خیال پر کشیدن...
جمعه, ۴ بهمن ۱۳۸۷، ۱۰:۰۶ ب.ظ
پرنده
بی خیال از هر چه صیاد بود
پر کشید در اوج آسمان
در اوج یک خیال شیرین
آنجا که هر روز چه در بیداری و چه در خواب میدید.
شکارچیان اما
از این همه بیباکی گنجشک،
انگشت حیرت به دهان گرفتند و هیچ نگفتند.
دو مرغ عاشق در آسمان خیال اوج میگرفتند
هر چند که بیبال و پر بودند ...
(سید مهدی موسوی در جمعه شبی بارانی و نمناک)
صدایم کن صدایت بوی آجرهای باران خورده را دارد.