کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

روانشناسی کودک(قسمت دوم)

شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۳۴ ق.ظ

بخش دوم: هوش و تفاوت‌های فردی

 

مسئله‌ای که لازم دیدم در مورد آن بحث شود مسئله‌ی هوش افراد است که جزو مسائل مطرح در یک خانواده است. تعریف کردن هوش به نحوی که مورد قبول همه قرار گیرد کار سخت و دشواری است؛ زیرا تاکنون تعریف‌هایی که برای هوش آورده شده‌اند نتوانسته‌اند نظر همه را جلب کنند و هر کس برای خود تعریفی ارائه می‌کند. در بیان غیر علمی در مکالمات روزمره براحتی از این کلمه برای تحسین دیگران و یا تحقیر و سرزنش آنان استفاده می‌گردد.

 

معمولا ما در زندگی روزمره کسی را با هوش می‌نامیم که در تحصیل موفق باشد، مسائل را خوب و سریع حل کند، با موقعیت‌های تازه سازگار شود، مسائل پیچیده را به وضوح بیان کند، بصیرت داشته باشد و ... بنابراین، باید قبول کنیم که هوش در تمام رفتارهای ما حضور دارد. به این ترتیب، هوش باید دارای یک ویژگی کلی و خاص باشد تا بتواند با همه‌ی موقعیت‌ها سازگار شود. سازگاری هوش با موقعیت‌های مختلف، تا اندازه‌ی زیادی، به میزان آن بستگی دارد که معمولا به کمک آزمون‌های هوشی اندازه‌گیری می‌شود و به صورت ضریب هوشی(بهر هوشی) بیان می‌گردد. (تفاوت‌های فردی کودکان ص 154)

 

تعریف‌های مختلف از هوش: (همان ص 154)

 

1) هوش یعنی توانایی حل مسائل.

 

2) هوش یعنی قدرت سازگاری با موقعیت تازه.

 

3) توانایی یادگیری

 

4) تعریف بینه (Alfred Binet 1857-1912) با یک سوال: « کودکان باهوش چه کاری را انجام می‌دهند که کودکان کم‌هوش قادر به انجام آن نیستند؟» یعنی او تفاوت‌های فردی کودکان را ملاک اندازه‌گیری هوش قرار داد.

 

بنابراین، بر اساس تعریف‌هایی که ما از هوش کردیم، هر تعریفی زمانی رسمیت پیدا می‌کند که بتوانیم آن را با یک واقعیت خارجی تطبیق دهیم. در عمل سه نوع معیار برای تعریف هوش مورد قبول واقع شده است:

 

الف: هوش و رشد:

 

یک کار معین را در نظر بگیرید. معمولا کودکان بزرگ‌تر بهتر از کودکان کوچک‌تر می‌توانند این کار را انجام دهند. بعضی از روان‌شناسان فعالیتی را که موفقیت در آن بر حسب سن تغییر کند را یک فعالیت هوشی به حساب می‌آورند. البته این باید یک فعالیت ذهنی باشد، نه جسمی. در سال 1905 برای اولین باز بینه روی تحول هوش کودک بر حسب ازدیاد سن او انگشت گذاشت. او اعتقاد داشت که هوش کودک کودن رشد نمی‌کند ولی هوش کودک عادی رشد می‌کند. امروزه اعتقاد داریم که، هر دو کودک رشد هوشی دارند، به عبارت دیگر: «رشد هوشی کودک کودن، نسبت به رشد هوشی کودک عادی، هم کند است و هم زود متوقف می‌شود. بنابراین، اگر بخواهیم تفاوت کودک باهوش را نسبت به کودک عادی بیان کنیم باید بگوییم که هوش کودک باهوش هم سریع رشد می‌کند و هم دیر متوقف می‌شود.» (تفاوت‌های فردی کودکان ص 155)

 

ب: هوش به عنوان استعداد:

 

این تعریف نسبت به دیگر تعاریف بیشتر مورد قبول واقع شده است. اما زمانی این تعریف قابل استفاده می‌گردد که موقعیتی پیش بیاید و در آن موقعیت کار عده‌ای مورد بررسی قرار گیرد و بگوییم چه کسی باهوش‌تر است. یعنی هوش را استعداد حل مسائل تعریف کنیم.

 

ج: هوش در مفهوم عاملی(Factorial):

 

وقتی آزمون‌های کاملا متفاوتی در مورد یک گروه از کودکان به کار برده می‌شود، بین نتایج اکثر آن‌ها تشابه (ضریب همبستگی مثبت) دیده می‌شود. بنابراین یک عامل فعال در همه‌ی فعالیت‌های انسان وجود دارد و این عامل هوش کلی یا عامل کلی می‌باشد. اما آزمایش‌های بعدی نشان دادند که بین نتایج آزمون‌هایی که در یک گروه معین اجرا می‌شوند هرگز تشابه کامل وجود ندارد. پس عامل دیگری به میان می‌آید و آن عامل اختصاصی می‌باشد. که موقعیت یک فرد بستگی به ترکیب این دو عامل دارد. بعدها دیگر محققان برای هوش سلسله مراتبی را در نظر گرفتند: عامل کلی، عوامل گروهی(کلامی، تجسم فضایی، عددی، حافظه) و عوامل اختصاصی. این نظریه به راحتی می‌تواند وجود تفاوت‌های فردی را توجیه کند.

 

«علت تفاوت افراد از یکدیگر این است که در درجه‌ی اول عامل کلی آن‌ها یکسان نیست. بعضی بسیار باهوش، بعضی متوسط و بعضی دیگر بسیار کم هوشند. در درجه‌ی دوم عامل گروهی افراد متفاوت است. بعضی استعداد کلامی، بعضی استعداد عددی، بعضی دیگر استعداد تجسم فضایی بسیار قوی دارند و ... در درجه‌ی سوم عامل اختصاصی در افراد مختلف متفاوت است. وقتی این سه عامل، که هر کدام درجات بسیار متفاوتی دارند، به صورت‌های متفاوت با یکدیگر ترکیب شدند، فعالیت‌ها و به دنبال آن تفاوت‌های فردی بسیار چشمگیری را موجب خواهند شد.» (تفاوت‌های فردی کودکان ص 161)

 

بخش سوم: تفاوت‌های دختر و پسر

 

آشنایی با تفاوت‌های دختر و پسر یکی از عوامل کلیدی و مهم در تربیت کودکان است اما این عامل نباید به گونه‌ای مورد استفاده قرار گیرد که باعث فرق گذاشتن بین پسر و دختر و یا همان بی‌عدالتی بین آن دو گردد. تفاوت در پسر و دختر به هنگام انعقاد نطفه که جنسیت تعیین می‌شود شروع می‌گردد یعنی از نظر بدنی از همان ابتدا و در درون رحم مادر این تفاوت‌ها آغاز می‌شود. که بررسی این تفاوت‌ها در این پژوهش مورد نظر بنده نیست. اما در یک بند تفاوت مردها با زن‌ها را شرح می‌دهیم، کتاب استاد دکتر محمود بهزاد مثال جالبی وجود دارد که این مثال را از کتاب تفاوت‌های فردی کودکان برای شما نقل می‌کنیم:

 

«الماس سخت‌ترین اجسام است، یعنی روی همه‌ی اجسام روی زمین خط می‌اندازد ولی شکننده و تُرد است، به طوری که با یک ضربه‌ی چکش خرد می‌شود، حال آن که سرب حتی از ناخن خط بر می‌دارد ولی ضربه‌ی چکش را به خوبی تحمل می‌کند. اگر مرد را به الماس و زن را به سرب تشبیه کنیم ابهام تفاوت زن و مرد از بین می‌رود.» برای مطالعه‌ی بیشتر در مورد تفاوت‌های فیزیکی و رفتاری پسر و دختر به کتاب‌های مرتبط با این موضوع مراجعه شود.

 

فصل دوم: رابطه‌ی پدر و مادر با فرزندان

 

بخش اول: احساسات کودک

 

قبول احساسات کودک و کنار آمدن با آن‌ها برای همه پدر و مادرها کار آسانی نیست و خیلی‌ها این احساسات را نادیده می‌گیرند و می‌گویند: «بچه است، بزرگ می‌شه، یادش می‌ره»

 

مشکل از همین جا شروع می‌شود؛ بی‌توجهی والدین به صحبت‌های کودک و قبول نکردن احساسات او بزرگ‌ترین ضربه را به او وارد می‌کند. آیا می‌توان به موضوعی خاص فکر کرد و در همان لحظه به صحبت‌های کودک نیز گوش داد؟ نه تنها کودک، در زندگی روزمره براحتی می‌توان تشخیص داد که آیا طرف مقابل ما صحبت‌های ما را می‌شنود؟ یا فقط سری تکان می‌دهد؟ آیا شما از این کار طرف مقابل خود دچار عصبانیت نمی‌گردید؟ حال همین احساس در کودک به نوعی بروز پیدا می‌کند؛ نق زدن‌های بی‌مورد، پافشاری بر روی مسئله‌ای ساده و کم‌اهمیت، بی‌احترامی، گریه، شکستن وسایل خانه، دعوا با خواهر یا برادر، و هزار مسئله‌ی ناگوار دیگر. اما با کمی دقت و راه حل‌هایی که ارائه می‌شوند براحتی می‌توانید احساسات کودک را درک کرده و احساسات منفی او را خنثی کنید. و باید بدانیم: زمانی که کودکان احساس درستی دارند، رفتاری صحیح از آن‌ها مشاهده خواهد شد: «انکار مداوم احساسات کودکان ممکن است باعث سردرگمی و عصبانیت آنان شود. این کار، عدم شناخت احساسات و باور نکردن آن‌ها را به کودکان می‌آموزد.» (کلیدهای گفتن و شنیدن با کودکان و نوجوانان ص 10)

 

تجربه‌ی این احساسات در بین خود ما نیز کاملا قابل درک و تجربه است. زمانی که کسی احساس ما را نادیده می‌گیرد یا بی‌خود و ناشیانه از ما انتقاد می‌کند فورا موضع گرفته و از خود دفاع می‌کنیم حتی اگر هم می‌دانیم که کارمان نادرست است باز هم برای آن که کم نیاوریم حالت دفاعی به خود می‌گیریم. برای کمک به کنار آمدن با احساسات 4 دستور زیر را دنبال کنید:

 

«1) با توجه کامل به صحبت‌ها گوش کنید. (شنود مؤثر داشته باشید.)

 

2) با استفاده از کلمه‌هایی مانند "اوه"، "فهمیدم"، "درست" و ... نشان دهید که احساسات کودک را درک کرده‌اید.

 

3) برای احساس کودک اسمی پیدا کنید.

 

4) آرزوها و خواسته‌های کودک را در عالم خیال برآورده سازید.» (همان ص 18)

 

توضیحات:

 

1) واضح است. باید با گوش، چشم و دل صحبت‌های او را بشنوید.

 

2) به جای پرسش‌های متعدد و نصیحت، لازم است در مرحله‌ی اول فقط از این کلمات استفاده کنید. زمانی که از او پرسش‌های می‌پرسید تنها او را سردرگم کرده و بیشتر ناراحت می‌کنید. (احساسات او را تأیید کنید.) با این روش او یقین پیدا می‌کند که شما او را درک کرده‌اید و کمی سبک‌تر می‌شود.

 

3) به جای انکار احساسات این کار را انجام دهید. در این مرحله ناراحتی کودک را از مثلا از دست دادن لاک‌پشتش تأیید کرده و شما نیز از خوبی‌های لاک‌پشتش و زحماتی که کودک برای او کشیده یادآوری می‌کنید و سعی می‌کنید که او خودش را خالی کند.

 

4) این مرحله زمانی است که کودک چیزی را می‌خواهد و شما آن را در خانه ندارید یا امکان خرید آن را ندارید، پس به جای توضیح دادن و دلیل آوردن سعی کنید با احساسات کودک همراه شوید و در خیالات و آرزوهای او به پرواز درآیید. گاهی بزرگ‌تر کردن آرزو و خیال‌پردازی بیشتر حتی کودک را از مسئله‌ی اصلی دور می‌کند و هیجان به او می‌دهد.

 

- اما شیوه و چگونگی برخورد ما مهم‌تر از هر کلمه‌ای است که بر زبان می‌آوریم. اگر برخورد ما مهربانانه و شفقت‌آمیز نباشد، هر کلمه‌ای که بر زبان بیاوریم به نظر کودک دروغین و توهین‌آمیز خواهد بود. کلمات، تنها در صورتی به دل کودک خواهند نشست که حامل احساس واقعی همدلی و یگانگی باشند. در این روش، مشکل‌ترین کار، گوش دادن به تخلیه احساسات کودک و یافتن نامی برای این احساس است که نیازمند تمرین و تمرکز بر گفته‌های او و مطالب نهفته در پس آن است.

ادامه دارد ...

نظرات  (۲)

نظرات خصوصی پس از مطالعه توسط مدیر وبلاگ، حذف می شوند

تربیت کودکان از اساسی ترین عواملی است که می تواند عمود خانواده را استوار و محکم سازد و نهاد خانواده از این حیث بسیار نیازمند تربیت است.
  • سیدمحمد حسنی زاده
  • سلام. عزیز نقطه عطف

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی