سوال، سوال خوبیست اگر بیشتر پرسیده شود، اگر بیشتر اینگونه برداشت شود که آیا واقعا آدم بیحیا بیدین است؟ تا خود سوال آنگونه که باید باورپذیر و تفهیم نشود، شاید پاسخ دادن به آن هم دردی را دوا نکند. اما اینکه چرا این سوال برای جامعهی ما واقعاً سوال نیست و برداشت تک تک افراد جامعه طبق این سوال نیست، جای کمی تامل دارد.
به طور مثال، اخیرا درباره کسی که فحاشی میکند میگویند ادبیاتش خوب نیست. فحاشی میکند ولی جامعه با این ضد هنجار برخورد مسالمتآمیز دارد یا بهتر بگوییم آن را توجیه میکند که چیز مهمی نیست، فقط ادبیاتش خوب نیست. یا وقتی به کسی تذکر میدهی که غیبت نکن، خیلی راحت از کنار آن با این توجیه که مشغول درد و دل کردن هستم، میگذرد. غیبتها، بدحجابیها، بیغیرتیها و بسیاری از نابههنجاریها اینقدر در جامعه دیده شده است و چشم به آن عادت کرده و توجیه شده است که دیگر حتی تیتر ناهنجار بودن آن را نیز پاک کردهایم و آن را بدعادتی یا حتی تاسفبارتر به یک نوع مد تبدیل کردهایم.
حال آنکه واضح و مبرهن است در همهی این موارد آنچه که وجود ندارد شرم و حیا از انجام این معاصی است. اینگونه رفتارها نه تنها از نظر شرع مورد قبول نیست، حتی عقل نیز آن را به عنوان یک رفتار نابهنجار رد میکند. پس چگونه ممکن است چیزی که عقل نیز آن را مردود میداند آنقدر رواج پیدا کند که به یک مد تبدیل شود؟