کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهروز شعیبی» ثبت شده است

۱۴
مرداد

اشاره: 

همه‌ی ما آدم‌ها در طول زندگی خودمان بارها مجبور به انتخاب و تصمیم‌گیری هستیم و گاهی این تصمیم‌ها مسیر زندگی ما را به کلی تغییر می‌دهند. قرار نیست این تصمیم اتفاق خارق‌العاده‌ای هم باشد؛ گاهی حتی یک کلیک و ارسال ایمیلی ممکن است زندگی یک نفر را نابود کند. فرض کنید در کنار این لحظات حساسِ تصمیم‌گیری، خشم نیز بر انسان غلبه کند. چند نفر از ما می‌توانیم در زمان عصبانی بودن تصمیم درستی بگیریم؟ در طول تاریخ چند انسان از عصبانیت انسان دیگری کشته شده‌اند؟

یک معلم معمولی بر سر جای پارک ماشینش با یک نفر گلاویز می‌شود و در یک لحظه‌ی حساس او را به قتل می‌رساند و این ماجرا داستان «دهلیز» اولین ساخته‌ی بهروز شعیبی را رقم می‌زند. جایی که ما آدم‌ها باید ازخودگذشتی نشان دهیم، سعه صدر داشته باشیم و با لبخند با دیگران برخورد کنیم ممکن است به اشتباه، زندگی خود و دیگران را به نابودی بکشانیم. رضا عطاران در صحنه‌ای که برای مرخصی به خانه آمده است می‌گوید: «بعضی وقت‌ها یه سری چیزها حسرت می‌شه حتی چایی!».

یادداشتی بر اولین سینمایی بهروز شعیبی

علی اصغری (فیلمنامه‌نویس) هر چند مسئله‌ی قصاص را تم اصلی داستان خودش قرار می‌دهد اما «دهلیز» فیلمی در موضوع قصاص نیست. مسئله‌ی اصلی فیلم روابط پدر و پسر، مادر و پسر و پدر و مادر است. درام فوق‌العاده فیلم بیان کشمکش‌های یک زن برای حفظ زندگی‌ای است که برای برخی تمام شده تلقی می‌شود.

 قصاص بهترین قالب برای بیان سنگین‌ترین حکم قضایی و بزرگ‌ترین بخشش است. اما یکی از نشانه‌های اینکه قصاص محور اصلی فیلم نیست، سفیدنمایی بیش از اندازه «دهلیز» است. این سفیدنمایی هم در نشان دادن زندان و مسئولین زندان که شرایط ویژه‌ای برای دیدار پدر و پسر و بازی کردن آنها فراهم می‌کنند و هم در همه‌ی آدم‌هایی که به غیر از خواهر مقتول برای بخشیده شدن قاتل تلاش می‌کنند جلوه کرده است. از این منظر شاید «دهلیز» کمی اغراق کرده باشد اما در این یادداشت سعی می‌کنیم از نگاه ویژه‌ی کارگردان به زندگی صحبت کنیم.

خوب است اشاره کنیم که سفیدنمایی‌های این فیلم و فیلم «هیس، دخترها فریاد نمی‌زنند» که هر دو در مورد قصاص و همزمان در حال اکران هستند، به هم شباهت دارد. در هر دو فیلم مسئولان زندان که شاید نمادی از حکومت هم باشند، خوب هستند. اما پایان «هیس...» باز است و پایان «دهلیز» به شیرینی و خوبی تمام می‌شود. تفاوت دیگر جایی است که سوژه خوب فیلم «هیس...» می‌توانست تا انتها محور اصلی داستان قرار بگیرد اما به انحراف کشیده شده و بر روی قصاص قاتل متمرکز می‌شود و دقیقا ضربه اصلی را نیز از همین جا می‌خورد اما «دهلیز» تا آخر داستان به خط اصلی قصه وفادار می‌ماند.

 

  • سید مهدی موسوی