!!!!!!!!بنطرم این بیشتر ادم اتیش میزنه...

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------
    با نظر اقای مهدی نژاد کاملا موافقم...
    تاثیر گذار تر اینکه فیلم رو نبینیم ونقد کنیم(:

    پاسخ:
    سلام
    ممنون از لطف شما.
    naghde kamelo tahlile ghavi bud
  • مرتضی خواجوند
  • سلام سید

    پل چوبی فیلمی درهم و برهم وو آشفته. از همه چیز گفت و نگفت برای چی ساخته شده. البته حرفهای راستی داشت و بیچاره سربازهایی که به زور به کار گرفته می شوند و و بیچاره دین که یه عده به اسمش همه کار می کنند و درود بر شرافت مهناز خانم(البته واقعاً شیرین جون! سالم بود و بیچاره انقلاب که یه عده به اسمش پول پارو می کنند و بی شک وجود سیدهای پاکدامنی مثل سید مهدی، ما رو به اینده امیدوار می کنه.
    و خدا حفظ کند شرافت انسانی را
    پاسخ:
    سلام.
    ممنون از نظرت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی