یادداشتی بر فیلم سر به مهر به بهانهی انتشار در شبکهی نمایش خانگی
«سر به مهر» روایتگر افکار پریشان دختری خجالتی به نام صبا است که تصمیم میگیرد نماز بخواند. این ایدهی یک خطی داستان فیلم، قرار است 92 دقیقه مخاطب را با خودش همراه کند اما در عمل «سر به مهر» مخاطب چندانی را جذب نمیکند.
اولین مسئله در مواجهه با این فیلم آن است که نگارنده برخلاف آنچه که در رسانهها از «سر به مهر» به عنوان یک فیلم دینی یاد میکنند، معتقد است که اولین ساختهی هادی مقدمدوست در مقام کارگردانی یک فیلم سینمایی چندان هم دینی و مرتبط با نماز نیست.
«سر به مهر» بر دو محور کلی زیر شکل میگیرد:
اول آنکه صبا دختر تنهایی که تمام افکار روزانهاش را با اسم مستعار در وبلاگش مینویسد و با دوستان مجازیاش مشورت میکند، حتی با دیدن این دوستان مجازی در یک قرار وبلاگی، وبلاگنویسی خودش را انکار میکند. گویا دنیای مجازی محرمتر از یک دنیای واقعی است.
دوم؛ ترس از یک عقیده که این عقیده میتواند هر چیزی باشد. فیلم بر روی مسئلهی نماز تاکید میکند اما تغییر این اعتقاد به هر چیز دیگری ـ حتی مثلا شیطانپرستی! ـ خللی به داستان وارد نمیکند و این یکی از نقاط ضعف فیلم است.
به نظر با توجه به دو محور اصلی فوق، میتوان «سر به مهر» را تا حدودی یک فیلم روانشناسانه دانست. میگویم تا حدودی چون ما از شخصیت صبا (لیلا حاتمی) فراتر نمیرویم. در فیلم اشارهی چندانی به کنشهای متقابل با شخصیت اصلی داستان نمیشود. یعنی سوال اصلی این است که رابطهی دوستان صبا و خواستگار او با مسئلهی نماز چیست؟ آیا این موضوع که صبا قبلا نمازخواندن خواهرش را مسخره میکرده است، میتواند دلیلی بر خجالت از نمازخواندن باشد؟
مخاطب حتی موضعی منفی نسبت به نماز از خواستگار صبا نمیبیند. یعنی به اختلاف دیدگاههای این دو نفر فقط در یکی دو سکانس کوچک اشاره میشود. درصورتی که افزایش این پیرنگهای فرعی نه تنها باعث جذابیت داستان خواهد شد بلکه توجیه بهتری برای کشمکش درونی صبا میباشد.
هادی مقدمدوست میگوید: «آدمهای خجالتی با این فیلم بهتر ارتباط برقرار میکنند. آنها به جای تکلیف به دنبال علتیابی و ریشهیابی خجالتشان هستند».
حتی اگر این جملهی به ظاهر درست را هم از کارگردان بپذیریم، فیلم برای تماشاگر عام جذابیت چندانی ندارد. ما نود دقیقه دیالوگها و نریشنهای صبا را میشنویم تا تحول شخصیتی او را درک کنیم. درصورتی که تمرکز روی این موضوع و حذف پیرنگهای فرعی، داستان را به شدت دچار مشکل کرده است.
نویسنده برای پیشبرد داستان چشم خودش را بر المانهای مذهبی میبندد. وی قصد دارد یک داستان دینی را به تصویر بکشد اما مخاطب جز نمازخانه فرودگاه و نمازخانه سینما و برج میلاد چیزی را به عنوان نماد مکانی نمیبیند. این اشکال نه از آن جهت که بگوییم یک فیلم دینی حتما باید شامل مسجد، روحانی، امامزاده و... باشد ـ که به هیچ وجه اینها شاخصهای یک فیلم دینی نیست ـ بلکه پیشرفت منطقی داستان باید مبتنی بر استفاده از امکانات موجود متناسب با روایت باشد.
سازندگان «سر به مهر» برای گرفتن پروانهی ساخت این فیلم چندین بار به مشکل خورده بودند و دلیل رد این فیلمنامه «ضد نماز بودن آن» عنوان شده بود. جالب است که دیدگاهها در مورد این فیلم دقیقا صد و هشتاد درجه با هم اختلاف دارند. عدهای آن را اولین فیلم در مورد نماز میدانند (که بدون شک اعتقاد نادرستی است) و عدهای آن را توهین به نماز.
آنها که معتقدند «سر به مهر» اولین فیلم در مورد نماز است، پیرنگ اصلی فیلم را نمازخواندن میدانند که با این پیشفرض، خجالتکشیدن از نماز مسئلهی اصلی آنها است! در حالی که فیلم مبتنی بر زندگی شخصی یک آدم خجالتی است.
«سر به مهر» هرچند که با دو نگاه کاملاً متفاوتِ ضدنماز بودن و یا تبلیغ دینداری قضاوت میشود اما اثر متوسطی است که تا حدودی به دو مسئلهی خجالت از دینداری و وبلاگنویسی میپردازد.