ناتوی فرهنگی
پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی ، بسیاری از کارشناسان و تحلیگران بر این نکته اذعان کردند که آنچه که باعث این فروپاشی شد نه جنگ سرد نظامی و سیاسی بلکه جنگ سرد فرهنگی بود. زمانی که غرب تمام توان و نیروی خود را بر از بین بردن اندیشهها و فرهنگ این منطقه با انواع ابزارها و ترفندها ، بویژه ابزارهای رسانهای بسیج نمود ، براحتی توانست امپراتوری شرق را تحت تاثیر باورها و اعتقادات خویش سازد و به عبارتی دیگر آن را از درون نابود سازد ، بدون آنکه تیری شلیک کند.
شیرینی این پیروزی باعث گردید که این ترفند به ترفندی حیاتی و موثر در مقابله با بیداری مسلمانان جهان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی حاصل شده بود ، بکار گرفته شود.
بدلیل حکومت شیعی در ایران و فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی که مبتنی بر مقاومت و پایداری و ظلم ستیزی و به معنای واقعی کلمه شهادت میباشد ، اخص این تهاجمات و حربهها علیه انقلاب اسلامی و مردم ایران بکار گرفته شد.
در سالهای ابتدایی پس از انقلاب و مخصوصاً در زمان جنگ تحمیلی و پس از جنگ ، تکیهی بیشتر بر روی سازندگی ، باعث کمکاری و بیتوجهی در حوزهی مسائل فرهنگی و خصوصاً تهاجم فرهنگی دشمن توسط دولتمردان وقت گردید. در زمان دولت اصلاحات نیز تکیه بر ایجاد فضای باز سیاسی؟ و ... نه تنها جلوی تهاجم فرهنگی دشمن را نگرفت بلکه دادن مجوز وزارت ارشاد به بعضی از تولیدات داخلی که همسو و هماهنگ با سیاستهای غرب آماده گشته بود ، این تهاجم را وسعت بیشتری بخشید. در زمان کنونی نیز هر چند دولت عدالت محور نیروی خود را در تمام زمینهها بکار میگیرد ، باز هم به دلیل اهمیت موضوع نیاز به صرف زمان بیشتر و مطالعات بیشتر در این زمینه احساس میگردد.
از همین روست که رهبر فرزانهی انقلاب حضرت آیت ا... خامنهای در دههی دوم انقلاب اسلامی ضمن بحث بر سر عناوینی چون تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی و در سالهای اخیر ناتوی فرهنگی توجه فرهیختگان ، مسئولان و برنامهریزان نظام را به توطئههای به ظاهر فرهنگی غرب جلب نمودند.
ناتوی فرهنگی برخلاف آنچه که تصور میشود ، جدا و متفاوت از بحث ناتوی نظامی نیست. با این وجود ضربات و صدماتی که از سوی مسائل ضدفرهنگی بوجود میآید بسیار فراتر و گاه جبرانناپذیرتر از حملات نظامی میباشد ، زیرا در یک حملهی نظامی میزان تلفات ، ادوات و نیروهای دشمن قابل محاسبه بوده و به صورت عینی قابل مشاهده میباشد. اما این اندازهگیریها و بررسیها در حوزهی مسائل فرهنگی غالبا به چشم همگان نمیآید و بسیاری از مردم از آن غافل میمانند.
بطور اجمال تفاوت ناتوی فرهنگی و ناتوی نظامی را در 9 عنوان زیر بیان میکنیم:
1) نامحسوس و نامرئی بودن
2) دراز مدت و دیرپا بودن
3) برخورداری از عمق (که به هویت ملی و اسلامی یک جامعه ضربه میزند.)
4) چند بعدی عمل کردن (استفاده از تمامی حربههای سیاسی ، اقتصادی ، نظامی ، روانی و تبلیغاتی)
5) اقدام با برنامهی قبلی
6) بکارگیری ابزار و فناوری پیشرفته
7) مخربتر بودن
8) فراگیری وسیع(در تمام سرزمینها و درون خانهها بدون آنکه خودش را نشان دهد نفوذ میکند.)
9) استفاده از عناصر وابستهی داخل
در یک حملهی نظامی دشمن با هجوم به مرزها و نقاط استراتژیک جنگهای نظامی سعی در نابود نمودن یک کشور میکند و به طبع پس از این حمله با وجود بیداری افکار و اندیشهها با هر اندازه و در هر سطحی از جامعه با موجی از اعتراضات مواجه خواهد شد. (البته این مورد کاملا عینی و قابل لمس است و اگر انگیزهای برای استقرار حکومت در آن کشور و جلوگیری از نفوذ بیگانه باشد ، همگان در جهت مقابله با آن برمیآیند.)
اما در تهاجم فرهنگی این بیداری در بین عموم زمانی اتفاق میافتد که آن کشور به مرز نابودی و لبهی پرتگاه سقوط قرار گرفته باشد و با تکانی و ضربهای اندک فرو ریزد.
حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 گواهی بر ضریب بالای آسیبپذیری ابر قدرتها میباشد. بعد از این واقعه بود که آمریکا و دیگر همپیمانانش با جدیت تمام ، مولفههای فرهنگی را در تصمیمات سیاسی خود مدنظر قرار دادند و با اهتمام بیشتری نسبت به گذشته به سمت حوزههای نرمافزاری پیش رفتند.
دو عامل نظم نوین جهانی و انقلاب ارتباطات و پیشرفت فناوری از مهمترین زمینههای تشکیل ناتوی فرهنگی میباشد. واژهی نظم نوین جهانی پس از فروپاشی شوروی و با تک قطبی شدن قدرت ، توسط دولتمردان آمریکایی بکار گرفته شد. این باور تمام قدرت جهان و نظم و سمت و سوی حرکت آن را وابسته به آمریکا و سیاستهای آن میداند.
بدیهی است که پیشرفت فناوری و انقلاب ارتباطات که از کارآمدترین ابزارهای ممکن برای سلطه بر جهان است ، در این راه توسط غرب بکار گرفته شد.
مهمترین عوامل در تشکیل ناتوی فرهنگی عبارتند از: حوادث 11 سپتامبر ، باتلاق عراق ، مسئلهی فلسطین و پیروزی حماس ، پیروزی حزب ا... در جنگ 33روزه ، و برتری و کارایی قدرت نرم بر قدرت سخت.
در سال 1999 خانم فرانسیس استیونر ساندرز کتابی را با عنوان «جنگ سرد فرهنگی» منتشر کرد و به نقش سازمان سیا در استفاده ار روشهای نرم فرهنگی در ابعاد مختلف آن پرداخت. بسیاری از صاحبنظران این کتاب را از حیرتآورترین کتابهایی میدانند که در مورد عملکرد سازمان سیا نوشته شده است. عنوان فصل بیستم این کتاب ناتوی فرهنگی میباشد و در واقع نویسنده استراتژی فرهنگی سازمان سیا را همین مقوله میداند.
رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی همان جنگ نرم میباشد که تا حدودی به آن اشاره شد. مفهوم قدرت نرم را نخستین بار «جوزفنای» برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی آمریکا بکار برد ، که بعدها در حوزههای دیگری نیز این مفهوم بکار گرفته شد.
«قدرت نرم در عرصهی داخلی به دو صورت «بلندپروازیهای معقول فلسفی» و «توسعه یافتگی سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و بویژه توسعهی فرهنگی» و در عرصهی خارجی به سه صورت «ساختار سیاسی نظام بینالملل» ، «نهادهای حقوقی بینالمللی» و «اتحادیههای بینالمللی» نمایان میشود.» (ناتوی فرهنگی ، ابوالحسن سلطانیزاده)
اولین واکنش مقام معظم رهبری به غفلت احتمالی مسئولان فرهنگی در آینده در ماههای آغازین دولت سازندگی بود. ایشان خطاب به مسئولان ذی ربط فرمودند: «در حال حاضر ، یک جبههبندی عظیم فرهنگی که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانهها همراه است ، مثل سیلی راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست ، بسیج عمومی هم در آنجا هیچ تاثیری ندارد. آثارش هم به گونهای است که تا به خود بیاییم گرفتار شدهایم» (7/9/1368).
همچنین مقام معظم رهبری در دیدار استادان و دانشجویان استان سمنان در 18/8/85 فرمودند: «باندهای بینالمللی زر و زور که برای تسلط بر منافع ملتها ، سازمانهای نظامی ناتو را تشکیل داده بودند ، اکنون برای نابودی هویت ملی جوامع بشری و تحقق بیشتر اهدافشان در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند تا با استفاده از امکانات زنجیرهای ، متنوع و بسیار گستردهی رسانهای ، رشتهی تحولات سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی کشورها و ملتها را به دست بگیرند که باید هوشیارانه این مسئله را زیر نظر داشت.»
ناتوی فرهنگی دشمن در بعد داخلی به دو صورت انجام میگیرد: 1) ترویج افکار و اندیشههای غیر اسلامی و گاه ضد اسلامی. 2) ترویج فساد و ابتذال اخلاقی و فرهنگی.
در توضیح مورد اول ، میتوانم به مواردی از این دست اشاره کنم: تبلیغ افکار انحرافی ، تقدسزدایی از مقدسات و سست نمودن پایههای اعتقادی جوانان نسبت به آرمانها ، ترویج تجددگرایی ، علمگرایی افراطی ، علمزدگی ، طرح جدایی دین از سیاست ، مبارزه با فقه و فقاهت و ناتوان شمردن آن در ادارهی جامعه و محدود نمودن دایرهی فقه به جوامع سادهی روستایی ، قراردادن جمهوریت نظام در مقابل اسلامیت آن ، تلاش در راه منزوی کردن روحانیت و حوزههای علمیه از طرق مختلف از قبیل «عقلگریز» و «مقلدپرور» معرفی کردن و تحقیر و تمسخر آنها ، طرح تقویت جریان روشنفکری ، طرح ضرورت تجدید نظر در پارهای از عناصر فرهنگ اسلامی ، و ....
یکی از حربههای دشمن در بعد خارجی ناتوی فرهنگی ، پاشیدن بذر فتنه و اختلاف در میان مسلمانان و ایجاد بدبینی و سوءظن در آنها نسبت به نظام جمهوری اسلامی و مذهب تشیع است که به تفصیل آن نمیپردازیم.
تا اینجای مقاله ناتوی فرهنگی را تاحدودی تشریح نموده و ابعاد گستردهی آن را توضیح دادیم ، اما راههای مقابله با آن چیست؟ در زیر 6راه مفید و کارساز را ذکر مینماییم:
1) باور به هجوم و توطئهی ناتوی فرهنگی در میان مسئولین ما.
2) پاکسازی حوزههای فرهنگی از افراد غیر نخبه.
3) بینش و بصیرت و آگاهی و روشنفکری (گاه برخی از جهالتها و غفلتها عاملی برای نفوذ دشمن فراهم میآورد.)
4) شناخت کارکردهای ناتوی فرهنگی (با توجه به مهمترین هدف ناتوی فرهنگی که مقابله با شریعت و دین اسلام و بویژه اسلام سیاسی است.)
5) پرهیز از تساهل و تسامح.
6) خودباوری فرهنگی.
پس از پیروزی انقلاب نیروهای فرهنگی و خصوصاً حوزههای علمیه در زمینهی مقابله با تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی تلاشهای با ارزشی را انجام دادند و انجام میدهند ؛ لیکن در سالهای اخیر با شکلگیری ناتوی فرهنگی و تلاش گستردهتر دشمن برای براندازی نظام اسلامی و تجربههای تلخ غرب در تهاجمات نظامی و به طبع آن شکستهای نظامی ، لزوم تقویت نیروهای فرهنگی و استفاده هر چه بهتر و کارآمدتر از مهندسی فرهنگی و مهندسی فرهنگ بیش از پیش احساس میگردد. این مقاله را با فرمایشی از فرمایشات مقام معظم رهبری پیرامون تهاجم فرهنگی به پایان میرسانیم:
«من که میگویم تهاجم فرهنگی ، عدهای خیال میکنند مراد من این است که مثلاً پسری موهایش را تا اینجا بلند میکند. خیال میکنند بنده با موی بلندِ تا اینجا مخالفم. مسئله تهاجم فرهنگی این نیست. البته بیبند و باری و فساد هم یکی از شاخههای تهاجم فرهنگی است ؛ اما تهاجم فرهنگیِ بزرگتر این است که اینها در طول سالهای متمادی به مغز ایرانی تزریق کردند که تو نمیتوانی ؛ باید دنبالهرو غرب و اروپا باشی. نمیگذارند خودمان را باور کنیم. الان شما اگر در علوم انسانی ، در علوم طبیعی ، در فیزیک و در ریاضی و غیره یک نظریهی علمی داشته باشید ، چنانچه برخلاف نظریات رایج و نوشته شدهی دنیا باشد ، عدهای میایستند و میگویند حرف شما در اقتصاد ، مخالف با نظریهی فلانی است ؛ حرف شما در روانشناسی ؛ مخالف با نظریهی فلانی است.
یعنی آن طوری که مومنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحی الهی اعتقاد دارند ، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایی همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و منسوخ میشود و جایش نظریات جدیدی میآید ؛ اما اینها همان نظریات 50 سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست میگیرند! دهها سال است که نظرات پوپر در زمینههای سیاسی و اجتماعی کهنه و منسوخ شده و دهها کتاب علیه نظریات او در اروپا نوشتهاند ؛ اما در سالهای اخیر آدمهایی پیدا شدند که با ادعای فهم فلسفی ، شروع کردند به ترویج نظریات پوپر!»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان ، اساتید ، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان ، 17/4/1383)